رامین گارا

 

بزرگترین کارزار مقاومت در زندان را هم‌اکنون در زندان تک‌نفره امرالی به انجام می‌رساند. سیستم زندان امرالی و سیاست‌های اعمال‌شده دشمن از جانب ابرقدرت‌های جهانی طرح‌ریزی شده و حقوق و نرم‌های جهانی نیز در قبال آن مشمولیت ندارد. در فراسوی حقوق جهانی، حقوق بشر در حق رهبر آپو به شکل فاشیستی نقض می‌گردد. چنین سیستمی تاکنون در جهان در حد شمار انگشتان وجود داشته ولی هیچ زندانی‌ای در آن شرایط نتوانسته بیشتر از ۵ سال دوام بیاورد. رهبر آپو اما نه  تنها منش مقاومت را ارتقاء داده، بلکه به الگویی برای دهها هزار زندانی آپوئیست هم مبدل شده. بر نمط مقاومت‌گری رهبری عظیم‌ترین جانفشانی‌ها از سوی زندانیان کُرد با تأسی به اراده توانمندانه رهبر آپو، صورت می‌گیرد.

از بنيادي‌ترين مؤلفه‌هاي فرهنگ مقاومت و مبارزه آپوئيستي، مقاومت در زندان است. وقتي شخص مبارز و انقلابي به زندان مي‌افتد، تمامي امنيت‌هاي حياتي وي از جانب دولت، با خشونت سلب‌مي‌گردد و در موقعيتي قرارمي‌گيرد كه تنها راه مقاومت فراتر از حوزه فردي، مقاومت جمعي خواهدبود. زندان يعني ايزولهشدن(جداساختن از جامعه) فرد از جامعه، اما قضيه به خود زندان محدود و ختم‌نمي‌شود، دولت سعي‌مي‌كند در جمع محبوسين هم تظلم ايزولاسيون دوم را بر زنداني تحميل‌نمايد. مسلما تنها جنبشي انقلابي قادر است به پيروزي حصول‌يابد كه موفق به پيشبرد فرهنگ مقاومت در زندان گردد. اين فرهنگ به مفاهيمي ناب احتياج‌دارد كه لبريز از معنويت انگيزه‌ساز ايدئولوژيك باشد؛ سپس در گام مشتاقانه دوم، ارتباط آن فرهنگ با جامعه بيرون از زندان را برقرار و جريان مقاومت زندانيان سياسي را به جريان سيال هماوردي حماسه‌وار اجتماع و جنبش انقلابي خروشان، وصل‌نمايد. در قرون معاصر هر جنبش و انقلابي موفق به ترويج فرهنگ مقاومت در زندان نگشته از صفحه تاريخ محو و در زباله‌دان وحشتناك تاريخ مدفون‌گشته.

واقعيت تاريخ كُرد و كُردستان مملو از كارزار‌هاي از نطفه‌خفه‌گشته و شكست‌هاي پي‌درپي جنبش‌هايي است كه از داشتن برنامه‌اي استراتژيك براي حوزه زندان عليه دسيسه‌هاي دشمن خونخوار رنج‌برده‌اند. جنبش آپوئيستي با خوانش صحيح تاريخ كُردستان و آسيب‌شناسي متدهاي فرهنگ مقاومت تاريخي، درس‌هاي عظيم برگرفته و اجازه‌نداده ترفندهاي دشمن براي تصفيه حوزه زندان، تكرار‌گردد. شايد به جرأت بتوان گفت كه جنبش آپوئيستي در سطح خاورميانه و جهان نادرترين جنبشي است كه با شيوه‌هاي مدرن، يعني ايجاد اتحاد مقاومت‌گرانة زنداني عليه سياست‌هاي ايزولاسيون(منزوی‌سازی) و انتگراسيون(ادغام ملت‌ها و سازمان‌ها در خود و از بین‌بردنشان) دشمن اقدام به برگزاري كنفرانس زندان هم در داخل زندان‌ها براي زندانيان و هم در خارج براي زندانيان آزادشده، نموده. دركل، از جمله خصايص مبارزات مدرن جنبش آپوئيستي، مبادرت‌ورزيدن به «فعاليت فرهنگي جهت تغيير ذهنيت» است در مقابله با برنامه‌هاي نابودگر دشمن تحت عنوان «مراقبت و تنبيه».

بنابراين، مبارزه مسلحانه و مقوله جنگ هيچگاه نتوانسته در اين جنبش عظيم بر فعاليت فرهنگي سايه‌بياندازد و بر آن غالب‌گردد. بنابراين، مقاومت زندان نه در طول ديگر حوزه‌ها بلكه در عرض آنها و با نبرد عليه «انديشه بيچارگي متعارف» پيشبرديافته و اسطوره‌ساز گشته. بدين سياق، مبارز آپوئيست‌ اجازه‌نداده دشمن با سياست بيچاره‌ساز و ايزولاسيون، وي را در موقعيت ضعف و تسليم‌پذيري بلاشرط گرفتارنمايد. همين مبارزان بودند كه در فراز تاريخ جنبش آپوئيستي رهيافت‌هاي فدايي‌گري عليه دشمن را درپيش‌گرفته و با فداي جان خويش بر سپاه سياه تاختند. اساسا مقوله مقاومت‌گري آپوئيستي از همان اوان با مقاومت بي‌بديل كمال‌پيرها و مظلوم‌دوغان‌ها در 14 ژوئيه آغازگشت. آنان در مقابل برنامه «مراقبت و تنبيه شوونيستي» ايزولاسيون دشمن سر تعظيم فرودنياوردند. دشمن درصدد به‌زانودرآوردن جامعه با ترفند ارعاب زندان است. اين فعل دشمن بر مبارز واقعي آپوئيست كارگرنيست.

