پیمان ویان

مسئله‌ی سیستم سرکوب و فشار رژیم ایران، برای زندانیان سیاسی، بویژه برای زنان مسئله‌ای جدید نبوده و نیست! از آن جهت که خودِ رژیم بر بنیان چنین ایدئولوژی‌ای بنا نهاده شده و کشتار، شکنجه و اعدام از اهداف مشخص آن می‌باشند، هنوز هم به بدترین شکل ممکن اجرا می‌شوند. با نگاهی به اقدامات حاکمیت ایران در سده‌ی 20 و 21 متوجه خواهیم شد که هزاران نفر در طول این سال‌ها شکنجه و اعدام شدند. در همین راستا زندان به عنوان عرصه‌ای جهت شکست اندیشه‌های آزادی‌خواهانه تعریف شده است. شاید چهره‌ها و نسل‌های قدرت، تغییر یافته باشد، اما در سبک و نوع اقتدار تغییری ایجاد نگشته است. بعبارتی دیکتاتوران یکی پس از دیگری جای خود را عوض نموده‌اند تا بر خلق‌ها حکمرانی نمایند و اراده‌شان را نادیده بگیرند. در جریانات دوران شاه، همانطور که ساواک به وحشیانه‌ترین شیوه‌ی ممکن، معترضان را شکنجه می‌نمود و درصدد شکستن اراده‌ی آنها برمی‌آمد، بهنگام روی کار آمدن رژیم دیکتاتوری ولایی نیز به همین سبک ادامه یافت، فقط ساواک نام خود را به سازمان اطلاعات تغییر داد. در واقع تنها ظاهر قدرت تغییر یافت، اما باطن و ذات یکی است. خمینی خود را خدای روی زمین توصیف کرد و به جلادان خود دستور داد که هر صدای مخالف را با اعدام و شکنجه سرکوب کنند. از آغاز روی کار آمدن نظام ولایت فقیه، دین از هر جهت برای به انقیاد کشیدن ملت، اعتقادات، زنان و جوانان به کار گرفته شده است، این یعنی پس از انقلاب 57، جمهوری را به اصطلاح اسلامی نامیدند، به نام اسلام زنجیره‌ای از کشتارها را آغاز کردند، طوریکه در 43 سال اخیر، بی‌وقفه شمشیر سرکوب را بر سر هر فردی که خواهان حق خویش است و برایش مبارزه می‌کند، فرو آوردند!در این میان زنان بعنوان کفارینی خوانده شده‌اند که هرگونه کشتار و سرکوبی برای‌شان موجه محسوب می‌شود! با استفاده از مذهب، قانون و شریعت تعاریفی زن‌ستیزانه علیه زنان ارائه دادند و با این عمل آنان را قربانی اصلی سیاست‌های خویش کردند تا بتوانند از این طریق جامعه را در انحصار قرار دهند. برای دور نگه داشتن زنان از سیاست و اجتماع، زندان را به مسلخگاه آنان مبدل ساختند، در واقع از یک سو محدود کردن زنان در محیط بسته‌ی خانه و از سوی دیگر خفه کردن فریادهای بلند زنان در محیط بیرون از خانه موجب گشت تا همه‌ی عرصه‌های حیات برای همین زنان به زندان مبدل گردد که بردگی را به آنها تحمیل سازند! از آن جهت که هر چه جامعه برده‌تر باشد، حکومت قدرتمندتر می شود، ایران همواره سعی در ایجاد شخصیتی بی‌اراده و بدور از اراده‌ی ذاتی خویش دارد، اما در مواجه با آن، چه روی داد؟

شکنجه و اعدام نتوانست جلوی مبارزه‌ی زنان را بگیرد. علی‌رغم اینکه زنان در این راه هزینه‌ای سنگین پرداختند، اما هیچ گاه از مبارزات خویش دست نکشیدند. بعنوان نمونه دهه‌ی شصت خورشیدی، مانند صفحه‌ای سیاه‌تر از همیشه از دوران اقتدار ایران به جا مانده است! در آن دوران، بیش از صدها زن مورد شکنجه و تجاوز واقع شده و اعدام گشته‌اند. هم در آن دوران و هم در این برهه نیز زنان از جنگ روانی که سیستم علیه آن‌ها براه انداخته است، در امان نیستند. زندان‌های رژیم بسان سیاهچاله‌ای که مرکز جنگ ویژه و محل شکار اندیشه‌های آزادیخواهانه بوده، به محلی برای تنبیه کردن و آزاردادن خلق مبدل گشته است.  