ریوار آبدانان
دنیا شاهد قیام و جنبش بزرگیست که به آستانهی انقلاب نزدیک میشود؛ انقلابی با محتوا و شکلی کاملا متفاوت و شگفتانگیز. و بهحق در مکانی در حال رویدادن است که سزاوار آن است: یعنی در روژهلات کوردستان و ایران. و با پیشاهنگی سرکوبشدهترین و ستمدیدهترین بخش جامعه یعنی: زنان و خلقهای تحت ستم. این قیام، قیام علیه رژیمیست که آشکارا دشمن قسمخوردهی زن است و دشمنینمودنش با زن، بزرگترین نشانهی دشمنیِ عمیقاش با زندگیست. جمهوری اسلامی ایران، «جمهوری مرگ» است و همهی آنانی که به زندگی «آری» میگویند و دست رد به سینهی مرگ میزنند، در برابر این نظام همصدا و همقدم ایستادهاند. این نظام، با گشت و پلیس و حجاب و اجبار و اعدام و ممنوعیت و مرگ و نفرت آمد؛ و حالا زنان و کل جامعه عزم کردهاند تا آن را با تمام خباثتها و پلیدهایش به پایان برسانند و به جایش «نظام زندگی آزاد» را برقرار کنند. این یک تصمیم تاریخیست که در حال عملیشدن است. ما در گرماگرم لحظههایی زندگی میکنیم که بخشی از تاریخ دموکراسی و آزادی خواهد شد.
اکنون روح عصیانگر زن از اعماق زمانها، از زیر خاکستر و زنگار مرگ و از درون غبار فراموشی برخاسته است تا اینبار یک انتقام سخت تاریخی بگیرد. انتقامی بهخاطر زندگی و در راه آزادی. این رویدادی بسیار خجسته و زیبا و ارزشمند است که میتواند مسیری تازه پیش روی جامعهی ایران، کوردستان و حتی جهان بگشاید. در روژآوا و کوبانی، با پیشاهنگی حماسهساز دختران و زنان کورد، هیولای داعش شکست خورد و این نشان داد که خاورمیانه در حال پوستاندازی است. یک بازیگر پرانرژی و مصمم پا به عرصه گذاشته که نامش «زن» است و میتواند با تمام دیکتاتورها و نظامهای واپسمانده از قرون وسطی نبرد کند و پیروز شود. او راهی جز پیروزی ندارد زیرا برای آزادزیستن و آزادانهنفسکشیدن گزینهی دیگری وجود ندارد. او دیگر تن به خانهنشینی نمیدهد. او تا وقتی که خیابان و تمام شهر و کشور را از خطر و تجاوز و بیاحترامی و ستم پاک نکند، از پا نخواهد نشست.
کشتهشدن دختر کورد «ژینا امینی» توسط عوامل سرکوبگر و وحشی جمهوری اسلامی در اصل نمادی است از تلاش این رژیم برای کشتن هویت زن و دفنکردن ابدیِ آن در نظام سلطهگر جمهوری اسلامی. کشتن ژینا، تنها کشتن یک زن نبود بلکه قصد پلید هیولای خونخوار را برای کشتن تمام زنان، آشکارا نشان داد. اما قضیه به همین سادگی که رژیم فکر میکند، نیست. جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» یک جنبش خونخواهی است و موجودیت نظام را هدف گرفته است. زیرا زنان نمیخواهند بمیرند، زیرا خلق کورد و تمام مردم ایران نمیخواهند شهروندان جمهوری مرگ باشند. اکنون تمام خواست یک کشور با همهی تنوعات هویتی و جنسیتی و اتنیکیاش در جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» (زن، زندگی، آزادی) فرمولبندی شده است؛ یکپارچه و همگرا. این صرفا یک شعار نیست. یک برنامهی هدفمند است، یک فلسفهی سیاسی و مبارزاتی نوین است. یک استراتژی هوشمندانه برای رسیدن به تمام مطالبات سرکوبشدهی قرنهاست. این مردم با خون خودشان که بر آسفالت خیابانها ماندگارترین تابلوی زندگی را ترسیم میکند، به «مرگ زن» و به «ممنوعیت زندگی برای زن» با صدای بلند «نه» گفتند؛ چرا که مرگ زن، پایان زندگیست. اگر ژینا از یاد میرفت، زندگی میمُرد. اما کوردها و تمام مردم ایران و بهخصوص زنان نشان دادند که نمیگذارند، ژینا بمیرد. ژینا، نماد و جلوهی ژیان (یعنی زندگی) همهی آنان است. بنابراین با این جنبش عظیمِ «ژن، ژیان، ئازادی» قیام کردهاند و به مصاف دیکتاتور آمدهاند. و این حقیقت بار دیگر خود را آشکار ساخت که «کوردستان قلب تپندهی انقلاب و دموکراسی خواهد ماند» و «زن کورد سمبل مقاومت و پیروزیست».
