بیستون مختاری

اعدام یکی از مجازات‌های ناپسند در هر جامعەای می‌باشد که در دنیای امروز برای جلوگیری از آن قوانین مختلفی وضع و اعمال شده تا شاهد کاهش نرخ اعدامها باشیم. اعدام پیامدهای بسیار بد و جبران‌ناپذیری برای خانواده فرد اعدامی دربردارد آن‌هم بدون آنکه اعضای خانواده نقشی در جرم ارتکابی فرد اعدام شده، داشته باشند.

حق زندگی یکی از اساسی‌ترین حقوق افراد است و هیچ‌کس حق ندارد جان کسی را بگیرد. در یک نظام حقوقی عادلانه در بدترین حالت، حکم اعدام برای مرتکبان جنایت قتل صادر می‌شود. اما اگر کشتن غلط است و قاتل باید مجازات شود، چگونه می‌توان برای مجازات آن هم مرتکب جرم شد؟ پس اگر کشتن غلط است، که هست، با کشتن، دولت نیز کە خود را نمایندە جامعە می‌بیند، در اینجا مرتکب جرم می‌شود.

اگر به دلایل ارتکاب جرم نگاه کنید به غیر از موارد استثنائی، کسی که مرتکب جرم شده از جانب خانواده و یا جامعه آسیب دیده، بنابراین مسئولیت این جرم فقط با مجرم نیست. همچنین فلسفه‌ی عدالت این است که با اعمال مجازات، افراد بتوانند به اشتباه خود پی ببرند، تغییر کنند و به دامان جامعه بازگردند. هم از نظر اخلاقی و هم از حیث جرم‌شناسی، معنی عدالت این است. اما جامعه با کشتن این افراد، امکان تغییر را از آنها سلب می‌نماید.

در مادّه‌ی سوم اعلامیه‌ی حقوق بشر نیز آمده است که نفس کشتن در هر شرایطی، نقض حق حیات انسان است.

اعدام باعث می‌شود تا حامی و پشتیبان خانواده از نظر روانی و امنیتی، نان‌آور خانواده (جدای از مشروعیت درآمد وی) و منبع کسب روزی یک خانواده از نظر اقتصادی و راهنمای خانواده در بعد اجتماعی و فرهنگی، از بین برود. اعدام آسیبهای جدی بر خانواده فرد اعدامی و در نهایت جامعه برجای می‌گذارد؛ این آسیب‌ها شامل: گرایش به ارتکاب بزه، افت وضعیت تحصیلی و ترک تحصیل، گرایش به استعمال مواد مخدر و الکل و قدم نهادن در راە بی‌اخلاقی بوده و این موارد تنها چند نمونه از آثار وخیمی است که اعمال این مجازات بر خانواده فرد اعدامی برجای می‌گذارد.

فقدان حمایت کافی از خانواده در جوانب مختلف، محکوم و رهاکردن خانواده در مشکلاتی عمیق و دایمی، خود موجب شکل‌گیری صدها پدیده شوم اجتماعی و نیز گرایش اعضای خانواده به ارتکاب جرایم می‌شود که در نهایت این جامعه است که تاوان آن را می‌پردازد.

هزینه‌ای که جامعه در قبال حذف یک فرد می‌‌پردازد به مراتب بالاتر و وسیع‌‌تر از اهداف بازدارندگی اعدام است. گسیختگی خانواده‌های اعدامی نه تنها همه افراد خانواده را در معرض شدیدترین آسیب‌های اجتماعی قرار می‌‌دهد، بلکه مبدأ و مرکز ثقل رسیدن آسیب به دیگر بخش‌های جامعه نیز هست. اعدام بر خانوادۀ محکومٌ علیه هیچگاه بازتابی مثبت دربرنداشته و دربرگیرنده‌ی نگرانیها و بازخوردهای منفی این مجازات بوده است. بازتاب منفی اعمال این مجازات، تا مدت‌ها به اعضاء خانواده‌هایی که یکی از افراد آنها اعدام شده، برمی‌گردد بدون ‌آنکه هیچ نقشی در جرم ارتکابی فرد اعدام شده، داشته باشند. با وجود آثار گسترده‌ی منفی و عمیقی که اعدام بر بازماندگان برجای‌می‌گذارد، ثاثیر مجازات اعدام بر گرایش اعضاء خانواده‌ی فرد اعدام شده به سمت بزهکاری و رفتارهای منحرفانه دیگری نیز غیرقابل‌انکار است.

مجازاتی که فی‌نفسه، تر و خشک را می‌سوزاند و قانونگذار پاسخ در خور بدان نمی‌‌دهد، علاوه بر تاثیرات جبران‌ناپذیری که در زمینه‌های روحی و روانی، وضعیت اقتصادی و … برجای می‌گذارد، سبب گرایش بازماندگان فرد اعدامی به ارتکاب جرایم و رفتارهای منحرفانه گشته که به سبب بالابودن آمار اجرای این مجازات‌ها و تعداد خانواده‌ها و افراد مبتلا، بررسی و نگاهی عمیق به واکنش‌ها و اعمال و رفتار و معضلات اعضاء این قبیل  خانواده‌ها لازم می‌گردد.