در واقع، رژیم از این طریق می‌خواهد آنها را از نظر فکری حذف و در سیستم خود ادغام کند، اما زمانی که در سیاست جذب و سرکوب نیز شکست  بخورد، سعی در حذف فیزیکی می‌نماید. اولین روشی که رژیم می‌خواست از طریق آن، بر جامعه تسلط یابد گسترش ترس و وحشتی بود  که با شکنجه و اعدام ایجاد کرد. او اگرچه موفق نبوده است، اما باز هم می‌خواهد با این روش‌های ظالمانه ترس ایجاد کند و جامعه را ساکت کند، در همین راستا بیشتر از همه به زنان می‌تازد. چون اوج گرفتن توان و نیروی زنان بزرگترین ترس و هراس رژیم بوده، رژیم زندان را محلی برای سرکوب و شکست اراده‌ی آزادیخواهانه‌ی زنان تعریف کرده، اما زنان نیز در مقابل زندانها را به محل مبارزه و مقاومت مبدل‌ساختند. بخوبی دیده می‌شود که  رژیم ایران در سخت ترین روزگارخویش به سر می‌برد، بهمین خاطر هراندازه ضعیف‌تر می‌شود، حملات وحشیانه تری به کار می‌برد و  می‌خواهد با ظلم به مردم و زنان، خود را از بحران کنونی نجات دهد، زیرا مهمترین چیز، منافع نظام است. نکته‌ی مهم آن است که اگر از داخل بر ایران فشار وارد نشود و سکوت حکم‌فرما باشد، رژیم می‌تواند امتیاز بدهد و عمرش را افزایش دهد، حتی اگر فشارها و تهدیدهای خارجی صورت گیرد!  وقتی فشار وارد گشته، داخلی باشد، اگر مردم نظام دیکتاتوری را نپذیرند، آن وقت است که بقای رژیم ممکن نمی‌گردد. در واقع آنچه موجب هراس رژیم است، همین نیروی زنان است، این زنان هستند که پیشاهنگ قیام‌ها و خیزش‌های خلق بوده و جامعه را تشویق نموده‌اند، همین زنان در مقابل ظلم رژیمی ایستاده‌اند که بر مبنای ناسیونالیسم، دین‌گرایی و  جنسیت‌گرایی استوار است! یعنی زنان این نظام را رد و راه مقاومت و مبارزه را انتخاب می‌کنند.

از سوی دیگر بخوبی دیده می‌شود که تمام حقوق طبیعی زنان سلب شده، هیچ حقی برای زنان حفظ نشده و نظام مردسالار زنان را  24 ساعت شبانه روز تهدید می‌کند. زنانی که مدعی حقوق طبیعی خود هستند، در زندانهای رژیم مورد انواع خشونتها و وحشیگریها قرار می‌گیرند. این زندانیان به عنوان محارب(دشمنی علیه خدا) شناخته می‌شوند و به تعبیر خود رژیم، به دلیل به خطر انداختن امنیت حاکمیت، مجازات می‌شوند. روزی که خمینی روی کار آمد، اصرارمی‌ورزیدکه بغیر از سیاست هرکاری که می‌خواهید انجام دهید، چون سیاست شناخت اراده و هستی است، در اصل رژیم سعی کرد مردم و زنان را بی هویت کند. همه راه‌های غیراخلاقی را مشروع جلوه می‌دهد، نظام فحشا و متجاوزان را به نام دین ترویج می‌دهد و آزادیخواهان را در زندان به جرم مبارزبودن شکنجه می‌کند. زندانیان سیاسی زن که سال هاست  مقاومت می‌کنند و هرگز تسلیم نمی‌شوند، رژیم می‌خواست با گسترش ویروس کرونا در زندان، به حذف فیزیکی آنها همت گمارد، به همین دلیل زندانیان بطور پیاپی از یک زندان به زندان دیگر تبعید می‌شدند تا محکوم به مرگ شوند. زندان رجایی‌شهر و قرچک ورامین به مکانی