در حقیقت، اگر دقیقتر نگاه کنیم میبینیم که اساسا این تفکر و پیکرهی مردانهی جمهوری اسلامی بود که توسط ژینا و زنان درهم شکسته شد. ژینا نمرد، جمهوری اسلامی بود که طعم مرگ را چشید. خون ژینا و همهی شهدای قیام ۱۴۰۱ به پرچم افراشتهای بدل شد که تا رسیدن به پیروزی، زنان و همهی جامعهی خشمگین از دیکتاتور، آن را زمین نخواهند گذاشت. رژیمی که با شعار «مرگ بر…»، تخت قدرت خود را بر روی بدن، اراده، روح و ذهن زنان و خلقهای ایران و کوردستان مستقر کرد، با جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» که یک جنبش تماما مثبتاندیش، مرگستیز و آفریننده است خلع سلاح شد. در برابر رژیمی که با «پلیس اخلاق و گشت ارشاد» خود، در حقیقت بزرگترین «گشت ترور و کشتار» را راه انداخته و توحش را حتی از گشتاپوی هیتلر هم فراتر برده است، اکنون وجدانیترین و اخلاقیترین جنبش مردمی ایران شکل گرفته است. آزادی و دموکراسی و برابری تنهاوتنها از درون چنین جنبش وجدانمندی میتواند متولد شود. قیام مردم در برابر استبداد نشان از زندهبودن وجدان و انسانیت است. اینکه تحت نظارت و سرکوب و فشار امنیتیترین رژیم دیکتاتوری، تصمیم بگیری که سکوت نکنی، نشان میدهد که وجدان تو زنده است، که روح تو بیدار است و تو تسلیم رژیمی نخواهی شد که برایت نسخهی اخلاق و چگونهپوشیدن و چگونهزندگیکردن میپیچد. زیرا زندگی انسانی و شرافتمندانه، در سیطرهی دستگاههای امنیتی و انواع گشتها و پلیسهای آشکار و مخفی نظام دیگر ناممکن شده است. زیرا این رژیم حتی به درون قلب و روح مردم هم سرک میکشد و میخواهد تا درون ذهن و رؤیای مردم را هم بخواند و سانسور کند و ممنوع کند. این هیولا میخواهد بر تفکر، رؤیا، احساس و روح زنان و جامعه حجاب بپوشاند و اینطور همه چیز طبق خواست او و تحت کنترل او باشد. به همین خاطر اخلاق را هم به مسالهای امنیتی و دولتی مبدل کرده و امور فردی، خصوصی، اجتماعی و فرهنگی را به «امر حکومتی» مبدل کرده است؛ نتیجه این است که میبینیم اکنون لباس و پوششِ ناهمخوان با قوانین فرعونیِ جمهوری اسلامی خودش به یک «اپوزیسیون برانداز» مبدل شده است! گیسوی عریان یک زن خودش حزب نیرومندیست که میتواند چهارستون عرش ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را به لرزه درآورد و فروبریزد! این نظام نهتنها مستبد و دیکتاتور است بلکه یک بیمار روانیِ خطرناک است که حرفش را از راه «ضربهی مغزی کردن» و بهگلولهبستنِ زنان میزند. با این رژیم نهتنها آزادی، بلکه خود زندگی و هستیِ جامعه و زن تحت تهدید بیستوچهارساعته است.
نرسالاری و زنستیزی نهادینهشده در تمام جریانات اسلامگرای سیاسی و خاصه جمهوری اسلامی تنها یک پاشنهی آشیل دارد و آن «آزادیخواهی زنان» و «زن آزاد» است. از آنجا که شعار «ژن، ژیان، ئازادی» یک برنامهی فکری و سیاسی عمیق در پسزمینهی خود دارد، میتواند کل اسلام سیاسی مرتجع را در خاورمیانه جارو کند و به زبالهدان تاریخ بیاندازد. شکست جمهوری اسلامی، کل جریانات اسلامگرای مرتجع شیعی و سلفی و اخوانی را همراه خود به سقوط خواهد کشاند. مرگِ «جمهوری مرگ»، پایان کار همهی دیکتاتورهای بزرگ و کوچکیست که با نام دین، تمام ارزشهای انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشتهاند. همچنین برخی جریانات سیاسی مرتجع و کلاسیک (چه از نوع ناسیونالیست شکستخوردهی کوردی و چه سلطنتخواه تاریخمصرفگذشتهی ایرانی و غیره) وجود دارند که در گذشته، در نتیجهی کارنامهی رسواییآمیز و مفتضحانهشان به زبالهدان تاریخ انداخته شدهاند. اینها میخواهند با سوءاستفاه از قیام مردم ایران و انقلاب زنان، دوباره از درون زبالهدان بیرون بیایند و همه جا را بویناک و آلوده کنند. جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» دربِ زبالهدان تاریخ را نیز محکمتر از قبل به روی آنها خواهد بست تا مبادا این جریانات واپسگرا خیالات واهی به سرشان بزند.