و اما مقولە اعدام در رژیم اعدام!

پیشتر نهادهای حقوق‌بشری بین‌المللی اعلام کرده‌اند که نظام ولایی در ایران نسبت به جمعیت خود بیشترین میزان اعدام در دنیا را دارد.

سازمان حقوق بشر ایران نیز اعلام کرده که آمار اعدام در ایران هرسالە در مقایسه با دوره زمانی مشابه سال گذشته، بیش از دو برابر می‌شود. زیرا ایران از مجازات اعدام به عنوان یک «ابزار سیاسی» استفاده می‌کند.

برآوردها و گزارش‌ها از میزان اعدام در ایران در حالی است که درباره بخشی از موارد اعدام در ایران اطلاع‌رسانی نمی‌شود و به صورت مخفیانه اجرامی‌شوند.

متاسفانه در ايران، چه در دورە پهلوی و چه در نظام ولایی، فعالان سياسی هميشه در معرض احکام سنگين از جمله اعدام بودەاند.

بدون ترديد، وقتی خشونت افزايش يابد، در ظاهر، موج اعتراضات يا ابعاد فعاليت‌ها کاهش پيدا می‌کند، اما وقتی مشکلات اجتماعی و آنچه فعالان سياسی را به فعاليت وامی‌دارد، همچنان زنده و پويا حتی بيش از گذشته وجود دارند، امکان ندارد جلوی فعاليت سياسی گرفته شود؛ زیرا اين يک مسئله آرمانی است. مسئلەای که از تحليل سياسی- اجتماعی معينی نشأت گرفته است، با اعمال خشونت از بين رفتنی نيست. اینجا انسان‌ها ممکن است از بين بروند، ولی افکار، انديشه‌ها و آرمان‌های آنها از بين رفتنی نيست.

«انتقام، اعدام و جسم» کلیدواژەهایی هستند کە نظام ولایی در این سالها بر مردم ایران اعمال کردە و تاثیرات روحی و روانی بر جامعە را نادیدە گرفتە و کوشیدە از طریق اعدام به عنوان ارعاب اجتماعی و ایجاد نقش بازدارنده و پوشش ضعف‌های فراوان در زمینه‌های دموکراتیک، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… استفادە کند. این در حالی است که تمام آمار‌ها جدا از مقولەهای سیاسی، در مباحث اجتماعی نیز خلاف موضوع را نشان دادە و آمار خشونت چه در کودکان و چه در زنان روز به روز در حال افزایش است.

زنانی که به اعدام محکوم می‌شوند، اغلب حتی حمایت والدین خود را از نیز دست می‌دهند، چون می‌خواهند «آبروی خانواده» حفظ شود. در این شرایط برخی از زنان همیشه قربانی خشونت باقی می‌مانند. برخی دیگر به فکر کشتن شوهران خود می‌افتند. برخی از این زنان اعتراف کردند که خودشان مرتکب قتل شده‌اند یا شخصی به آنها کمک کرده است. اما تقریباً همه آنها تأکید کردەاند که اگر راهی برای حمایت از آنها در برابر خشونتی که متحمل می‌شدند وجود داشت، مرتکب قتل نمی‌شدند.

آمارها دربارە کودکان نیز نشان می‌دهد کە ایران در ۲۰ سال گذشته ۶۶ درصد از کودکان محکوم‌شده در جهان را به بالای چوبه‌ی دار فرستاده است. به‌رغم شعارها در خصوص بعضی تغییرات مبنی بر مجازات‌های جایگزین اعدام برای کودکان، این اصلاحات شامل جرائم موجب حدود و قصاص نمی‌شود و کودکان همچنان به خاطر جرائمی همچون قتل، تجاوز و لواط اعدام می‌شوند. ایران در ۳۰ سال گذشته بزرگ‌ترین کشور مجری اعدام‌ «کودکان مجرم» بوده است و در حال حاضر تنها کشور در جهان است که حکم اعدام کودکان مجرم را صادر و اجرا می‌کند.

امروزە بسیاری در ایران و خصوصا شرق کوردستان آن توحش و ترس و فضای غیرانسانی را که بر گرده‌ی اعدام‌ها سوار و بر فضای زندگی ما حاکم شد، تجربه کرده‌اند؛ آن خشونت لجام‌گسیخته‌ که حق آزادی و کرامت را از انسان‌ها گرفت و جان انسان را بی‌مقدار کرد. کسی که چنین دورانی را تجربه کرده، بدیهی‌ست که با اعدام مخالف باشد، بدیهی‌ست کە اعدام ادامه‌ی خشونت است، نه پایان‌دادن به آن. و اگر علت و معلولی در کار باشد، این نفس خشونت است که باید انگیزه‌ای برای لغو مجازات اعدام باشد.

با اعدام نه خشونت از بین می‌رود و نه عدالت برقرار می‌شود، مگر این که چنانچە نظام ولایی معتقد است، اعدام با خشونت و انتقام عجین گشته و نوعی عدالت است!