هنگامي كه مبارزات پژاك در شرق كُردستان نضج و حوزه مقاومت زندان شكل‌گرفت، از همان اوان، دشمن درصدد برآمد آن حوزة بديل را تسليم‌پذيرسازد. با انواع شگردهاي مكارانه و با به بازي‌گرفتن تمنيات مقاومت‌گرانه و حتي خانواده‌هاي زندانيان سياسي، تلاش‌نمود اجازه‌ندهد فرهنگ مقاومت‌گري آپوئيستي در قالب ذهنيت نوين آن در زندان شالوده‌بندد و بر ديگر جنبش‌هاي ايراني‌ـ كُردستاني تأثير برجاي‌گذارد. تمامي هول‌وولاي دشمن با مقاومت «عگيدها»، «فرزادها»، «حيدريان‌ها»، «علم‌هولي‌ها»، «وكيلي‌ها»، «حضري‌ها» و «گلپري‌پورها» به هزيمت‌كشيده‌شد. صدها زنداني سياسي اين جنبش با مقاومت عليه شكنجه‌هاي طاقت‌فرسا،‌ معنويت مقاومت را شيرازه‌بستند و به اقداماتي جمعي عليه جمهوري اسلامي همت‌گماردند كه در تاريخ آن كشور نظيرنداشته. تسليم‌ناپذيري زندانيان سياسي پژاك در سال 2006، مقاومت «حكمت‌دمير(عگيد)» تا پاي چوبه‌ اعدام، اعتصاب‌غذاي 57 روزه پرشكوه زندانيان در سال 2008 و مقاومت «كمانگر و يارانش» تا سال 2010 و وصل آن جريان پايدار به مقاومت مردمي در خيابان در همان سال، روند و رويكرد تاريخي مقاومت در حوزه زندان در ايران را بكلي متحول‌ساخت. در سال‌هاي 2004 الي 2008 رژيم مكار تلاش‌كرد با وعده‌وعيد‌هاي پوشالي از جمله قول آزادي زندانيان درقبال اعتراف، پرداختِ وجه‌نقد و يا همكاري با دستگاه‌هاي ستم «اطلاعات و سپاه»، نتوانست از شكل‌گيري و نضج فرهنگ مقاومت‌گري پژاك كه برايش هراس‌انگيز شده‌بود، ممانعت بعمل‌آورد. زيرا در گذشته با آن ترفندها توانسته‌بود مقاومت احزاب و جنبش‌هاي ديگر را تسليم‌پذيرسازد. اخلاق مبارزاتي آپوئيستي پژاك نپذيرفت كه آزادي فرد و ملت در بازار مكاره دولت اشغالگر در معرض معامله پليد قرارگيرد. به همين دليل بلايي كه بر سر جنبش‌هاي ايراني‌ـ كُردستاني در معاصر آمده‌بود، بر سر پژاك نيامد. مقاومت‌گران، شهادت را به‌جان خريدند، اما تسليم‌‌نگشتند. چراكه انبوهي از يك ميراث معنوي‌ـ ذهنيتي آپوئيستي پشتيبان مقاومت‌گران بوده و هست.

رمز پيروزي يك جنبش انقلابي، قطعا پايداري مستمر مقاومت‌گري معنويت‌محور بر پايه تعهدات اخلاقي يك سازمان حقيقي است. مقاومت در زندان، شرط رسيدن به آزادي ملت‌هاي تحت ستم به‌مثابه يك واقعيت نموديافته در تاريخ كُردستان است. شرايط ملت‌كُرد و موقعيت ژئواستراتژيك سرزمين كُردستان شبيه هيچ ملت و سرزمين ديگري حتي فلسطين نيست، فراتر از مسئله فلسطين، بغرنج‌تر و جدي‌تر است. مقاومت در كُردستان در قالب ذهنيت آپوئيستي و فرهنگ مقاومت‌گري آن بعد جهاني يافته و به ماهيت و كيفيت «يك حيات حقيقي» گره‌خورده. در جهاني كه «امنيتِ امنيت»، «امنيتِ بقا» و «امنيتِ تغذيه» از سوي تمامي دولت‌هاي جهان در معرض خطر هولناك حتي تا سرحد مخاطره نابودي نسل بشر قرارگرفته، تنها يك فرهنگ مقاومت‌طلب معنوي و فلسفه‌محور با پشتوانة انديشة ايدئولوژيك قادر به نجات بشريت است. پژاك با وقوف بر اين حقيقت جوامع معاصر انساني، فرهنگ مقاومت‌گري زندان را با پرداخت هزينه‌هاي سنگين و بديل‌هاي ارزشمند كه تاريخ انسانيت به‌خود‌نديده، شكل‌داد. آسان به دست نيامده و آسان از كف نخواهدرفت. همين ذهنيت، دستگاه نظام مطنطن و پردبدبه جمهوري اسلامي را در كنار تركيه، عراق و سوريه به هراس انداخته. هزينه‌هايي كه رژيم‌هاي اشغالگر كُردستان در هر چهار دولت براي نابودي جنبش آپوئيستي اختصاص داده‌اند، به مراتب گزاف‌تر از آني هست كه عليه ديگر جنبش‌ها هزينه‌كرده‌اند. اين، نشانگر وجود يك حقيقت بزرگ به نام مقاومت آپوئيستي در خاورميانه است.

پژاک و تاریخچه مقاومت در زندان

نخستین مقاومت‌گریها در سال ۹۹ میلادی بصورت عمده صورت گرفت. در سال 99 برخي از اعضاي كميته زنان دستگير، زنداني و بشدت شكنجه‌شدند و در زندان‌هاي رژيم ايران به مقاومت و اعتصاب‌غذاي فدايي دست‌زدند. يك رفيق زنداني زن به نام «روژگار(ن.ع)» در زندان مهاباد براي محكوم‌كردن سركوب‌هاي رژيم ايران طي عملي فدايي خرده‌هاي شيشه‌شكسته خورد و اعتصاب‌غذا كرد. پس از چند ماه شكنجه، عاملان رژيم آن زنداني مقاومت‌گر را در حالي كه بر اثر شكنجه و اعتصاب‌غذا يك كالبد نحيف از وي باقي‌مانده‌بود در «دولهكوكه» در مرز با پيرانشهر به نیروی گریلا تحويل‌دادند.

