هوگر دلیل

خودکشی یک پدیده و واقعیت اجتماعی است که مربوط به مکان و زمان خاصی نیست، بلکه جهان‌ شمول است، به این معنی که در هر مکان و زمانی وجود دارد اما میزان آن متفاوت است. آنچه امروزه این پدیده را نسبت به گذشته مهم‌تر جلوه می‌دهد، گسترش و افزایش آمار خودکشی‌ها و کاهش سن خودکشی است. ریشه‌کنی خودکشی در جهان کنونی امری غیرممکن به نظر می‌رسد اما می‌توان با تدابیری کارا تلاش نمود تا آمار پدیده خودکشی را به نحو موثری کاهش داد. بایستی تدابیر مهمی در راستای مبارزه علیه عوامل بسترساز و زمینه‌ساز خودکشی و تقویت عوامل بازدارنده از خودکشی اتخاذ شود. در مسیر مقابله با این پدیده باید با کلیه عواملی که موجب انجام این عمل می‌شوند مبارزه نمود. در واقع پیشگیری نتیجه‌بخش در این راستا در صورتی محقق می‌گردد که تمام عوامل خودکشی اعم از درونی، روحی و جسمی از ابعاد متفاوت اجتماعی، فرهنگی، محیطی و حتی سیاسی و اقتصادی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند. تقویت و ترویج فرهنگ‌ها  و ارزش‌های اجتماعی، ارتقای خدمات پزشکی،  بهزیستی، رفاهی و اقتصادی، رشد کمی و کیفی مراکز مشاوره درمانی، جلوگیری از بروز حالات روحی و مسالک انزواگرایانه، کارآمدسازی و استفاده مناسب از رسانه‌ها و برنامه‌های فرهنگی – اجتماعی و بهره‌وری صحیح از نیروی‌های انسانی می‌تواند در مبارزه با این پدیده راهگشا باشد. آنچه امروزه بیشترین اسباب خودکشی را تشکیل می‌دهد، مسائل مهمی چون فقر و بیکاری می‌باشند که با توجه به این امر با اجرای سیاست‌های صحیح اقتصادی و شغلی می‌توان درصد قابل توجهی از آمار خودکشی را کاهش داد. دراین مقاله به علل و منشأ پدیده‌ی خودکشی بویژه در شرق کوردستان پرداخته و راهکارها و عوامل موثر در راستای جلوگیری و کاهش آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

در گذشته علل مرگ و میر انسان‌ها بیشتر یا بلاهای طبیعی مانند سیل، زلزله، بیماری‌های همه گیر، قحطی و … بوده یا جنگ‌های نظامی که در طول تاریخ تغییرات زیادی داشته است. اما در سالهای اخیر به دلایلی که به آنها اشاره می‌شود، علل و چگونگی مرگ تغییرات زیادی پیدا کرده که ازجمله آن‌ها می‌توان به پدیده خودکشی اشاره نمود. خودکشی به معنای نابود کردن و از بین بردن خود، پدیده ای است که سالهاست در جامعه رواج پیدا کرده و موجب معضلات بزرگ اجتماعی شده است در عین حال نیز افزایش مشکلات و معضلات نوین اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزش و بهداشت و حتی سیاسی بر افزایش آمار و علل این پدیده موثر و دخیل بوده‌ و هستند.

تعریف جامعه ‌شناختی از خودکشی می‌گوید: ‍«خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می‌شود که نتیجه مستقیم و غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش کاملاً آگاه است.» خودکشی ممکن است پایان راه و نتیجه نهایی نارسایی ارتباطی انسان‌ها با یکدیگر و به طور کلی محیط‌زیست باشد. زمانی که یک انسان با مهم‌ترین و اساسی‌ترین اصل انسان بودن یعنی مقوله ارتباط – با محیط  و سایر انسان‌ها – بیگانه ‌شود و دچار انزوا و ایزولاسیون ارتباطی ‌گردد، زیستن و زندگی برای وی فاقد معنی می‌شود. عدم سازگاری‌های اجتماعی توأم با احساس تنهایی و بیگانگی با شبکه ارتباطی انسان که به زندگی ما معنا می‌بخشد، دست زدن به چنین عملی را آسان‌تر می‌نماید.