به اندازهای که رژیم زنستیز، زندگیکُش و ضدآزادی ایران از جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» ضربه خورده است، تمام نظامها و جریانات سیاسی کلاسیک و مردسالار نیز آسیبپذیر شدهاند (هرچند برای سوءاستفاده از قیام و مصادرهی آن، ژستی انقلابی و مبارز و ناجی به خود بدهند). اتفاقا از هماکنون باید چهرهی اینها را افشا کرد و در برابرشان مرزبندی کرد تا زنان و خلقهای تحتستم ایران و کوردستان، بار دیگر به فاجعهی بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ دچار نشوند. یعنی باید حساب جریانات زنــآزادخواهِ رادیکال و انقلابی را از جریانات مردسالاری که نقاب دموکراسی به چهره زدهاند، از هم سوا کرد. جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» نهتنها تمام ارکان رژیم مردسالار جمهوری اسلامی را به لرزه درآورده، بلکه از این پس هر نوع حزب، تشکل، سازمان و نهادی که فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی میکند نیز ناچار است زن را بهعنوان یک نیروی اجتماعی بنیادین و تصمیمگیرنده و رهبر بپذیرد. جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» قطعا معیارهای مربوط به آزادی و برابری را دهها برابر ارتقا داده و زنان و مردان آزادیخواه و مساواتطلب جامعه دیگر به کمتر از این معیارها راضی نخواهند شد. جنبش از هماکنون گامهایی بلند و پیروزمندانه برداشته و نتایج اجتماعی عمیقی (دستکم در سطح گفتمان و رفتار سیاسی جامعه) داشته است. امروزه زن دیگر یک هویت سیاسی و اجتماعی است که نهتنها میخواهد ازآن خودش باشد بلکه تمام تفکرات سنتی و مدرنی را که در آنها بویی از بردگی، تبعیض و جنسدومبودنِ زن به مشام برسد، به مبارزه میخواند.
تاثیر جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» بر ذهنیت، اندیشه و روح و روان مردمی که در گسترهی ایران زندگی میکنند، ماندگار خواهد بود و مانند موج به سایر مناطق هم گسترده خواهد شد. کمااینکه جریانات مرتجع منطقه را از هماکنون به هراس افکنده، طوری که اینها برای ماندگاری جمهوری اسلامی دست به دعا و منبررفتن کردهاند. این جنبش حداقل از لحاظ «فکری و تاثیرات اجتماعی»ای که با خود آورده است، از هماکنون یک پیروزی محسوب میشود. هرچند تا رسیدن به پیروزی کامل و نقطهای که در آن ارزشهای جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» در تمام عرصههای زندگی ساری و جاری شود و یک نظام دموکراتیک و آزاد بر سرکار بیاورد، هنوز کارهای زیادی مانده و راه همچنان ادامه دارد. اما جنبش میتواند اینها را بهخوبی انجام دهد و به نتیجه برساند. چرا که جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» این باور و اندیشهی جسارتبخش را به تک تک زنان و مردان جامعه میدهد که «نجاتبخش زندگی، خود ما هستیم».
جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» اگر به ماهیت خود وفادار بماند و همهی کسانی که این شعار آزادیبخش را با تمام وجود پذیرفته و باور کردهاند، با ارادهی قوی جنبش را پیش ببرند و به پیروزی برسانند، مشکلات و مسائل تاریخی و معاصر همهی مردم ایران، زنان، کوردها و دیگر خلقها حل خواهد شد. از دل این شعار قطعا میتوان طلیعهی یک آلترناتیو نیرومند و چارهآفرین را برای فردای ایران مشاهده کرد. حذف زنان و خلقهای ایران از صحنهی سیاست و زندگی، در فردایِ انقلاب ۱۳۵۷ باعث شد که انقلاب به بیراهه برود و به یک هیولای خونخوار به نام جمهوری اسلامی مبدل شود. حضور زن به عنوان نیروی رهبریکننده و جهتدهنده در جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» بهترین ضمانت برای ممانعت از به انحرافرفتن این جنبش و انقلابی است که به وقوع خواهد پیوست. رادیکالترین انقلاب، اصیلترین آزادی و حقیقیترین دموکراسی از طریق انقلاب زن تحقق مییابد. انقلاب زن آزاد، به معنای سقوط جمهوری مرگ و تأسیس نظامی دموکراتیک و آزاد برای کل ایران و کوردستان است.
آشکار است که رژیم جمهوری اسلامی با چنگ و دندان برای حفظ موجودیت خودش در برابر مردم و زنان ایستاده است. بسیار مهم است که مواظب نهادهای امنیتیای باشیم که میخواهند جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» را به انحراف بکشند و آتش قیام را خاموش کنند. طرحریزی شعارهای تفرقهافکنانه و انحرافی نظیر شعار تزریقشدهی «مرد، میهن، آبادی» ازجمله اقدامات این نهادهای امنیتی و اطلاعاتی است تا محتوای رادیکال و خلاقانهی جنبش را خنثی کنند. یکی از جنبههای بارز قیام کنونی این است که سرتاسری است و همهی خلقها بهدور از هرگونه فضای مسموم ملیگرایانهای، دست در دست هم برای به نتیجهرساندن این مبارزه در کارزار خیابانها حضور دارند و از هم پشتیبانی میکنند. همچنین تمام اقشار و طبقات جامعه اعم از زن و مرد و پیر و جوان، خودشان را در چارچوب «ژن، ژیان، ئازادی» تعریف کرده و جنبش را ازآن خود و برای خود میدانند. حفظ این دو خصوصیت نیرومند جنبش، میتواند تمام نقشههای رژیم را نقش بر آب کند.
جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» اثبات کرد که زنان میتوانند چنان اتحاد عظیمی در بین تمام خلقهای ایران برای مبارزه علیه رژیم درست کنند که هیچ جریان سیاسی دیگری نمیتواند چنین کاری را انجام دهد. در واقع زنان کورد و ایرانی با این جنبش اثبات کردند که اگر قرار است آزادی و برابری و دموکراسی بهوجود بیاید، تنها راه آن «انقلاب زنان» است. مبارزهی زنان در چارچوب جنبش «ژن، ژیان، ئازادی»، چتر عظیمی بر فراز سر همهی جامعه میکشد و به مبارزهشان مشروعیت، تداوم و حقانیت هرچه بیشتری میبخشد. روح دموکراسی رادیکالِ مردمی را میتوان در همکاری و همنوایی تمام خلقهای ایران که علیه رژیم بهپا خاستهاند به خوبی مشاهده کرد. از طریق «آزادی زن» است که میتوان به دموکراسی و برابری و آزادی تمام جنسیتها، خلقها و طبقات اجتماعی دست پیدا کرد. که البته شرط لازم برای رسیدن به چنین پیروزیای این است که زنان و مردان، دوشادوش هم در این جنبش مشارکت فعال داشته باشند.
زن زخمی و اسیر هزارانساله، قفس را شکسته و بیرون آمده است و قصد بازگشت به درون قفس را ندارد. یقین بدانید این روح سرکش میتواند تمام واپسگراییهای دینی، مردسالارانه و دولتی و هرآنچه مانع آزادی و دموکراسی است را درهم بشکند و یک جهان آزاد، برابر، مدرن و دموکراتیک برای همه بیافریند. این جنبش و انقلابی که صورت خواهد داد نهتنها آزادی را با خود به همراه خواهد آورد بلکه دموکراسی و برابری و زیبایی را به زندگی اجتماعی همگان ارمغان خواهد داد. چرا که زنان، آفرینندگان حقیقی زندگیاند. بازگشت زن به زندگی، به معنای بازگشت انسانیت به آزادی و بازیابی هویت گمشدهی خویش است.