سوم اسفند

قیام سوم اسفند در شرق کردستان آغاز دوره خشونت‌گری نسل‌کشانه رژیم ایران علیه مبارزان انقلابی شرق کردستان است. در جریان آن قیام، آمارها درخصوص تعداد شهدا، مجروحين و بازداشت‌شدگان در سنندج و سراسر شهرهاي شرق كُردستان به دليل پنهان‌كاري‌ها و ممنوعيت‌هاي خفقان‌آور رژيم ايران، قطعي نيست. شايد بتوان گفت در سنندج بيش از 38 تن در سطح شهر به شهادت رسيدند، تعداد زيادي مجروح و بيش از هزار نفر بازداشت و شكنجه‌شدند. «كاوه ادهم» از جمله جواناني بود كه بر اثر شكنجة وحشيانه رواني‌شد و پس از چند روز به شهادت رسيد. بنا به گفته شاهدان عيني و نيز برخي خانواده‌ها 13 تن از دستگيرشدگان بصورت مخفيانه در سنندج اعدام‌گرديدند. زندان‌ها مملو از دستگيرشدگان بود طوري كه بر اثر فقدان جاي كافي، شبانه‌روز را بر سر پا و ايستاده مي‌گذراندند. 140 تن از دستگيرشدگان كه 39 تن از آنها زن بودند، پس از گذشت مدتي در روز 16 ارديبهشت آزادشدند، اما 15 روز قبل از آزادي، آب سرد روي آنها ريختند تا آثار شلاق‌ تسمه‌اي روي بدن باقي نماند و مدركي عليه اداره اطلاعات در پزشك‌قانوني ثبت‌نگردد. جوانان را بشدت شكنجه‌كردند و ناخن‌هاي دست‌وپاي آنها را كشيدند. دست يكي از دختران به نام «شهناز محمدي» زير  فشار طولاني‌مدت دستگاه  شكنجه سياه شد كه منجر به قطع چند انگشت وي گرديد. اداره اطلاعات و سپاه در اوج بي‌شرمي آن 140 تن را درحالي كه كاملا لغت مادرزاد بودند و چشم‌هايشان بسته‌بود در مناطع تپه‌اي خارج شهر از جمله گردنه صلوات‌آباد(38 تن كه 14 تن از آنها زن بودند)، نزديكي فرودگاه سنندج و سرنجيانة دهگلان آزاد و رهاكردند، ولي خلقمان در اوج معنويت و ميهن‌دوستي به كمك فرزندان خود شتافتند تا نمكي باشد بر زخم بناسور رژيم سركوبگر. گروهي كه در نزديكي روستاي سرنجيانه رهاشدند همه دست‌بند داشتند كه پاسگاه روستاي بلبان‌آباد ناچار شد به محل مراجعه و دست‌بندها را بازكند. اين 140 تن در سالگرد سوم‌اسفند بازهم بازداشت‌گرديدند. شهيد «تارا سنه» كه در سال 2002 بر اثر سقوط بهمن در منطقه «دوله‌‌كوكه» به شهادت رسيد و شهيد «فرشيد كاتوراني» (محل شهادت در اورميه) جزو دستگيرشدگان بود. پس از گذشت بيست سال هنوز هم پرونده اكثر آن جوانان آزادشده مسدودنگشته و كماكان تحت فشار‌هاي وحشيانه رژيم قراردارند. تعدادي از مجروحين تظاهرات نيز بدليل مسايل امنيتي به بيمارستان‌ها منتقل نشدند لذا شهيدشدند. پيكرهاي تعدادي از شهدا طي مدت يك ماه پس از قيام سوم اسفند به خانواده‌هايشان تحويل داده‌شدند. رژيم حتي در ازاي تحويل پيكر هر شهيد به اجبار مبلغ 2 ميليون تومان وجه نقد از خانواده‌ها ستاند. پيكر شهدا تحت فشارهاي وحشيانه رژيم و با شكنجه روحي‌ـ رواني خانواده‌هايشان، اغلب شباهنگام ولي فقط با حضور يك عضو هر خانواده به خاك سپرده‌شدند.

يورش وحشيانه يگان‌ويژه، نيروي انتظامي و سپاه در كامياران شايد بي‌رحمانه‌ترين يورش‌ها و به اندازه مشابه آن، سنندج سركوبگرانه بود. تظاهرات و درگيري‌ها يك روز كامل بطول انجاميد و شمار زيادي از شهروندان بويژه جوانان بازداشت‌شدند. شمار كل بازداشت‌شدگان بيش از 750 نفر اعلام‌گرديد كه پس از گذشت دهها روز شكنجه، قريب 12 تن به زندان محكوم و بقيه بتدريج پس از چند ماه آزادشدند.

دوره جنبش اتحاد دمکراتیک

در دوره فعالیت‌های جنبش، دهها کادر گریلا از سوی ایران دستگیر و به زندان افکنده شدند. دلیل این بازداشت‌ها، آغاز فعالیت کادرهای مجرب اهل شرق کردستان در شهرهای مختلف بود که به تدریج موجب خشن‌تر شدن رفتار فاشیستی و انکارگرایانه نظام جمهوری ایران در قبال مسئله کُرد و مبارزان گشت. دهها کادر محلی و فعال مدنی دوستدار جنبش روانه زندان شدند و چندین کار جنبش هم دوره طاقت‌فرسای زندان و شکنجه را تحمل نمودند.

پس از تاسیس پژاک

پس از خاتمه دوره جنبش اتحاد دمکراتیک و به مجرد تأسیس پژاک، خصومت‌گرایی نظام ایران علیه نیروی گریلا به اوج رسید. چون پژاك رويكردي مدرن در شيوه سازماندهي خلق داشت و ايران پيشتر در آن زمينه تجربه‌ كافي نداشت، رژیم غافلگيرشد، زيرا بخوبي ديد كه برخلاف تصورش، پژاك از در جنگ و نظامي‌گري نه بلكه از باب فرهنگ و ذهنيت وارد‌شده. لذا رژيم تغيير رويه داد و نوك پيكان جنگ را بسوي بُعد مردم‌گرايي پژاك نشانه‌رفت. اين بود كه موجي خشن از دستگيري‌ها و بازداشت‌ها را با زندان و شكنجه آغازنمود و در طول سال 2004 نيروهاي نظامي رژيم بيش از 50 عمليات نظامي را بر ضد نيروهاي گريلاي پژاك و ه.ر.ك به‌انجام‌رساند، اما متحمل تلفات و هزينه‌هاي سنگين گرديد. گريلا با بكارگيري حق دفاع‌مشروع، به‌يكباره در سراسر شرق كُردستان و ايران شهرت‌يافت. تنها 7 تن از گريلاهاي گرانقدر در جريان مقاومت‌ها به شهادت‌رسيدند. خنثي‌سازي دهها عمليات نظامي از سوي نيروي گريلا، رژيم خشك‌‌آئين را كه به تصور او پژاك خام و نوپا است، دچار شوك مرگبار ساخت. يكي ديگر از شيوه‌هاي مزورانه رژيم، فشار عليه توده‌هاي خلقمان در شهرها و روستاهاي شرق بود كه در جريان سركوب‌هاي نيروهاي نظامي رژيم، در طول همان سال بيش از 300 تن از اعضاء و هواداران پژاك بازداشت و در زندان تحت شديدترين شكنجه‌ها قرارگرفتند. طي اين سركوب‌گري‌هاي ظالمانه، بيش از 15 تن به شهادت‌رسيدند. «وكيل طاهري» اهل استان اورميه يكي از آن شهدا است. رژيم، به تقليد از فاشيسم تركيه شماري از روستاهاي شهرستان «قطور» در مرز با تركيه را به‌آتش‌كشيد و 27 تن از ساكنين شهرستان «خوي» را در تيرماه زنداني و با بلاهت حماقت‌وار تحت تعذيب و شكنجه بي‌رحمانه قرارداد. كراهت اين خشونت‌ها، خلق‌كُرد را به‌خشم‌آورد و به دفاع ذاتي دست‌زد. خلق، در شرق كُردستان و اروپا در مقابل سياست‌هاي مستبدانه رژيم خشم و انزجار خود را با سلسله راهپيمايي‌ها و تظاهرات نشان‌دادند. در شهرستان‌هاي اورميه و سلماس و حومه‌هاي هر دو شهرستان، در مهاباد، پيرانشهر، بوكان، سنندج و شهرهاي استان كُردستان، در كرماشان، پاوه و جوانرود، خلقمان با عمليات‌هاي دمكراتيك برخاسته از شور و شعف تأسيس پژاك، در مقابل اعمال فشار و سركوب رژيم جمهوري اسلامي به‌پا‌خاست.