یکی از اساسی‌ترین معضلات امروزین انسان‌ها معنا بخشیدن به خود و زندگی است که به دلایل سلطه و تحکم بیشتر سیستم سرمایه‌داری جهانی بر ارزش‌های اجتماعی، انسان‌ها از آن‌ محروم گشته‌اند. با افزایش هژمونی و سلطه‌ی سیستم سرمایه‌داری در جهان، تی‍پ شخصیتی فردگرا، مصرف‌گرا و از همه مهم‌تر پوچ‌گرا نیز افزایش پیدا کرده‌اند. آمارها نشان می‌دهند که اکثر انسان‌ها از داشتن وسایل اولیه زندگی محروم هستند و در سطوح پایین و در سایه اسارت سلطه‌گران زندگی می‌کنند. در چنین اوضاعی که حیات انسانی این‌گونه بی‌ارزش شده و در نتیجه‌ی آن، انسان‌ها با بحران انسانیت روبه‌رو گشته و ارزش‌ها متزلزل می‌شوند. این سیستم شاید برای الیت خاصی در جهان امکانات و وسایل مادی زندگی – به دلیل وابستگی‌های اقتصادی و سیاسی – تأمین کرده باشد اما معنا و ارزش‌های متناسب با انسانیت به آنها نداده و حتی آنچه را که داشته‌اند از آنها سلب کرده است. در حقیقت، انسان به آسانی می‌تواند احساس کند که فرد را در برابر تأمین نیازهای سطحی‌اش به خدمت می‌گیرند و به اسارتی ناخودآگاه و پوشش‌دار در می‌آورند. از آن دردناک‌تر، به استخدام درآمدن همه چیز و همه‌کس در راه توسعه سلطه‌گران و مواضع قدرت است. حتی دانش و دانشمند نیز از این فاجعه، برکنار نمانده‌اند و مغزها و ابتکارها نیز به خدمتِ دارندگان قدرت سیاسی و اقتصادی درآمده‌اند. انسان‌‌ها می‌بینند که از لحاظ ارزشی در سطح اشیا قرار می‌گیرند و باید یک عمر مانند ماشین کار کنند و همان‌گونه که ماشین با نظم خاصی حرکتِ از پیش تعیین شده‌ای را تکرار می‌کند، انسان هم باید در ساعت معینی در محل کار حاضر شود و کار معینی را انجام دهد و همانگونه که به هنگام از کار افتادن ماشین، ماشین دیگری جای آن را می‌گیرد، انسان نیز در موقع از کار افتادگی از دور خارج می‌شود و کس دیگری جایگزین می‌گردد! با وعده و مکانیزم بازنشستگی و بیمه، فعالیت‌های او را در دوران فعال عمر پیش‌خرید می‌کنند. گرفتار شدن جامعه بشریت به یک چنین روش کارخانه‌ای، زندگی انسان را عاری از روح نموده و در نتیجه عواطف انسانی محدود شده و از همه مهم‌تر معیارهای زندگی و روابط انسانی بی‌ارزش گشته‌اند. همه این عوامل تشدید کننده‌ پوچ‌گرایی و عامل دست زدن به پدیده خودکشی در عصر حاضر هستند.

پدیده‌ی خودکشی را می‌توان از ابعاد مختلف و وسیع‌تری نیز مورد بررسی قرارداد و بصورت تخصصی‌تر به آن پرداخت. امروزه افزایش چشم گیر این پدیده دلایل دیگری دارد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم. از دیدگاه جامعه‌شناسی، عوامل مهم فرهنگی از قبیل فروپاشی نظام ارزشی سنتی، تحمیل ارزش‌های فرهنگی بیگانه، تعارض در ارزشهای فرهنگی حاکم، فردگرایی و اختلال در نظام اجتماعی و عوامل اقتصادی مانند فقر، بیکاری، کم کاری، محرومیت، ناامنی شغلی و عوامل اجتماعی نظیر افزایش جمعیت، مهاجرت، جنگ، تبعیض، بی‌سوادی، مشکلات مربوط به ازدواج  بویژه در کودک همسری‌ها از عوامل مهم خودکشی افراد است. خودکشی از دیدگاه کسی که دست به این کار می‌زند در واقع یک فریاد کمک‌خواهی یا اعتراضی است و افراد فقط به دلایل روانی، کینه و انتقام خودکشی نمی‌کنند، بلکه عواملی مانند احساس شرم، گناه، ترس، نومیدی، درد و حتی اندوه نیز سبب خودکشی می‌شود. خودکشی، ناشی از هم پاشیدگی نظام زندگی افراد و در هم ریختن قالب‌ها و گسستگی روابط اجتماعی و در نتیجه احساس تنهایی و مطرود بودن فرد می‌باشد.