برای نابودی اراده‌ی زنان مبدل گردید. برای مثال زینب جلالیان، زندانی سیاسی کورد که با هجمه‌های گوناگون رژیم مواجه شده، اکنون در زندان شهر یزد که در فاصله‌ی 1500 کیلومتری شهر ماکو قرار دارد، زندانی گشته است. تقریبا 1000 روز است که اطلاع دقیق از وی در دست نیست. رژیم با بکارگیری هر گونه عمل وحشیانه نتوانست حتی برای یک بار هم که شده اراده‌ی زینب را بشکند. علاوه بر زینب هم زنان دیگری مانند سپیده قلیان نیز روزانه با شکنجه‌های دولت مواجه می‌شوند. تمام تلاش نهادهای رژیم بر آن بوده که زنان را به اعتراف اجباری وادارد و این را همچون جنگی علیه آنان بکار ببرد و با سیاه‌نمایی آنان به روحیه‌شان ضربه بزند. در این اواخر دیدیم که زنان را در زندانها به گروگان می‌گیرد. سپیده رشنو دختری بودکه به حجاب اجباری اعتراض نمود، بالاجبار خواستند از او اعتراف بگیرند و این پیام را به خلق بدهندکه اگر زنی مدعی آزادی و حق خویش گردد، عاقبتش همین خواهد بود. البته که این سیاست از سوی زنان مبارز و پیشاهنگ افشا شده است. زن  پیشاهنگ «شیرین علم‌هولی» در نامه خود به نام «من یک زندانی هستم» این سیستم را به خوبی توضیح داده است. او می‌نویسد:«امروز 12 اردیبهشت 1389 است و بار دیگر مرا به بند 209 اوین بردند. از من خواستند که جملاتشان را تکرار کنم، وقتی نکردم، بازپرس به من گفت تو یک زندانی هستی و گروگان در دست ما، تا به هدف‌مان نرسیم تو را در اینجا نگه می‌داریم و اعدامت می‌کنیم». اما همان گفته‌ی شیرین که «شما به هدف‌تان نخواهید رسید و نخواهید توانست آزادی را به دار بکشید» موجب شد که این خط مبارزه روز به روز قوی‌تر شود. مشخص است که زنان مبارز تسلیم نخواهند شد، بلکه نیرومندتر از گذشته، به الگو و منبع الهام برای سایر زنان مبارز مبدل می‌شوند تا در برابر نظام دیکتاتوری ایران ایستادگی کنند. در واقع سیاست‌ ظالمانه‌ی ایران در برابر زنان، از هم فروپاشیده است، به همین دلیل است که در اوج کینه و نفرت به زنان هجوم می‌برد. مهم‌ترین چیز این است که زنان، همواره برای گرفتن حق خویش، در میادین حضور دارند، دشمن نیز از این موضوع در هراس است، زیرا زمانیکه زنان به میادین می‌آیند هیچ نیرویی نمی‌تواند جلودار آنها باشد. بهمین خاطر است که بسیاری از جاسوسان رژیم به زنان در میدان حمله می‌کنند و با ایجاد ترس و رعب سعی می‌کنند زنان را در خانه‌های‌شان حبس کنند. حمله به زندانیان سیاسی، اعدام زنان و تعرض به آنان به بهانه بی‌حجابی، هم نشانه ترس رژیم است و هم کشتار سیستماتیک زنان! بهمین دلیل است که روحانیون نماینده‌ی ولایت فقیه، در مساجد فتوای زن‌ستیزانه صادر می‌کنند و آنان حتی انسان نمی‌پندارند. چنین افرادی که صاحب ذهنیتی پوسیده و واپسگرا هستند، این حق را به خود می‌دهند که به زنان توهین نمایند. چون خودشان از همه‌ی فضائل اخلاقی و انسانی بدورند. زن بودن در ایران و در عین حال سیاستمداربودن جرم است و هزینه‌ی سنگینی می‌طلبد، چون زندانیان سیاسی بر هویت خویش اصرارمی‌ورزند و بیشترین هزینه را می‌پردازند. زنانی که به حفاظت از جان خویش پرداختند نیز قربانی شدند!