ترفند ايران در سال‌هاي 2004 الي 2006 اين بود كه با استفاده از روش‌هايي كه عليه زندانيان عضو احزاب پيشين كُرد و اپوزيسيون فارس بكاربرده‌بود، هسته‌هاي مقاومت شهري و زندان را به تسليم‌پذيري وادارد. روش انفعال و خاموش‌ساختن پتانسيل انقلابات از طريق رفتار نرم با زنداني در صورت «اعتراف به جرم» را بعنوان يك حقه عليه انقلابيون و رهبران قيام‌ها بكار‌مي‌گرفت تا آنها را به مهرة سوخته مبدل‌كند. پژاك اما «خم به ابرو نياورد» و از همان اوايل كار در حوزه شهر و زندان رويكرد مقاومت را برگزيد. حتي به‌دليل حفظ شئون‌انقلابي خويش نپذيرفت كه يك زنداني انقلابي با پرداخت وجه‌نقد و قراروثيقه آزادشود، اين امر كه در ديگر احزاب و جريانات كُرد‌ـ فارس با مزدورسازي (جاش‌سازي) معمول‌شده‌بود، توسط پژاك با مقاومت، محكوم و خنثي‌گرديد.

قبل از فرارسيدن نوروز سال 2004 خلق‌كُرد در شهرهاي مختلف شرق كُردستان جهت شادي و پايكوبي بخاطر تصويب قانون اساسي جديد عراق و پذيرش قانوني مسئله‌كُرد، به خيابان‌ها سرازيرشدند، اما رژيم هزاران نفر را روانه زندان‌ها كرد. تنها 800 تن را در استان اورميه دستگير و به زندان‌هاي اورميه و مياندوآب منتقل‌نمود. بر اثر شكنجه‌ طاقت‌فرسا هم يك جوان 21 ساله جان‌باخت.

اعلام کنفدرالیسم؛ سال ۲۰۰۵

بدنبال اعلام رسمي سيستم كنفدراليسم دمكراتيك از سوي رهبر اوجالان، خلق‌كُرد در هر چهاربخش كُردستان، اروپا و قفقاز‌ـ روسيه با شور و شعف وافر پرچم كنفدراليسم را در نوروز 2005 به اهتزاز درآوردند. اين واقعه خاورميانه را تكان‌داد و اميدهاي توطئه ناتو به يأس مبدل‌گشت. خلق‌كُرد در شرق كُردستان هم متأثر از موج ميليوني كُردها در شهر «آمد(دياربكر)» سيستم كنفدراليسم را سيستم مطلوب خود براي حصول به آزادي تلقي‌كردند. لذا رژيم ايران براي مقابله با سركوب گرايشات كُردها در چندين شهر شرق موجي از بازداشت‌ها، زندان و شكنجه را در يك فاز امنيتي خشن آغازنمود. قبل از فرارسيدن تابستان و شروع قيام در پي شهادت «شوانه سيدقادري»، تنها در شهر مريوان قريب 25 تن از دوستداران كنفدراليسم را در بهار بازداشت و با احكام سنگين حبس روبروساخت.

قيام مردمي به مدت يك ماه بطول انجاميد و گريلاهاي «نيروي آزادي كُردستان(ه.ا.ك)(در آن زمان از عنوان ه.ر.ك هم براي هاك استفاده‌مي‌شد)» به سلسله عمليات‌هاي نظامي براي انتقام شهادت سيدقادري و كشتار بي‌رحمانه تظاهركنندگان شهر سقز، دست‌زدند. در روز يكشنبه مردم شهرهاي مختلف از جمله مهاباد، سقز، بوكان، سنندج، اشنويه، پيرانشهر، بانه، سردشت، ربط، دهگلان، مريوان، كامياران، ديواندره و شهرها و مناطق روستايي ديگر كُردستان بصورت گسترده به قيام و اعتصاب پيوستند. در شهرهاي نقده و اورميه هم علي‌رغم جو امنيتي شديد، اما بخش قابل‌توجهي از مردم شهر در تظاهرات‌ها و اعتصاب عمومي مشاركت‌نمودند. در همان روز اول در پي سركوب‌هاي شديد، بيش از 50 تن از تظاهركنندگان بازداشت و شكنجه‌شدند.

در شهر سقز نیز قيام به اوج رسيد. دولت غاصب با استفاده از نيروهاي اعزامي سركوبگر از استان‌هاي مجاور به كشتار دست‌زد كه بر اثر آن 13 جوان غيور در سقز به شهادت‌رسيدند و دهها تن مجروح‌گشتند.

موج قيام در روز يكشنبه 10 ژوئيه به سنندج سرايت‌نمود. تظاهرات و تحصن توأمان در سطح شهر حماسه‌وار ادامه‌يافت.

قیام ماکو ۲۰۰۶

در جریان قیام ماکو ددر سال ۲۰۰۶ میلادی و بر اثر يورش ددمنشانه نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي رژيم 9 تن از شهروندان ميهن‌دوست به شهادت‌رسيده و قريب 50 تن بشدت مجروح‌شدند. همچنين بيش از 800 تن بازداشت و ظالمانه مورد شكنجه قرارگرفتند. مقاومت شهر ماكو چنان تأثيرگذارگشت كه در روزهاي بعد، خلقمان در شهرهاي مختلف بويژه اورميه، سلماس، قطور، خوي و غيره در اعتراض به اين كشتار بي‌رحمانه رژيم و محكوميت توطئه بين‌المللي، تظاهرات‌هايي به‌راه‌انداختند. نيروهاي امنيتي رژيم طبق معمول با اين تظاهرات‌ها هم برخورد خشونت‌بار كردند كه در پي آن شمار زيادي بازداشت، شكنجه و به اتهام‌هاي واهي به احكام سنگين حبس محكوم‌گرديدند.

