در مورد فیلم یول ساخته یلماز گونای

خوشمهر آرگش – عضو KCR

فیلم راه (یول) ساخته یلماز گونای جز معدود

فیلم‌های تاریخ سینماست که هنر را وادار به تماس با بحران‌های اجتماعی می‌کند. بسیاری از فیلم‌ها درباره‌ی بحران‌های اجتماعی تنها به لفاظی

می‌پردازند، یا بهتر بگوییم بیشتر این لفاظی‌های صنعت سینما، خود بخشی از بحران کنونی هستند. فیلم از زندان آغاز می‌شود و در آخر نیز به زندان منتهی می‌گردد . یک خط مستقیم از زندان به زندان، اما این راه یک راه جعلی است که کارگردان با مهارت خاصی آن را جعل کرده است، چرا که به این جعل نیاز دارد تا بتواند راه حقیقی را دور از چشم بدخواهان راه حقیقی نشان دهد. خود فیلم درون یک زندان گیر کرده است، کارگردان و همه دست‌اندرکاران و کل فیلم می‌خواهند از دست این زندان رها شوند. لازم نیست تا داستان فیلم را بازگو نمائیم و بهتر است هر کسی خود تجربه‌ی تماشای این فیلم را داشته باشد.

به یک عده از زندانیان مرخصی یک هفته‌ای تعلق می‌گیرد که آن نیز معلق است،

چرا که در بیرون از زندان نیز حکومت نظامی اعلام شده است. یعنی خود زندان همچون یک قفس کوچک درون قفس بزرگتری به نام دولت فاشیست و استعمارگر ترکیه جای گرفته است و همه‌ی جامعه در آن به اسارت درآمده‌اند. با این وجود، بلاخره خبر می‌‎رسد که مجوز مرخصی را می‌دهند و این عده از زندانیان بیرون می‌آیند و از طریق قطار به سمت سرزمین و خانواده‌های خود سرازیر می‌شوند.

قطار نقش عجیبی در تاریخ خلق‌ها بازی کرده است. در ظاهر سمبل پیشرفت است، اما چه پیشرفتی؟ این پیشرفت به قیمت گرانی برای خلق‌ها تمام شده است. قطار مدرنیته کاپیتالیستی قلب زندگی خلق‌ها را شکافته است تا بتواند ریل‌های آهنی خود را در هرجایی بگستراند. دولت استعمارگر ترکیه و دولت استعمارگر ایران همچون دیگر استعمارگران و اشغالگران، ریل‌های سیستم قطار را اینگونه احداث کرده‌اند. یعنی تمامی عشایر و ایلات سر راه خود را نابود ساخته و سرکوب نمودند تا سیستم مدرنیته کاپیتالیستی را برسازند. این معنای نهفته واژه‌ی پیشرفت در مدرنیته کاپیتالیستی است؛ سرکوب خلق‌ها جهت ساخت و ساز و ساخت و ساز جهت سرکوب خلق‌ها.

در فیلم می‌توان به انواع شخصیت‌ها برخورد که نماد شخصیت‌های تکه‌پاره شده‌ی کوردستان هستند. علی‌رغم اینکه داستان هر شخصیت متفاوت است و برخورد و مواجهه هر یک از آنان در رخدادها متفاوت است، اما در واقع این تاریخ تکه‌پاره شذه‌ی خود کوردستان است که تحت تاثیر جنگ‌های ویران کننده‌ی فیزیکی و روانی استعمارگران بدین سیه‌روزی دچار گشته است. پس چیزی که باعث شده است که فیلم در اسارت باشد، وضعیت به اسارت درآمده‌ی واقعی خود کوردستان است. رهایی کوردستان، رهایی همه‌ی داستان‌هاست. اما در تمامی وضعیت‌های سیه‌روزی و فلاکت همیشه عناصر مقاومت نیز وجود دارند. این شخصیت (عمر) است که حتی در زندان خیال آزادی را در سر می‌پروراند. خیال (عمر) بسیار بزرگتر از قفس‌های زندان درون فیلم است. عمر هنوز خیال این را دارد تا بتواند آزادانه در علفزارهای زیبای کوردستان با اسب بتازد و موانع استعمارگری را یک به یک پشت سر بگذارد.

