کاویان کامدین

این روزها بلندتر و رساتر از هر قرنی، ندای مسکوت شده‌ی هزاران ساله‌ی زنان به گوش می‌رسد. در گوشه و کنار ایران و جهان، ولی جالب اینجاست که نه تنها زنان، بلکه «همه» فریاد می‌زنند: زن، زندگی، آزادی!

در وهله‌ی نخست، اولین سوالی که به ذهن می‌رسد، این است که چه ارتباطی بین «زن، زندگی و آزادی» وجود دارد؟ چرا زن، زندگی و آزادی؟ واقعاً ارتباطی وجود دارد؟ اگر ارتباطی هست، پس این ارتباط را چگونه باید تفسیر نمود؟

باید گفت که «زن، زندگی، آزادی، صرفا یک شعار نیست، یک طرز تفکر، دیدگاه و خوانشی خاص از واقعیات فرهنگی و اجتماعی، زیر آواره‌های تاریخ تمدن است! چون از کهن‌ترین تمدن‌ها، تا معاصرترین و مدرن‌ترین‌ آنان، تمام سنگ‌های سنگین نظم اجتماعی و چیدمان فرهنگی ما، بر روی جسم و روح زنان بنا شده‌اند!!

حقیقت از این قرار است که زن و یا زنان، سازندگان زندگی، آفرینندگان نظم و حیات اجتماعی، بوده و هستند. لزومی نیست که وارد گفتمان دموگرافیکی شویم که زنان را نیمی از «جامعه» می‌پندار،  چون این واقعیتی انکارناپذیر است. مهم اینجاست که زنان فقط نیمی از جامعه نیستند، از نظر جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی نیز، آنان معماران و سازندگان حیات اجتماعی می‌باشند. اما در عین حال یکی از «بزرگترین ملت‌های» جهان هستند که تمام بار سنگین تمدن «مرد‌محور»  بر روی جسم و روح‌شان، سنگینی می‌کند. حتی در کشورهای که گویا حق و حقوق وجود دارد و مدعی پیشرفته‌ترین حقوق بشر و آزادی بیان هستند نیز، نظم جهانی نقشی بیش از اینکه «زنان سایه‌ی مردان» باشند، قائل نیستند؛ چه برسد به ایران، ترکیه، عراق و….

مولد این اندیشه، باور دارد که نه فقط در نظم اجتماعی انسان، بلکه طبیعت و حتی عالم هستی [کیهان] ما نیز، زبان و هویتی «مونث» دارد. از دیدگاه متفکر شعار «زن، زندگی، آزادی»، عالم هستی، دارای کاراکتری «مونث» است که جنس «مذکر»، از نظر «هستی شناختی» نقشی در درجه‌ی دوم، دارد. به خصوص اگر بحث وارد عرصه اجتماعی و انسانی گردد، این واقعیت بیشتر صدق می‌کند…

به همین جهت، ارتباط زن، زندگی و آزادی، ارتباطی جامعه‌شناختی و علمی است که بیشتر از هر موضوعی به فراموشی سپرده شده. در حالیکه ارتباط زن با زندگی از اینچنین پایه‌های مستحکمی برخوردار است، اما در عین حال جنس زن صرفا «جنس دوم‌» هم نیست، بلکه تمام «بردگی‌های» تمدن‌ها و حتی قرنی که ما در آن زندگی می‌کنیم، بر روی جسم و روح زنان، بنیان‌گذاری شده است و با این حال، بردگی زن به مفهوم بردگی انسانیت است! جامعه‌ای که زنان آن به بردگی کشیده شده باشند، جامعه‌ای بیمار و برده است که «روح زندگی»‌ کل اعضای آن جامعه، به بردگی کشیده شده!

اگر زندگی با ارزش‌ترین چیزی است که هر جامعه، انسان و هویت اجتماعی، فقط با آن معنا و مفهوم پیدا می‌کند، در این صورت «زندگی آزاد» فقط با آزادی زنان می‌تواند با معنا باشد. در غیر این صورت، زندگی دچار بزرگترین خیانت‌ شده است. خیانت به زندگی، از به بردگی کشاندن زنان آغاز می‌شود و مانند سرطانی کشنده، تمام اعضای بدن جامعه را فرا می‌گیرد. هر جامعه‌ای اگر تصمیم به زندگی آزاد بگیرد، باید «آزادی زنان» را به عنوان اولویت‌دار ترین حوزه‌ی زندگی، تعریف نماید و برای آن بجنگد!

در این معنا آزادی تمام یک جامعه، مشروط بر آزادی زنان آن جامعه می‌باشد. آن هم نه در تعریف و معنای «حقوق برابری زن و مرد» که طرز تفکر غربی است، بلکه با تعریف و تفسیری بر مبنای «جامعه‌شناسی آزادی» که هر دو مکتب شرقی و غربی را به نقد می‌کشد. بر این مبنا هر انقلابی که متکی بر «آزادی زنان» نباشد، از همان روز نخست محکوم به شکست خواهد بود.

در عین حال، فریاد زدن این شعار، بار سنگینی بر دوش تمام کسانی است که این شعار را می‌سرایند. زیرا باید به ماهیت و شهد فکری این اندیشه بیشتر اندیشید؟ زیرا شعار «زن، زندگی، آزادی» نه فقط از دیدگاه حقوقی، بلکه بر جایگاه و پایگاه زنان در حوضه‌ی سیاسی، اقتصادی، علمی، هنری، فرهنگی، اجتماعی و تمام حوضه‌های زندگی، نگاهی منحصر به فرد دارد و شاید این یکی از انقلابی‌ترین اندیشه‌های قرن ماست…

در پایان باید گفت که معمار این اندیشه، بیش از ۲۴ سال است که در زندان انفرادی، تحت دشوارترین شکنجه‌های روحی و رانی، نه فقط برای سرزمین و ملت‌اش، بلکه در وهله‌ی نخست برای زنان سرزمین‌اش و تمام زنان جهان، یکی از باشکوه‌ترین مقاومت‌های قرن اخیر را از خویش نشان می‌دهد. هرچند که خود در زندانی انفرادی است، اما افکار و اندیشه‌های او، بر زبان همه در گوشه به گوشه‌ی جهان است. رهبر آپو بارها در دیدارهای که با وکلای خود داشته بر این موضع تاکیده نموده که راه دشوار آزادی یک جامعه، فقط با آزادی زنان میسر خواهد گشت و آزادی خویش از زندان «امرالی» در ترکیه را، فقط با آزادی زنان امکان‌پذیر دانسته است…

شعار زن، زندگی، آزادی عمق و ژرفایی بیشتری دارد که حالت به شعار در آمدی آن، فقط چکیده‌ای از آن را بازگو می‌کند. از اندیشه‌های او نه فقط شعارها، بلکه می‌توان زندگی و حتی تمدنی دیگر ساخت که «زن» ‌محور اساسی ان است…