آمارها نشان می‌دهد که تعداد قربانیان خودکشی در جهان و بویژه در ایران با پاندِمی کرونا بیشتر شده است. چرا که محدودیت‌های ناشی از پاندمِی تاثیرات برجسته‌ای بر زندگی انسان‌ها بویژه از لحاظ اقتصادی داشته است. بیکاری، بی‌پولی، تورم و گرانی بیشتر شده و جامعه را در مقابل فقر و مشکلات معیشتی، بی‌تحمل‌تر، شکننده‌تر، ناپایدارتر و ناامیدتر کرده است. در چنین اوضاعی، مداخلات قدیمی و منسوخ از جنس شعار و وعده‌های خوش‌بینانه برای زخم‌های عمیق جامعه‌ای که صبر و شغل و معیشت و امیدشان بر اثر پاندمِی، سیاست‌های غلط و ناعادلانه‌ی دولت، تبعیض و محرومیت شدیدا کمرنگ شده، دیگر کارایی ندارد. این اثرات در ایران زیر سایه‌ی نظام  تبعیض‌گرا برای مناطق محروم به مراتب بسیار بیشتر است. همانطور که بیشترین آمار بیکاری متعلق به ایلام و کرماشان است، بیشترین آمار خودکشی نیز متعلق به این استان‌ها می‌باشد. دیکتاتوری الیگارشیک و دین‌سالار ایران در خصوص حل مشکلات جامعه بویژه در غرب ایران و مناطق کُردنشین نه تنها تدبیری نیندیشیده، بلکه سعی دارد امید‌های موجود را هم از بین ببرد. امنیت و امید و معیشت را از میان مردم برچیده و جامعه را به توده‌ای از انسان‌های سرخورده تبدیل کنند. برآیند عملکرد مذکور این است که در استان‌های ایلام، کرماشان، کوردستان و آذربایجان غربی شاهد بیشترین آمار خودکشی و بیکاری هستیم.

طبق تحقیقات انجام شده دلایل اصلی و عمده خودکشی فقر و بیکاری، اختلافات خانوادگی، بیماری‌های روانی و جسمی، ازدواج اجباری و مسائل سیاسی – اجتماعی می‌باشند. تمامی مسا‌‌ئل ذکر شده را می‌توان به شکلی ملموس در شرق کوردستان حس نمود. چرا که رژیم دیکتاتور ایران با اعمال سیاست‌هایی خصمانه و تبعیض‌آمیز در پروژه‌های عمرانی و اقتصادی، همچنین بکارگیری نیروهای غیر بومی در ادارات و کارخانجات و مراکز شغلی، بانیِ اصلی این معضلات و مشکلات می‌باشد. هنگامی که جامعه از نظر اقتصادی دچار بحران شود، بحران‌های دیگری چون اختلافات خانوادگی و غیره نیز بروز می‌کنند. خودکشی و افزایش آن نیز نتیجه‌ی خشونت نهادینه شده‌ای است که هم از لحاظ اقتصادی و هم  فشارهایی که از ارکان قدرت و نهادهای امنیتی رژیم بر جامعه تحمیل می‌شود. زمانیکه جامعه به بالاترین حد بحران‌ها می‌رسد، آگاهانه و ناآگاهانه به سوی رفتار‌های پرخطری سوق داده می‌شود که جبران آن غیرممکن است. با بررسی بیشتر این پدیده می‌توان دریافت که درصد بالایی از آن‌ها در دلیل انجام دادن اشتراکاتی دارند. این اشتراکات نیز فقر و بیکاری و در زنان نیز ازدواج اجباری است.

