مظلوم هفت تن

 

درسال 1998 میلادی بامشارکت نیروهای منطقه ای و جهانی توطئه ای شوم برعلیه خلق کورد صورت گرفت که منجر به دستگیری رهبر آپو وبروز حوادث متعاقب آن شد، حوادثی که در نوع خود کم نظیر و حتی بی نظیراند. برای فهم چرایی توطئه واهداف آشکار و پنهان آن، شناخت عمیق رهبر آپو، جنبش آپویی، مسئله کوردها و کوردستان لازم و ضروریست.

ازاینرو هرچند توطئه درسال 1998 اجراشد اما ریشه های آنرا باید در بدو شکل گیری جنبش آپویی وحتی پیشترمدنظر قرارداد.

با شکل گیری ملت- دولت و ذهنیت یکدست سازی و فاشیزم در منطقه، سیاستهای ذوب و الحاق با شدت و حدت تمام اجرا می شد و برای نیل به این مقصود، منطقه که ماهیتا پررنگ بود با قتل وعام های فیزیکی و فرهنگی روبرو گردید که طبعات ویرانگر آن تا امروز نیز ادامه دارد.

کوردها نیز همچون خلقهای دیگرمنطقه و شاید بتوان گفت بطور مضاعف مورد سرکوب و قتل وعام فیزیکی و فرهنگی قرارگرفتند و درمقابل این ظلم وناعدالتی به تکرار و به انحاء مختلف قیام کردند، اما متاسفانه به دلایل گوناگون داخلی وخارجی نتوانستند به نتیجه مطلوب دست یابند. هرچند تاریخ مبارزه و مقاومت کوردها مملو از رشادتها و قهرمانی هاست و برگهای زرین و ماندگاری را به یادگار گذاشته است اما درند گی و سبعیت غاصبین و دولتهای فاشیست چنان تاثیرکرده بود که حتی خیال مبارزه، مقاومت و آزادی را از بین برده بود. به تکرار و به شکلی وحشیانه پیشاهنگان وانقلابیون سرکوب شده بودند، زنان، کودکان، سالمندان را دسته جمعی قتل وعام کرده بودند. هرگونه ندایی تحت عنوان کورد وکوردستان را با سرب داغ خفه کرده و بدین شکل انسانها وجامعه ای را براساس اهداف خویش شکل می دادند. آری کورد بودن جرم بود وگناهی نابخشودنی که عواقب بسیارسختی داشت.  بطوریکه کوردها درخلوت خویش نیز از ابراز هویت راستین خود ابا داشتند، این شرایط و واقعیات جانکاه با گذشت زمان و تکرار مکرر باعث شکل گیری وضعیت خطرناک روحی روانی کوردها شده بود به طوریکه کوردها نه تنها هویت راستینشان را پنهان می کردند بلکه بشدت دچار خودانکاری ودیگرپنداری  یعنی اتوآسمیلاسیون شده بودند! خودشان خودشان را انکار ونابود کرده و با افتخار خود را فارس، ترک، عرب و… می نامیدند و برای اثبات آن تلاشی بی وقفه انجام میدادند تا اینکه بشکلی سلاله خویش را به جایی غیر از کورد گره بزنند بطوریکه نامها وفامیلی های بیشماری که امروزه وجود دارند  نمونه های وافریست ازاین تراژدی.

رهبرآپو درشرایط و اوضاعی چنین که کوردها خودشان را انکار و دشمنان نیز آنهارا بشدت سرکوب میکردند پا به میدان مبارزه گذارده و براساس این واقعیت است که  میگوید: کورد بودن سخت است و فرار از آن نامردی!