نخستين اعدام

با فرارسيدن زمستان سال 2008، هم‌پيماني ايران، تركيه و سوريه عليه جنبش آزاديخواهي كه در سراسر سال 2007 با مسموم‌كردن رهبر اوجالان در امرالي، حملات زميني و هوايي گسترده عليه مناطق حفاظتي ميديا و مناطق داخلي آغازكردند، طي مقاومت خلق و گريلا و آغاز كمپين «ديگر بس است» به شكست انجاميد. رژيم ايران كه بخاطر ناكامي در حمله به مناطق ميديا صرفا به توپباران مواضع گريلاها و نيز كمين‌گذاري عليه واحدهاي «نيروي شرق كُردستان(ه.ر.ك)» سرافكندانه اكتفاكرد، با فرارسيدن زمستان به حربه‌ مزورانه اعدام متوسل‌گشت. اين رژيم كه در پي شكست مفتضحانه بدنبال حفظ آبروي بين‌المللي خود بود، نتوانست خشم خود را فروخورد. پس در روز 20/12/2007 طي يك اقدام شنيع و ضدانساني رفيق «حسن حكمت دمير(عگيد)» گريلاي پژاك را در زندان شهرستان خوي بر روي برانكار حمل و پاي چوبه اعدام برد.

رفيق عگيد در جريان يك مأموريت در كولاك برف به مدت دو روز ارتباطش با رفقاي گريلا قطع و درحاليكه بشدت مجروح‌بود در منطقه «اَلَند» در شهرستان خوي به اسارت درآمد. گذشته از شكنجه‌هاي طاقت‌فرسا، مسئولين اطلاعات و زندان از هرگونه مداواي رفيق عگيد ممانعت بعمل‌آوردند كه منجر به قطع يك پاي وي شد. جلادان اداره اطلاعات و زندان شباهنگام رفيق عگيد را با برانكار حمل و پاي چوبه اعدام بردند. رژيم در 1/1/2008 مجبور به اعتراف به اعدام مخفيانه رفيق عگيد شد.

در 4/1/2008 «ابراهيم لطفالهي» دانشجوي رشته حقوق در سنندج هم بر اثر شكنجه در زندان به شهادت رسانده‌شد.

اعتصابغذاي بيسابقه

زندانيان پژاك در حوزه زندان‌ در سراسر ايران منهجي مبارزاتي را پي‌ريختند كه زمينه‌ساز تظاهرات سال 1388(2009) گشت. اين، دور از واقعيت‌نيست زيرا سير تأثيرات اجتماعي زنجيره‌اي مي‌باشد. سير تحولات چنان بود كه پژاك به مبارزات خود استوارانه ادامه‌داد و در گيرودار درگيري‌ها، توپ‌باران‌هاي ايران، بمباران‌هاي تركيه و توطئه‌هاي برخي جريانات سياسي، مرحله دوم كارزار مبارزاتي «ديگر بس است» را با هدف آزادي رهبر اوجالان، توقف سياست‌هاي آسميلاسيون دشمن و به رسميت‌شناختن حقوق طبيعي خلقمان براي مشاركت سياسي‌ـ اجتماعي، در 30 ژوئن 2008 آغازكرد. درپي مشاركت خلقمان در هر چهاربخش كُردستان در عرض چند ماه طي يك كمپين، سه‌ونيم ميليون امضا براي آزادي رهبر اوجالان جمع‌آوري و به سازمان‌هاي حقوق بشري بين‌المللي، «كميته منع شكنجه اروپا(سي‌پي‌تي)»، اتحاديه اروپا و تركيه تحويل داده‌شد. اما هيچ‌يك از اين سازمان‌ها سكوت خود را نشكستند و چشم‌ بروي وحشي‌گري‌هاي ايران‌ـ تركيه و سركوب‌هاي اجتماعي آنها بستند.

در هر چهاربخش كُردستان و اروپا تظاهرات‌ها و در زندان‌هاي ايران و تركيه اعتصاباتي براي آزادي رهبر اوجالان انجام‌گرفت. اين درحالي بود كه دستگاه قضايي ايران حكم اعدام «فرزاد كمانگر، عليحيدريان، شيرين علمهولي و فرهاد وكيلي» را تأييد و مسير يك مرحله خطرناك‌تر از ستيزه‌گري، سركوب و انكار موجوديت خلق‌كُرد را برگزيد. پژاك و نيروي شرق كُردستان(ه.ر.ك) نسبت به اين اقدام خصمانه رژيم هشدارداده و آن را بازي خطرناك با آتش عنوان‌كردند.

در روز دوشنبه، 26 آگوست 2008(4 شهريور) تعداد زيادي از «زندانيان سياسي عضو پژاك و طرفداران آن» در زندان‌هاي بسياري از شهرهاي ايران و شرق كُردستان بويژه اورميه، سنندج، تهران و كرج با تأييد از سوي پژاك به اعتصاب‌غذاي نامحدود تا رسيدن به اهم مطالباتشان دست‌زدند. اين مقاومت، در تاريخ ايران بي‌نظير بود. از جمله مطالبات «شش ماده‌اي» زندانيان «پايان‌دادن به توطئه عليه رهبر اوجالان، توقف روند شكنجه‌ زندانيان سياسي‌ـ مدني در سراسر ايران، لغو احكام اعدام و آزادي فعالين سياسي‌ـ مدني» بود. اساسا مطالبات زندانيان، به رسميت‌شناختن مفاد حقوقي در معاهدات بين‌المللي و اعلاميه جهاني حقوق‌بشر در چارچوب كارزار مبارزاتي «ديگر بس است» بود. رژيم ايران بجاي پاسخ به مطالبات زندانيان، آنها را تحت فشار قرارداد، به سلول‌هاي انفرادي روانه و هرگونه حق ملاقات با خانواده‌هايشان را از آنها سلب‌نمود. پژاك نسبت به رفتارهاي ايران عليه اعتصاب‌كنندگان هشدارداد و ابراز اميدواري كرد كه اين حركت فداكارانه و فدايي مايه اتحاد دمكراتيك احزاب كُرد و سازمان‌هاي اپوزيسيون ايراني گردد و در قالب منافع تنگ‌نظرانه حزبي محدودنشود.

پس از گذشت چند روز از اعتصاب، خلق‌مان در شهرهاي سنندج، مريوان و مهاباد به حمايت قاطع از زندانيان برخاستند و موضوع اعتصاب‌غذا كه براي اولين‌بار در ايران بصورت سازماندهي با شيوه مدرن و منسجم انجام مي‌شد، ‌ابعاد جهاني يافت. چه‌بسا با گذشت چند روز، شماري از زندانيان عضو سازمان‌هاي مختلف، زندانيان مذهبي، مدني با هويت‌هاي متفاوت به اعتصاب‌غذا پيوستند كه موجب هراس روزافزون رژيم و غافلگيري او گشت. هرچند برخي جريان‌ها و احزاب معدود درقبال مقوله اعتصاب همچو رژيم ايران شوكه‌شده و سكوت پيشه‌كردند، اما اين مقاومت مايه اتحاد خلق‌كُرد و خلق‌هاي ايران گرديد. تعدادي از حقوق‌دانان سرشناس ايراني و خارجي و پارلمانتاران اروپا اعلام پشتيباني كردند. وقتي دولت ايران متوجه عواقب اعتصاب‌غذا شد، رفتار خشن خود را ناچارا منعطف‌ساخت و با زندانيان مراودت‌نمود. اقدام زندانيان در راستاي پيشبرد فرهنگ دمكراسي و روشنگري براي آينده بود.