جنبش «ژن، ژیان، ئازادی»، مقاومت بدن، روح، اراده و صدای زن است در برابر استبدادی که میخواهد زن را همچنان در موقعیت یک «شیء» نگه دارد و اینگونه جامعه را در حجاب اجباری و غل و زنجیر اسیر کند. مقاومت روح و بدن و ذهن زن در برابر استبداد جمهوری اسلامی به فریاد بلندی برای حقانیتِ آزادیخواهی تمام جامعه مبدل شده است. اینک زن، زبان گویای خود و تمام مردم ایران است. او به میدان آمده تا حسابخواهی کند و تمام قواعد بازی ناعادلانهی تاکنونی را برهم بزند و همه چیز را از نو تعریف کند، همهی آنچه زشت و ناانسانیست را ریشهکن کند و زندگی را از نو بیافریند. این جنبش روبهانقلاب، به معنای ضربهای کاری بر یک جهانبینی مردسالارِ چندینهزارساله است. جمهوری اسلامی ایران به نمایندگی از کل تمدن مردسالار، مانند یک «بت فرسوده و لرزان» در مقابل تبر جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» ایستاده است تا در هم بشکند و فرو ریزد. این، سرآغازی تاریخیست.
جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» به اندازهای که یک جنبش سیاسی است، جنبشی فکری و برخوردار از معیارها و نمودهای یک جهانبینی نوین است. برخلاف تمام اعتراضات و جنبشهایی که بعد از سلطهی جمهوری اسلامی شکل گرفتند اما فاقد یک برنامهی سیاسی منسجم و فلسفهی سیاسی بودند، جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» یک پشتوانهی فلسفیـ سیاسی عمیق دارد که تمام هنجارهای قدرتطلبانهی نظام ضدزن، ضدجامعه، ضدزندگی و ضدآزادی را پوچ و پوک میکند و بر آنها خط باطل میکشد.
سازمانهای انقلابی و رادیکال زنان نظیر کژار (KJAR – جامعهی زنان آزاد شرق کوردستان) توانایی آن را دارند که با پیشاهنگی برای جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» فرصت تاریخی کنونی را به یک انقلاب بینظیر مبدل کنند تا قرن بیستویکم به قرن آزادی زنان و خلقهای ستمدیده مبدل شود. جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» در ایران، توانایی و ظرفیت آن را دارد که به بزرگترین انقلاب زنانهی جهان و تاریخ مبدل شود.
زنان کورد و ایرانی، بزرگترین نیروی مخالف جمهوری اسلامی هستند که به میدان آمدهاند تا تسویهحسابی تاریخی با حکومت، مردسالاری و اسلام سیاسی انجام دهند. زنان میتوانند هم خود را به آزادی برسانند و هم کل جامعه را از دور باطل «انقلابـ برسرکارآمدن استبدای تازهـ انقلاب» رهایی بخشند. باید بدانیم که اگر جریانات مردسالار سلطنتخواه، لیبرال و ناسیونالیست واپسگرا این جنبش را به کنترل خود درآورند، حتی انقلاب هم که صورت بگیرد، به ضدانقلابی از نوع انقلاب ۱۳۵۷ مبدل خواهد شد. پس بگذاریم تا سکانِ جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» در دست زنان باقی بماند. آنها بهتر از همه معنای عدالت و برابری و انصاف را میدانند؛ زیرا زنان، هزاران سال است که طعم زهرآگین و تلخِ تبعیض و ناعدالتی و نابرابری و بیانصافی و طردشدگی را چشیدهاند. این روزها که «ژن، ژیان، ئازادی» به همهی زبانها در جهان فریاد زده میشود، «هوای انسانیت»مان پاکتر از همیشه است و قابل تنفس. چرا که این سه واژهی «ژن، ژیان، ئازادی» یادآور نوعی بازگشت است به حقیقت و زیبایی و پاکی و تمام آنچه انسانیت در مسیر تاریخ خویش بهواسطهی فرهنگ مردسالاری، قدرتگرایی و دولتگرایی از دست داده است. این روزها و در گرماگرم جنبش «ژن، ژیان، ئازادی»، جهان حس میکند در عصر «بازگشت الههها» بهسر میبرد. نام زنان شهیدی مانند «»، «»، «» به نماد مبدل شدهاند. پلیس و پاسدار، دستشان از خون زنان و مردان مبارز، سرخ است اما از نظر مردم ایران، این رنج بهجان خریدنیست. چرا که همهی این مردمِ بهپاخاسته، خوب میدانند که اگر آزادی وجود نداشته باشد، زندگی ارزش زیستن نخواهد داشت.
به زنان اعتماد کنیم و بگذاریم تا جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» را رهبری کنند و پیش ببرند. با آنها همصدا و همقدم و رفیق راه باشیم. زنان بهتر از همه میدانند که چگونه ما را از تاریکی وحشتناک «جمهوری مرگ» عبور دهند و به روشناییِ «زندگی آزاد و دموکراتیک» برسانند.