به باور دولتهای غاصب منطقه، کوردستانِ خیالی در مزاری بتونی مدفون بود، این تیتر وعکس روزنامه ای ترکیه ایست که بعد از سرکوب قیام احسان نوری پاشا وهمراهانش در آرارات منتشر شده بود. یعنی کورد و کوردستان هم خیالی بود هم مدفون. این واقعیت هم گویای ذهنیت ودیدگاه دولتهای غاصب بود وهم تاحدودی گویای وضعیت روحی روانی اکثریت مردم، فلذا رهبر آپو برای انقلاب کوردستان میگوید: ما ازصفرآغاز کردیم! یعنی درواقع چیزی بنام کورد وکوردستان باقی نمانده بود، برای فهمِ وضعیتِ کوردها دربدو انقلاب  رهبری بابیان خاطراتی میگوید: نیک بیاد دارم وقتی برای عده ای درمورد انقلاب کوردستان و رسیدن به آزادی صحبت میکردم پیرمردی با ناامیدی مطلق بمن میگفت: ای آپو توچگونه میتوانی اینکار را بکنی؟ آیا از شیخ سعید و سید رضا قویتری؟! آنها نتوانستند، تو چگونه میتوانی؟ ماها مثل چوب خشک شده ایم، مرده ایم، آیا میتوانی مرده را زنده کنی؟! و رهبرآپو امروزه میگوید آری حقیقتاً من توانستم مرده را زنده کنم از اینرو انقلاب کوردستان را به رويیدن گل در تخته سنگ تشبیه میکند یعنی درسخت ترین شرایط وحداقل امکانات به پیروزی رسیدن.

اینها نمونه هایی ست کوچک از واقعیات روحی- روانی اکثریت مردم درآن شرایط و مواقع  که البته  با درک صحیح این واقعیات بهتر و بیشتر رهبرآپو و دستآوردهایش را خواهیم شناخت وبه ارتباط ناگسستنی خلق بارهبرآپو پی خواهیم برد.

بیگمان وحشتی که کوردها باآن روبرو بوده و هستند و قتل وعام هایی که برسرشان آمده ومی آید تنها ناشی از درندگی دولتهای غاصب منطقه ای نبوده و نیست بلکه مشارکتی پیدا و پنهان مابین دولتهای غاصب منطقه ای وقدرتهای جهانی وجود داشته وتاحدودی نیز وجود دارد  بطوریکه  دولتهای منطقه ای جسارت سرکوب را از مشارکت و پشتیبانی آنها میگیرند.

هدف دولت های غاصب وهمدستان منطقه ای وجهانیشان سرکوب مطلق تمامی تظلم خواهی ها و رام کردن مردم است که دراین راه از هیچ اقدامی ابا نداشته وبا بی رحمی تمام برخورد کرده اند. آری رهبر آپو دراین شرایط و با وجود این مصائب و مشکلات پا به میدان مبارزه گذاشته و ندای آزادی کوردها و رستگاری کوردستان را سرداده است. آنهم به شیوه ای جداگانه و ویژه که برگرفته از آزمون های تاریخی وعزم و ایمانی راسخ است.

پدر رهبر آپو که فردیست روستایی و باورمند به دین، واقعیت کورد بودن و رنج و دشواری مبارزه اش را درک کرده، ازاینرو و ازسر نصیحت به او میگوید: ای آپو میدانم که تو قبلاً کمونیست بودی وحالا شنیده ام که دنبال مسأله کوردی هستی، کورد بودن و پیگیری آن کاریست بسیار خطرناک بهتراست همان کمونیست بودن را ادامه داده و دست ازکورد بودن برداری. این موضوع تنها نصیحتی پدرانه وبرخوردی عاطفی نیست بلکه بیانگرعمق فجایع اعمال شده برکوردها و کوردستان است که درحافظه تاریخی آنها نقش بسته و حک شده است.