زنان در همه‌ی عرصه‌های زندگی، با ذهنیت متجاوزگر روبرو می‌شوند، صدها زن در ایران، به دلیل دفاع از خود در برابر مردان متجاوز به اعدام محکوم شدند. 9 زن در سال 2022 اعدام شدند که سه تن از آن‌ها در عرض یک هفته، به دلیل کشته‌شدن همسران‌شان، اعدام شدند، در میان آن‌ها زنی وجود داشت که خودش قربانی کودک‌همسری بود و در سن 16 سالگی ازدواج نموده بود. بر اساس برخی منابع تنها در مابین سال‌های 2000 تا 2022، 233 زن اعدام شده‌اند. با توجه به اسناد 106 مورد در ارتباط با قتل بوده و 96 زن دیگر معتاد به ماده‌ی مخدر! همانطور که می‌دانیم طبق قوانین و شریعت در ایران، پدر و خانواده‌ی پدری سرپرستند و صاحب تام‌الاختیار دختر خانواده و تصمیم‌گیرنده درباره‌ی ازدواج‌شان هستند. از آن جهت که زنان در خانواده، جامعه و نظام حق برخورداری از اتخاذ تصمیم را ندارند، در همه‌ی عرصه‌های زندگی مردان به جای آنان تصمیم می‌گیرند، بنابراین آنان بیشتر با خشونت مواجه هستند! چنین زنانی که روزانه با انواع خشونت دست و پنجه نرم می‌کنند، نمی‌توانند طلاق بگیرند، زیرا مسئولین دادگاه همه مردسالارند و از مردان دفاع می‌کنند. بهمین دلیل برخی از زنان به جرم کشتن همسران خود اعدام می‌شوند، اما سالانه تعداد زیادی از زنان توسط مردان کشته می‌شوند که علی‌رغم این نه تنها هیچ مردی مجازات نمی‌شود، بلکه پاداش هم می‌گیرند، زیرا که خودشان نماینده‌ی این سیستم هستند. بارها زنانی که توسط دهها نفر مورد تجاوز قرارگرفته‌اند، نه تنها حمایت نشده‌اند، بلکه شاید اعدام نیز گشته‌اند. مثلا دختری 16 ساله به نام «عاطفه ساحله» در سال 2004 مورد تجاوز چند مرد قرار گرفت ولی به دلیل اعتراف به رابطه‌ی جنسی خارج از ازدواج با چند مرد اعدام گشت. در عین حال زنان دیگری مانند ریحانه جباری و صدها زن دیگر که در همین رابطه جان خود را از دست دادند، نمونه‌های مشهود و بارز هستند.

البته زنان با مبارزه‌ی خود در تمام عرصه‌ها نشان دادند که زندگی دموکراتیک و آزاد تنها با پیشاهنگی زنان ممکن است. رژیم به خوبی می‌داند که اگر در ایران تغییری صورت گیرد، بدست زنان خواهدبود، چرا که بر نیروی تغییر و تحول آن‌ها واقف است. لازم به ذکر است که اگر زنان دارای پتانسیل نمی‌بودند، رژیم تا بدین حد هجوم نمی‌کرد. چون آنها را مرده‌ی متحرک می‌پنداشت. حال، زنان نیرومندند و می‌توانند پایه‌های رژیم را به لرزه درآورند. نهادهای حاکمیت نیز در هراسند و می‌خواهند از طریق اعدام و دستگیری آن‌ها را به سکوت وادارند. کماکان مسئله‌ی مهم این است که زنان آگاهانه مبارزه کنند و نگذارند که مطالبات‌شان نادیده گرفته شود. لازم است برای حقوق طبیعی خویش بجگند و تغییرات بنیادین ایجاد کنند. اجازه ندهند که هیچ نیروی اقتدارگرایی از نیروی‌شان سوء‌استفاده کند. درطول این سال ها مشاهده نمودیم که خلق بخوبی این پیام را به مرکز اقتدار داده است و بارها گفته «نه شیخ می‌خوایم نه شاه، دیگه تموم ماجرا!» حال دیگر زنان و سایر اقشار جامعه بر نیروی خویش واقفند، لازم است تنها خویش را بخوبی سازماندهی کنند و متحد گردند. لازم است به این مساله توجه داشته باشیم که برای رسیدن به هدفمان که همانا آزادی است از هر لحاظ برای بدیل‌های گوناگون خویش را آماده سازیم! برای به ثمر نشاندن انقلاب خلق‌ها، سازماندهی امری مهم و غیرقابل انکار است! در همین راستا، جستجوی جایگزینی صحیح برای ایجاد حیاتی آزاد، از فاکتورهای مهم رسیدن به آن است.