در روز 5 اكتبر 2008 رهبر اوجالان باتوجه به مرحله حساس اعتصاب‌غذا، طي تشبثي مسئولانه و براي اينكه جان زندانيان به‌خطرنيافتد، ضمن تأكيد بر نتايج مطلوب اعتصاب‌غذا، از زندانيان خواست به آن پايان‌دهند. شوراي رهبري «حزب كارگران كُردستان» هم در نامه‌اي به رياست و كورديناسيون پژاك خواهان نجات جان زندانيان سياسي شد. پژاك هم در 45‌امين روز اعتصاب پس از بررسي جوانب امر، پايان‌دادن به اعتصاب‌غذا را مناسب تشخيص‌داد و از زندانيان مقاومت‌گر درخواست‌كرد كه باتوجه به موفقيت اعتصاب‌غذا، با اراده و تصميم مشترك خويش به آن پايان‌دهند، لذا اين مقاومت‌ تاريخي در سنگر زندان پس از 47 روز پايان‌يافت و برگي زرين از تاريخ گشت. اين شيوه مبارزه پس از جنگ‌افروزي‌هاي چند ساله از سوي رژيم ايران و بخشيدن بعد نظامي و مليتاريستي به مبارزات كُردها، ساختاري مدني و اجتماعي براي مبارزات دمكراتيك به‌ارمغان‌آورد و اثبات‌كرد كه مبارزات اجتماعي در ايران به آساني ممكن است. مقاومت مذكور، حوزه‌هاي «زندان و تودهها» را وحدت‌عمل بخشيد.

تظاهرات 88؛ سال بحران

رژيم ايران كه در آستانه برگزاري انتخابات سال ۱۳۸۸ ه.ش گرفتار افزايش بحران‌هاي داخلي بود، از فرصت توقف يك‌طرفه درگيري‌ها از سوي پژاك بهره‌برداري اشغالگرانه كرد و روند احداث پايگاه‌هاي نظامي در مناطق كوهستاني، اعزام و استقرار نيروي بيشتر و حبس بيش از 500 فعال سياسي‌ـ مدني و صدور احكام اعدام براي برخي از آنها را شدت‌بخشيد. حكم اعدام «حسين خضري(هيمن بيك،س)»‌از سوي دادگاه عالي رژيم تأييدگرديد.

بدنبال تظاهرات 1388 و قتل‌عام مردم تهران در روز عاشورا و تاسوعا و تداوم مواضع انكارگرايانه عليه خلق‌كُرد و جنبش آن، رژيم ايران در روابط خارجي با انزوا و تنش شديد و در داخل با بحران‌هاي گسترده روبروگشت. هكذا پژاك عمليات‌هاي نظامي خود در شرق كُردستان را از اوايل ارديبهشت 88 رسما متوقف ساخته‌بود. رژيم، سركوب خلق‌هاي فارس، بلوچ، كُرد، عرب و غيره در تظاهرات 88 تحت عنوان جنبش سبز را كافي ندانست، لذا به حربه‌هايي موزيانه نيازداشت تا سركوب كامل را تضمين‌نمايد. يكي از اين حربه‌ها، راهكار پلشت اعدام بود كه امكان رويارويي با پژاك را به رژيم مي‌داد. در ساعت 4 صبح روز چهارشنبه، 6/1/2010 «فصيح ياسمني»، جوان مبارز كُرد در حالي كه بيماري صرع داشت از سوي سران «جمهوريِ اعدام» بدون اطلاع قبلي به خانواده و وكيل، اعدام‌گرديد. رژيم دوماه قبل از اعدام ياسمني، حكم اعدام «احسان فتاحيان» را هم اجرا كرده‌بود.نظام مي‌خواست با موج اعدام‌ها از رسيدن «فرياد آزاديخواخانه خلق‌هاي ايران به جهانيان» بويژه «خلق‌كُرد» ممانعت بعمل‌آورد، لذا از كُردستان به‌مثابه ميدان اعدام استفاده‌كرد. از سويي نيز نيازداشت به‌بهانه اعدام‌ها، جو كُردستان را مليتاريزه نمايد و مشروعيت بيشتري به آن ببخشد. اين به‌معناي توجيه امنيتي سركوب‌گري بود كه مي‌توانست همصدايي جنبش خلق‌كُرد و مردم ايران را سدكند. چه‌بسا سكوت نيروها و اشخاص مخالف رژيم ايران نسبت به اعدام ياسمني حتي اخلالگري‌هاي آنها اين جسارت را به رژيم بخشيد كه «آرش رحمانيپور و محمدرضا عليزماني» دو مبارز سياسي ديگر را هم بدارآويزد. پژاك بعنوان تنها حزبي كه سكوت‌نكرد، جنگ عليه كُردها را جنگ عليه كل ملت‌هاي ايران و در ذات خود، نبرد كُردها را هم نبرد براي خدمت به آن ملت‌ها دانست و خواستار راه‌اندازي كمپين سراسري «نه به اعدام» شد.

جمهوری زندان و اعدام

ایران خواست با پیشبرد اعدام در زندان‌ها، از موفقیت‌های کنفرانس نخست پژاک در سال ۲۰۱۰ جلوگیری نماید. در 9/5/2010 بدنبال نشست دوجانبه سران ايران و تركيه «فرزاد كمانگر، علي حيدريان، شيرين علمهولي، فرهاد وكيلي و مهدي اسلاميان» با هدف شكست روحيه خلق و نابودي جنبش، در زندان اوين تهران بي‌رحمانه بدار آويخته‌شدند. پژاك دو روز پس از اعدام كمانگر و يارانش از 9 الي 15 ماه مي را «هفته مقاومت و آزادي» ناميد و از تمامي خلق‌ها خواست به نافرماني مدني، بستن مغازه‌ها و تعطيلي بازار و برتن كردن جامه سياه در روز پنج‌شنبه(13/2/1389) به اعتصاب و تحصن اعتراضي در محكوميت موج اعدام‌ها دست‌زنند. دامنه اعتراضات حتي به افغانستان و كشورهاي همسايه هم رسيد. حضور چشمگير خلق مبارز افغان در اعتراض به اعدام كمانگر و يارانش، گوياي اين واقعيت بود. اعتصابات سراسري و تعطيلي مكرر بازار در شهرها حكايت از تحقق «اتحاد دمكراتيك خلقها» داشت؛ همان چيزي كه كنفرانس پژاك در پروژه خود گنجانده‌بود. مقاومت كمانگر و يارانش در زندان، اعتراضات سراسري خلق و دفاع‌مشروع گريلا تضميني شدند براي كنفرانس اتحاد پژاك. پس از سركوب تظاهرات سال 88، مبارزه خلق در محكوميت اعدام كمانگر و ياران شجاعش نفس تازه‌اي در كالبد مبارزات مردمي دميد. اتحاد خلق‌كُرد هر چهاربخش كُردستان در جريان اعتراضات در محكوميت موج اعدام‌ها، بصورت طبيعي تحقق يافت كه مسلما نقش جنبش آپوئيستي پژاك در آن بسيار حياتي بود.