رهبرآپو با بررسی دقیق وعمیق مسأله وبا علم و آگاهی به طبعات آن پای درمیدان مبارزه گذاشته و پرچم آزادی و آزادگی را بردوش کشیده است. عمیقاً میداند که کوردستان مستعمره است وشخصیت کورد به تمامی ازفکر،احساس وعاطفه و حتی غریزه اش تهی گردانده شده است، جسمی ست متحرک  که روحش را از او ستانده اند، توان اندیشیدن ندارد، دوست داشتن وعشق را ازیاد برده ودردام هوای نفسش گرفتارآمده است بطوریکه تمام درها را برروی اوبسته اند واو را تنها دردنیای غرایز رها گذاشته اند واینگونه او را درچرخه ای معیوب گرفتار کرده اند که خودش خودش را نابود خواهد ساخت. بااین وجود رهبر آپو کوردستان را ازاین خوابِ مرگ نجات داده وکوردها را از خودانکاری، بی حسی و بردگی به انسانهایی انقلابی و آزاده متحول گردانید.  رهبرآپو با بیان «کوردستان مستعمره است» بیماری و زهر کشنده  کوردها و کوردستان را بدرستی تشخیص داده و با مانیفست راه انقلاب کوردستان که خمیر مایه جنبش آپویی(پ ک ک) ست پادزهرش را نیز بدرستی ارايه کرده است. باین ترتیب سیاستهای استعماری و برده ساز درکوردستان با چالش جدی روبرو شده و روز به روز میدان براستعمارگران و مزدوران محلیشان تنگتر و تنگتر می گردید بگونه ای که انسان هایی که ازهویت خویش گریزان بودند به پیشاهنگان هویت خواهی مبدل می گردیدند، آنانکه بی چون وچرا فرامین اربابانشان را اجرا میکردند، متحول شده و اولین گلوله را بر علیه آنها و دستگاه جورشان شلیک میکردند! آری شلیک اولین گلوله، گلوله ای که تنها رستگاران ازقید و بند ارزشش را میدانند و بس. این رویدادها وتحولات نه تنها در ما بین کوردها وکوردستان بلکه در کل منطقه درنوع خود انقلابی شگرف بود که خواب را برچشم حاکمان ظالم حرام کرده و هرچه رسته بودند پنبه شده وخواب و خیالشان برباد رفته بود.

فلذا تاریک پرستان حاکم به همدستی مزدوران محلی و با پشتیبانی قدرت های خارجی تصمیم به نابودی رهبرآپو و یارانش گرفتند و دراین راه ازهیچ اقدامی فروگذار نکردند، تمرکزعمده و محوریت اصلی کارهایشان را برنابودی رهبرآپو و جنبش آپویی قراردادند. حکام ترکیه تمامی ارتباطاتشان با کشورهای منطقه وجهان را برمحوریت تروریستی شناساندن و ضدیت با پ ک ک شکل داده بودند و درجنگ نابرابر و بی امانی که بنام پ ک ک برعلیه خلق کورد راه انداخته بودند هیچ معیاراخلاقیی رعایت نکرده و با جسارتی که ازقدرتهای منطقه ای و جهانی میگرفتند به کرات مرتکب جنایت های جنگی میشدند ،هزاران روستا را آتش زدند، بیش از هجده هزار انسان غیرنظامی بی گناه را به فجیعترین شیوه به قتل رساندند، میلیونها انسان را ازسرزمین مادریشان آواره و تبعید کردند. دراجرای سیاستهای پاکسازی نژادی-عقیدتی گوی سبقت را از چنگیز، تیمور و هیتلر ربودند اماچشم جهانیان کور، گوششان کر و زبانشان لال بود وعلارغم این همه ظلم فاحش وارتکاب جرايم جنگی بازهم پ ک ک درلیست ترور قدرتهای جهانی و مدعیان آزادی و دموکراسی قرارداشت که ظلمیست آشکار و مشارکتیست بی چون وچرا درقتل وعام کوردها و خلقهای تحت ستم منطقه.

درسال 1998 توطئه توطئه گران وارد فاز دیگری شد که نهایتش دستگیری رهبرآپو و ماجرای امرالی ست. واقعه ای که روز سیاه کوردها نام گرفت، کسوفی شوم و ظلمتی کشنده، زمین و زمان دگربار برسر کوردها آوارشده بود، قیامتی برپا بود کم نظیر و حتی بی نظیر، رادمردان و آزاده زنانی که ذره ذره سوختند تا آتش واجاق بماند، کریمانه ازجان گذشتند تاجانِ جانان بماند، مشتاقانِ مهجوری دربذل جان چنان گوی سبقت می ربودند تو گویی میخواستند باآتش جانشان دنیا را بسوزانند وبی گمان نیز می سوزاندند. آری ایمان راسخ این جاودانگانِ تاریخ وهمرهان باورمندشان توطئه گران را دچار شوک کرده و تمامی محاسباتشان را برهم زد.