اعدام به‌خودی خود و به هر دلیل و در مورد هر کس که اجرا شود، عملی غیرانسانی و محکوم است؛ خاصه اگر به منظور ایجاد وحشت و قفل‌زدن بر دهان مردم انجام شود. اعدام در ایران فقط یک روش غیرانسانی برای مجازات نیست بلکه در عین حال ابزاری است برای جلوگیری از آزادی بیان و دیگر آزادی‌های اجتماعی و سیاسی‌؛ به این معنا مخالفت با اعدام و منع آن در جامعه نه تنها انسانیت را به اصلش بازمی‌گرداند بلکه دفاع از آزادی نیز هست.

در این بین پروژه‌ی اعدام دگراندیشان و فعالین سیاسی خلق‌های ایران را نباید صرفا امنیتی قلمداد کرد. بایستی رویکرد حذفی، مستبدانه و غیرانسانی رژیم ایران و پروژه‌ی اعدام را در چارچوب تفکر دیگری‌ساز، دشمن‌ساز و از میان بردن فیزیکی غیریت‌پندارانه‌ای که رژیم سالهاست بدان دامن می‌زند ارزیابی نمود.

اکنون بر همگان واضح و مبرهن است که سیاست‌های جزم‌اندیشانه و متحجرانه‌ی حکومت اسلامی که این‌همانی شدیدی با تفتیش عقاید قرون وسطایی دارد، به لحاظ کارکردی و اثربخشی تاثیر خود را از دست داده‌اند. خودآگاهی و اعتراضات دامن‌گستر و مستمر خلق‌های ایران نشان از آن دارد که سیاستهای مبتنی بر ایجاد رعب و ترس و حکمرانی بر این اساس رنگ باخته‌اند. بدون شک لازمه‌ی گذار از وضعیت موجود نه اصرار بر سیاست‌های سلبی و حذفی بلکه در پیش گرفتن تغییرات بنیادین دموکراتیک می‌باشد.

چندی قبل نیز حزب حیات آزاد کوردستان و جامعە دموکراتیک و آزاد شرق کوردستان، با در نظر گرفتن تمامی جوانب، تاثیرات و پیامدهای روحی و روانی اعدام بر جامعە را با راە‌اندازی کارزار و کمپین گستردەای در ایران و شرق کوردستان با شعار “نە بە اعدام و آری بە دموکراسی”، تشریح کردند.

پژاک و کودار در این کارزار مشترک تاکید نمودند کە برای پایان‌دادن به سیاست وحشیانه اعدام که یکی از ارکان اصلی نظام ایران را تشکیل می‌دهد به همبستگی و اتحاد گسترده در میان تمام آزادیخواهان و طیف‌های مختلف اجتماعی نیاز هست. از همین‌رو این کارزار را گامی مهم در جهت همگرایی همه خلق‌های ستمدیده و مطالبه‌گر ایران و کوردستان دانستە تا بتوانند از طریق آن دشمنان خلق را وادار به عقب‌نشینی از سیاست‌های سرکوبگرانه خود نمایند.

برای پایان‌دادن به سیاست وحشیانه اعدام که یکی از ارکان اصلی نظام ایران را تشکیل می‌دهد به همبستگی و اتحادی گسترده در میان تمام آزادیخواهان و طیف‌های مختلف اجتماعی نیاز هست. از همین‌رو این کارزار گامی مهم در جهت همگرایی همه خلق‌های ستمدیده و مطالبه‌گر ایران و کوردستان بودە تا از طریق آن دشمنان خلق وادار به عقب‌نشینی از سیاست‌های سرکوبگرانه خود گردند.

بی‌شک برای گذار از دیکتاتوری و استبداد کنونی و رسیدن به ایران و کوردستانی آزاد و دمکراتیک پایان دادن به سیاست وحشیانه‌ و ضدّانسانی اعدام امری ضروری و حیاتی است. از همین‌رو عموم جامعه‌ی ایران و خلق‌ کورد در شرق کوردستان به ویژه زنان و جوانان باید به مشارکت در این کارزار و حمایت فعالانه از آن، دست زنند.

در پایان بە امید نابودی تمام دولت‌ملت‌هایی کە مجازات اعدام را ضامن بقای خود دانستە و با یادی از تمامی سربەداران راە آزادی و برابری انسان، یادآور می‌شویم که:

«انسان» نیز مانند سایر جانداران دشمنانی دارد، که گذار او از دیار بدوی بهیمیّت بە چکاد انسانیت به وادی «شرف کهکشان» را سبوعانه تاب نمی‌آورند.

لیکن آشکارا می‌دانیم آن کس که در شاهراە تاریخ با پای برهنه معبرهایی از خنجر و برادەی الماس را افتان و خیزان فلات بە فلات، پیموده و دیگر بار و دیگر بار با رخسارەای خونین، اما گردن فراخ از آستانەی طلوع می گذرد، باز هم اوست.

باز همان «انسان» است.

کە برمی‌خیزد، می‌اندیشد و می‌خروشد به سان رعد و گام در آن شاهراە می‌گذارد به سان تندر …

تا ابدیت جاودان، تا خلوتگه خورشید…