اما در کوردستان تنها این عوامل نیستند که چنین آمار چشمگیری را نشان می‌دهند. رژیم سرکوبگر ایران با اعمال سیاست‌هایی در قالب جنگ ویژه سعی دارد تا اراده جامعه را تماماً تسلیم خواسته‌های خود کند. فشار‌هایی که از طریق جنگ ویژه بر جامعه بویژه جوانان تحمیل می‌شود مزید بر علت است. با مداخله در تمامی آداب و رسوم و تغییر در شکل و ابعاد برگزاری آنها واژگونی ارزشی ایجاد می‌کند. همین واژگونی ارزش‌ها  که انسان‌ها قبل از تغییر و تحول جامعه بر مبنای آن‌ها می‌زیستند موجب می‌شود تا ضربه روانی ناخودآگاهی بر آنها وارد شود. فردی که پایبند سنت‌ها بوده در یک حالت نابسامانی روانی و فکری قرار می‌گیرد و این نابسامانی که ناشی از یک تضاد روانی است موجب تغییر در رفتار شده و رفتارهای مخاطره‌انگیزی مانند خودکشی بروز داده می‌شوند. اگر جامعه دارای چنان رشد فکری و آگاهی فرهنگی باشد که بتواند دست به انتخاب بزند و نیک را از بد تشخیص دهد، چه از لحاظ فکری و چه در عمل دچار نابسامانی روانی نخواهد شد. اما اگر نتواند ارزشی را برای خود انتخاب کند، یعنی ارزش فعلی را نتواند بپذیرد و در قبول ارزش سنتی نیز درعمل با موانعی برخورد کند، دچار شک و تردید خواهد شد که در نتیجه یک حالت یأس و نومیدی بر آن غلبه خواهد کرد. علت یأس و نومیدی این است که انسان وابستگی و دلبستگی به ارزش‌های خود دارد و همین دلبستگی برای انسان تحرک و امید به وجود می‌آورد. بنابراین هنگامی که جامعه در پذیرش ارزش‌ها دچار شک و تردید شود، به سوی بدبینی و پوچ‌گرایی کشانده خواهد شد. برای مثال ادیان و آیین‌های اعتقادی از ارزش‌های جامعه می‌باشند و توجه به اعتقادات اجتماعی به معنای توجه به ارزش‌های آن می‌باشد. حال همانطور که در آیین‌های اعتقادی و ادیان، خودکشی حرام اعلام شده پس اگر مسئله باورمندی و ارزش آن مبنا قرار گیرد فکر کردن به انجام این عمل از حالت یک گزینه خارج شده و اندیشیدن به راه چاره در دستور کار واقع می‌‌شوند.

چون خودکشی یک پدیده جهان شمول می‌باشد. در سطح جهانی در راستای جلوگیری از آن اقداماتی انجام شده و روز جهانی پیشگیری از خودکشی همه ساله در ۱۰ سپتامبر و در سراسر جهان برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به خودکشی و پیشگیری از آن در نظر گرفته شده‌ است. « مجمع جهانی پیشگیری از خودکشی (IASP) با همکاری سازمان بهداشت جهانی (WHO) و فدراسیون جهانی سلامت روان این روز را میزبانی می‌کنند. سازمان ملل متحد یک سیاست‌نامه پیشگیری از خودکشی را در دهه ۱۹۹۰ منتشر کرده که بسیاری کشورها از آن برای پیشگیری از خودکشی پیروی می‌کنند.»  اما شرق کوردستان از این روز و اقدامات لازمه‌ی آن هیچ سهمی ندارد و مانند تمام مشکلات و بحران‌های دیگر به فراموشی سیستم دولتی سپرده شده‌ است. همچنین تمام سیاست‌های رژیم کُردستیز ایران بر مبنای سرخوردگی، تسلیمیت در برابر اوامر آن و نابودی خلق کُرد می‌باشد. در این راستا با اعمال خصمانه‌ترین سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی و تاراج منابع زیرزمینی و روزمینی آن سعی دارد تا کوردستان که مهد معنویات و امید و مقاومت است را رو به نابودی بکشاند. اما علیرغم تمامی این فشار‌ها و بحران‌ها خلق کُرد با اتحاد و همبستگی همچنین استفاده از فرهنگ و ارزش‌های غنی اجتماعی می‌تواند در حل و کاهش این پدیده موثر عمل نماید. ایجاد و توسعه‌ی پروژه‌های اشتغال‌زایی در مناطق کُردنشین توسط خود کوردها و عدم سرمایه‌گذاری در مناطق غیر کورد می‌تواند عامل موثری بر کاهش این پدیده باشد. نهاد‌های مردمی بویژه در حوزه‌های اجتماعی – فرهنگی با برگزاری همایش‌ها و کلاس‌هایی در جهت آسیب‌شناسی و روشنگری در مورد این پدیده می‌توانند نقش موثری در کاهش این پدیده داشته باشند. همچنین افزایش معنویات و زنده نگاه‌داشتن ارزش‌‌های اجتماعی سنتی در راستای افزایش امید و مقابله با مشکلات نیز حائز اهمیّت می‌باشد. یکی از راهکارهای دیگر می‌توان به فرهنگ مقاومت در خلق کُرد اشاره نمود. خلق کُرد که دارای تاریخی مملو از مقاومت می‌باشد می‌تواند در این مورد نیز با اتکا به تجربه‌های تاریخی خود در مقابله با مشکلات بویژه مشکلات اقتصادی و اجتماعی موفق عمل نماید، نهاد‌های مردمی می‌توانند در این خصوص نقش ویژه‌ای داشته باشند و بدون چشمداشت از دولت و حکومت، به خودکشی بعنوان پدیده‌ای اجتماعی و مسئله‌ای بااهمیت نگریسته و اراده و کنشی اجتماعی را در تقابل با آن نشان دهند.