درنقد و بررسی دلایل شکل گیری و تداوم توطئه بین المللی مسايل مختلفی را مدنظرقرار داده ومطرح میکنند اما میخواهم باختصار دو مورد را نام ببرم :

  • دلیل ماهیتی و فلسفیک توطئه: یکی از اصلی ترین علل شکل گیری و تداوم توطئه بین المللی برعلیه رهبرآپو بعد فکری- فلسفیک آن یعنی مسأله آفرینش است! آفریدن و خلق کردن انسان وجامعه ای نوین. رهبرآپو بر مبنای انسان آزاد وجامعه دموکراتیک، کوردها، کوردستان و منطقه را دچار تحولی بنیادین کرده است، بطوریکه صراحتاً میتوان گفت جنبش آپویی در کوردستان ومنطقه نقطه عطفی ست که قبل و بعد از آن ماهیتا فرق دارند. کوردها و انسانهای آپویی وجوامعی که برمبنای فکر و فلسفه رهبرآپو شکل گرفته اند هدفدار و معیارمند زندگی میکنند، دارای رأی و اراده آزاد بوده وباتکیه برنیروی ذاتی خویش مصدر تحولات میگردند. این یعنی انقلاب ریشه ای درمنطقه و پنبه کردن تمامی رسته های سیستم اقتدارگرا و دولت محور، یعنی ایجاد وانشاء سیستم آلترناتیو. ازاین منظر جنگ با رهبرآپو جنگی همه جانبه و جنگ سیستم سرمایه داری جهانی با سیستم مدرنیته دموکراتیک است.

این بعد اصلی شکل گیری وتداوم توطئه هنوز پابرجاست و تمامی فشارهای اعمال شده بر رهبر آپو، جنبش آپویی وخلق کورد ناشی از این مسأله است.

2-دلیل کونژکتوری شکل گیری وتداوم توطئه: یکی ازدلایل توطئه مسأله مداخلات سیستم سرمایه داری جهانی درخاورمیانه وتحولات ناشی ازآن است. بافروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و وقوع جنگ اول خلیج تحولاتی درمنطقه ایجادشده بود اما به تمامی بدلخواه سیستم سرمایه داری جهانی نبود فلذا برای مداخلات جدید ازجمله جنگ افغانستان، جنگ دوم خلیج وعراق و اجرای پروژه های خاورمیانه بزرگ، خاورمیانه جدید وغیره آمادگی بیشتری لازم بود که دراین راستا یکی از مسايل تعیین کننده، به تسلیمیت واداشتن و نابودکردن نیروهای فعال، کارا و دارای قابلیتِ آلترناتیو بود ازاینرو رهبرآپو و جنبش آپویی  مورد هجوم توطيه گران قرارگرفتند و هدف توطيه نیز نابودی فیزیکی وفکری رهبرآپو وجنبش آپویی بود که با درایت وایستار تاریخی رهبرآپو، ایثار و جانفشانی رفقای فدایی، قیام و مشارکت مؤثر کوردها ودوستدارانشان و ملحق شدن مبارزین بیشمار به صفوف گریلا این نقشه نقش برآب شد.

امروزه وضعیت فرق کرده وجنبش آپویی نتنها ضعیف ونابود نشده بلکه با حضور فعال و مؤثر خود درمنطقه نقشی تعیین کننده ایفاکرده، معادلات را برهم زده و در توازنات منطقه ای جای گرفته است.  فلذا بعد کونژکتوری توطئه تاحدودی ضعیف شده اما بعد ماهیتی- فلسفیک توطئه همچنان به قوت خود باقی ست و تمامی فشارهای وارده ازاین جا سرچشمه می گیرد.

چاره کار، فهم راستین فکر و فلسفه رهبرآپو، نهادینه کردن آن، عمل کردن برمبنای درک عمیق و رسیدن به رفاقتی لایق است.

وظیفه ی اصلی نیز تلاش برای آزادی فیزیکی رهبرآپوست که آنهم با قیام سازماندهی شده، مشارکت جمعی خلق وملحق شدن وتقویت صفوف گریلا محقق میگردد. چراکه گریلا وسازماندهی آن ضمانت اصلی آزادی ومحافظت رهبرآپو و پراکتیزه شدن فکر و فلسفه ی اوست.

 

منبع: مجله ژیلمو شماره 19