پس از آن، حكم اعدام «زينب جلاليان» از كادرهاي پژاك را هم به جريان انداخت و شماري از زندانيان سياسي كُرد را به مكان‌هاي نامعلوم منتقل‌نمود. پژاك حفظ  جان «جلاليان» را خط قرمز خود اعلام‌كرد و گفت در صورت از سرگيري موج اعدام‌ها، منفعل نخواهد‌ماند.

پژاک در همان سال با انتشار اعلامیه ۷ ماده‌ای در خصوص حل مسئله کُرد، در یکی از مواد اعلامیه در خصوص زندانیان سیاسی نوشت:«در راستاي از ميان‌برداشتن فضاي رعب و وحشت و فراهم‌آوردن فضايي دمكراتيك و آزاد جهت مشاركت آزادانه، آزادي زندانيان سياسي و لغو قانون اعدام امري اجتناب‌ناپذيراست.»

پژاك اما همچنان در مبارزات خود ازپاي‌نايستاد و در 5/11/2010 با پيشاهنگي زندانيان سياسي در اورميه كمپين «نه به اعدام و سنگسار» را با اعتصاب‌غذاي يك‌روزه راه‌اندازي‌كردند. تعداد زيادي از زندانيان بويژه 32 زنداني در زندان‌هاي اورميه، مهاباد، زنجان، قزوين، سقز، تبريز، اردبيل، بندرعباس، كرج و اوين تهران در اين كمپين مشاركت جستند.

اعتصاب‌غذا و اعدام‌ها؛ سال ۲۰۱۱

در اوايل زمستان 2011 وقايع و تحولاتي روي‌دادند كه ايران را به فكر مقدمه‌چيني سناريويي براي مسخ كامل پژاك انداخت. رژيم ايران مي‌خواست با يك تير سه‌نشانه را هدف‌گيرد: 1ـ‌ ورود به خاك عراق پس از خروج آمريكا آن هم به‌بهانه حضور پژاك. 2ـ نابودي پژاك. 3ـ ممانعت از تحقق خودمديريتي در شمال كُردستان و مذاكره كُردها با دولت تركيه. طعمه نخست براي كنترل كامل بر عراق و تأثير شگرف بر تركيه به دام‌انداختن حكومت اقليم جنوب كُردستان بود. وقتي ايران با هدف تشويق آن كشورها فشارها عليه پژاك، زندانيان سياسي و فعالين مدني را افزايش‌داد، در روز 3/1/2011 اعتصاب‌غذاي خشك سه‌زنداني عضو پژاك به نام‌هاي «احمد تمويي، حبيبالله گلپريپور و علي احمد سليمان» در محكوميت فشارهاي خطرآفرين رژيم آغازگرديد. سه‌روز پس از شروع اعتصاب اين سه مبارز، «هوشيار زيباري»، وزير خارجه وقت عراق كه از سرگردگان حزب دمكرات كُردستان هم هست، به تهران سفركرد و پس از ديدار با «علي‌اكبر صالحي»، وزير خارجه وقت ايران، بدون هيچ بنيان حقوقي و سياسي و يا سندي مدلل، رسما پژاك را سازماني ترريستي اعلام‌كرد.

در همان روز رفيق «حسين خضري(هيمن بيك،س)» مبارز عضو پژاك را بدارآويخت. وقتي رفيق خضري را بسوي چوبه دار مي‌بردند، تسليم‌ناپذير با فرياد رسا و شور انقلابي شعارهاي «زندهباد رهبر آپو» و «زندهباد كُردستان» سرداد، لذا مأموران جلاد از فرط خشم و بيچارگي بر سرش ‌ريخته و تا حد بيهوشي بي‌رحمانه وي ضرب‌وشتم كردند و درحالي كه همچنان بيهوش بود، طناب را به گردنش آويخته و به‌همان صورت ددمنشانه كه هيچ قانوني پذيراي آن وحشي‌گري نيست، اعدامش نمودند. رژيم در اين توهم بسربرد كه گويا فصل زمستان براي انجام عمليات نظامي از سوي گريلاها، مناسب نيست، اما بازهم از بيم انتقام‌گيري جرأت‌نكرد در همان روز خبر اعدام خضري را اعلام‌نمايد، اين بود كه با ده روز تأخير، در روز 15/1/2011 آن را تأييدكرد. پژاك اين اقدام ايران را گسترش توطئه همه‌جانبه بين‌المللي ميان هر چهار كشور حاكم بر كُردستان اعلام و اقدام پلشت زيباري، وزير خارجه عراق را حمايت از تروريسم دولتي ايران عنوان و بشدت محكوم‌نمود. همچنين آن را مشروعيت‌بخشي به سركوب خلق‌كُرد و جنبش آن از سوي رژيم ايران ناميد. پژاك 15 الي 22 بهمن را هفته مبارزه با «نسل‌كشي، خيانت و مزدوري» اعلام و احزاب و سازمان‌ها را به مقاومت فراخواند.

رژيم غاصب ايران درحالي كه اعتراضات كُردها در كُردستان و اروپا و حتي افغانستان همراه با اعتصاب‌غذاي زندانيان سياسي به اوج رسيده‌بود، اما حاضر نبود از مواضع فاشيستي خود حتي يك گام به‌عقب‌ پس‌كشد، لذا به منظور ارعاب بيشتر خلق‌كُرد و پيام به هم‌پيمانان خود در روز پس از 2 بهمن و قبل از فرارسيدن سالروز تأسيس جمهوري اعدام، يك زنداني ديگر كُرد در زندان اورميه به نام «فرهاد تارُم» را بدارآويخت.

اعدامهای ۲۰۱۳

پس از شکست قندیل ایران در سال ۲۰۱۳ فرصتی یافت که چند زندانی سیاسی عضو پژاک را اعدام کند. اين امر موجبات تصميم سريع روحاني براي اعدام «حبيبالله گلپريپور(اهل سنندج) و رضا اسماعيلي (اهل اورميه)» دو زنداني سياسي كُرد در روز 26/10/2013 را فراهم‌آورد. پس از گذشت هشت روز، در 4/11/2013 شيركو معارفي ديگر زنداني سياسي در زندان سقز اعدام‌گرديد. دليل اين اعدام‌ها خشم ناشي از شكست بسيار مفتضحانه در عملياتهاي سردشت پس از هزيمت زبونانه در جنگ قنديل بود. هميشه پس از هر شكست نظامي، چند اعدام در دستور كار دولت‌مردان جمهوري اعدام قرارگرفته.

کارزار دیگر اعتصاب‌غذا ۲۰۱۴

اعتصاب‌غذاي يك زنداي سياسي كُرد در 48‌امين روز و پايان‌دادن 29 زنداني سياسي ديگر به اعتصاب‌غذاي خود در زندان اورميه در 33‌امين روز از جمله وقایع مهم سال ۲۰۱۴ در شرق کردستان بود. مقاومت زندان هميشه نقش اساسي در عدم سلطه جمهوري اسلامي و شكست سياست‌هاي كُردستيزانه آن داشته، جمهوري اسلامي با مشاهده اعلان خودمديريتي در انقلابات شمال و روژاواي كُردستان، از هراس سرايت آن به شرق از هرگونه فشاري بر خلق و زندانيان ابايي نداشت زيرا موقعيت رژيم متزلزل‌ مي‌گشت. فشار بر زندانيان با هدف ارعاب و سركوب، 29 زنداني سياسي و مدني كُرد در زندان اورميه را مجبور به اعتصاب‌غذا از تاريخ 29 آبان‌ماه 1393 در بند 12 زندان مركزي نمود. از جمله اهداف زندانيان حمايت از انقلاب خودمديريتي در كنار خواسته‌هايي چون «تفكيك جرايم، داشتن بند سياسي مستقل و توقف رفتارهاي غيرانساني عليه زندانيان» بود. رژيم در برابر مقاومت زندانيان تسليم‌شد و ناچارا مطالبات آنها را پذيرفت. زندانيان مبارز هم با اعلام موفقيت‌آميزبودن مقاومت اراده‌مندي و موجوديت در 33‌امين روز به اعتصاب خود خاتمه‌دادند.

اعدام پنهان

سياست دولت و نظام در شرق كُردستان در سال 2016 كندن مخالفان خلق‌ها از بدنه مردمي و ضميمه‌كردن آنها به نظام با توسل به سياست «چماق و هويج» ديگر نوستالژيكِ نخ‌نما شده‌بود. كُردها متأثر از كوباني و روژاوا خواهان تغيير بودند ولي نظام و دولت آن سعي‌مي‌كردند خيال وجود مدلي چون روژاوا در سوريه و ه.د.پ در شمال كُردستان را از سر كُردهاي شرق در قالب كودار بيرون‌كنند. روحاني متوجه‌نبود كه كُردها به تغيير رأي داده‌اند نه به يك جناح رام‌شده. با هدف سركوب دامنه‌دار كُردها در هرچهار بخش به اعمال فشارهاي مضاعف در اوايل سال 2016 عليه زندانيان سياسي متوسل‌گشت. اين فشارها در سال‌هاي متمادي «اعدام پنهان» نام‌گرفت.

نقشه راه

پژاک و کودار در نقشه راه خود در سال ۲۰۱۷ ضمن درخواست آزادی زندانیان سیاسی و حذف قانون مجازات غيرانساني اعدام، خواستار حل مسئله کُرد شدند.

دی‌ماه ۱۳۹۶؛ آبانماه ۱۳۹۸

در جریان تظاهرات‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ ایران و شرق کردستان، دوستداران و میهن‌دوستان پژاک هم بصورت اراده‌مندانه و خودجوش به خیل عظیم تظاهرکنندگان پیوستند. اساسا یکی از ویژگی‌های نظام فاشیست ایران این است که هیچگاه آمارهای صحیح در زمینه بازداشت‌ها و جانباختگان تظاهرات‌ها را ارایه نمی‌دهد. تا جایی که رسانه‌ها در آن سال‌ها بازتاب دادند، موج کشتارها، بازداشت‌ها و شکنجه‌ها علیه فعالان کُرد در شرق کردستان بیش از سایر نقاط ایران بود.

سال ۲۰۱۸ و آغاز دوره چندساله موج بازداشت‌ها

در پائيز 2018 شمار زيادي از «فعالين محيطزيست» و سازمان‌هاي مدني از سوي اداره اطلاعات و سپاه رژيم بازداشت و به اتهام «فعاليت سياسي عليه نظام» مورد بازجويي و محاكمه قرارگرفتند. اكثر كساني كه در حوزه تدريس زبان كُردي بصورت داوطلبانه اما با مجوز رسمي دولت مشغول خدمت بودند نيز بازداشت و روانه زندان‌ها شدند. فشارها بر اين فعالين چنان مضاف بود كه وثيقه‌هاي چندصدميليوني براي آنها در نظر گرفته‌شد. اغلب اين فعالين از شهرهاي سنندج، كامياران و مريوان بودند. رژيم خيال‌مي‌كرد كه با حملات به‌قصد پاكسازي مي‌تواند هسته‌هاي شهري پژاك را تصفيه‌نمايد درحالي كه پرونده‌هاي افراد بازداشت‌شده در ارتباط با پژاك نبود. این موج بازداشت‌ها تا به امروز یعنی سال ۲۰۲۲ کماکان بعنوان استراتژی سرکوب رژیم ادامه دارد.

شهادت شهید جنگاور و آرام

جادارد در خاتمه مقوله شهادت شهید «جنگاور باهوز» و شهید «آرام سنه» را نیز بعنوان دو مقاومت‌گر و مبارز تاریخ‌ساز پژاک مورد اشاره قراردهیم. هر دو رفیق در سال ۲۰۲۰ در منطقه‌ای از توابع مهاباد به شهادت رسیدند. رفیق جنگاور، عضو مجلس پژاک سال‌ها در زندان‌های نظام فاشیست ایران سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل نمود. وی پس از آزادی به صفوف گریلا بازگشت و تا زمان شهادت فعالانه و بی‌وقفه به مسیر فدایی‌گری خویش ادامه داد. وی همچنین با زندانیان مبارزی چون فرزاد کمانگر و زانیار و لقمان مرادی در زندان بسر برده بود. رفیق آرام اهل شهر سنه هم درحالی که تنها یک نوجوان حدودا ۱۶ ساله بود، در جریان قیام سوم اسفند در شهر سنه بازداشت و ماه‌ها شدیدترین شکنجه‌های ضدانسانی اداره اطلاعات و سپاه رژیم را تحمل نمود. وی سال‌های بعد به صفوف گریلا پیوست و مبارزاتش را تا زمان شهادت ادامه داد.

 

منبع: کتاب تاریخ پژاک