سید نماد شکست تاریخی کوردهاست، او هنوز به این شکست تاریخی آگاه نیست. ابهتش درون یک وضعیت بی‌آبروشده مدام در حال فروریختن است. شکست تاریخی کوردها که منجر به مستعمره شدن کوردستان گردید. سید می‌خواهد آبرو و شرف از دست رفته را دوباره به دست بیاورد، اما شخصیت کلاسیک او اجازه این کار را به او نمی‌دهد و

نمی‌تواند سرنوشت لعنتی‌اش را دگرگون نماید، چرا که راهی که او انتخاب می‌کند یک راه رهایی‌بخش نیست. سید نیت و خواست تغییر وضعیت را دارد، اما راهبرد لازم جهت این تغییر را نمی‌داند و بکار نمی‌برد. به همین خاطر از زندان دوباره به سوی زندان بر‌میگردد. این همان راه جعلی‌ای است که همانند سیاست‌های جعلی و کلاسیک، اوضاع کوردستان را بحرانی‌تر می‌کنند و کوردستان را بیشتر به زندانبانان وابسته میکند. زینه همسر

بی‌آبرو شده‌ی سید، به یک برده تبدیل گشته است که حتی به پاهایش زنجیر بسته‌اند. رهبر عبدالله اوجلان در مورد وضعیت برده‌گی زندگی امروز

خلق‌ها می‌گوید که این وضعیت ابتدا با به

برده‌گی گرفتن زنان از سوی سیستم‌های اقتدارطلب صورت گرفت، و با به برده‌گی گرفتن زنان و در شخصیت زن توانستند کل جامعه را به برده‌گی بگیرند. ،برده‌گی زینه نیز برده‌گی همه جوامع تحت سلطه مدرنیته کاپیتالیستی و استعمارگری است. زینه دیگر یک انسان نیست، زنجیر پاهای زینه در پای تمامی کوردستان و خلق‌های تحت ستم است. رهبر عبدالله اوجلان در مورد این وضعیت می‌گوید که نمی‌توان اسم آن را زندگی گذاشت، بلکه این خود مرگ است و افراد این جوامع مرده‌های متحرک هستند. تقلای زنده ماندن زینه، تقلای زنده ماندن جوامع برده است. حتی مرگ زینه نیز یک مرگ انسانی نیست، او همانند یک حیوان می‌میرد. این است دستاورد سیستم مدرنیته کاپیتالیستی برای خلق‌ها؛ زندگی انسان و حیوان اهمیتی برای سیستم ندارد و هر دو در سختی و مشقت در حال جان کندن هستند. اما در گوشه‌ای دیگر از فیلم زنی وجود دارد که همانند زنان دیگر درون فیلم نیست، بلکه او استعاره‌ای از میهن آزاد است. او زیبا، زنده، با اخلاق، پویا، زحمتکش و منطبق با فرهنگ و طبیعت آزاد کوردستان است. این همان میهنی است که عمر می‌خواهد در آن آزادنه زندگی کند. علاوه بر تمامی ملاحظات کارگردان جهت اینکه فیلمش  از قیچی سانسور در امان بماند، ولی کاملا پیداست که درون فیلم جنگی میان گریلاهای پ‌ک‌ک و ارتش اشغالگر ترکیه در جریان است و عمر می‌خواهد به گریلاها بپویندد، چرا که رسیدن به خیال و زندگی آزاد جز این نیست. اگر راهی درون فیلم راه وجود داشته باشد که رهایی‌بخش باشد، راهی است که عمر انتخاب کرده است. درون فیلم اکثر راه‌های رفته تاریخ کوردستان نمایان می‌شوند، که غالباً به بن‌بست می‌رسند، جز آن راه درخشان که عمر خیال قدم گذاشتن در آن را دارد؛ راه انقلاب کوردستان!

در صحنه‌ای از فیلم عمر نزدیک مرز شمال و غرب کوردستان (باکور و روژئاوا) نشسته است که استعمارگران، کوردستان را با سیم‌های خاردار  از هم جدا ساخته‌اند. همه می‌دانیم پشت آن سیم‌های خاردار آموزگار و رهبر کبیر خلق کورد، رهبر عبدالله اوجلان مشغول سازماندهی جنگ انقلابی علیه استعمارگری و مدرنیته کاپیتالیستی است، و عمر بدان جا می خواهد قدم بگذارد؛ راهی رهایی‌بخش پشت سیم‌های خاردار.

اکنون به آغاز فیلم برمی‌گردیم، جایی که از زندان امرالی آغاز می‌گردد. جایی که آن سال‌ها هزاران زندانی را در خود داشت، و اتفاقا خود کارگردان یلماز گونای نیز در آنجا زندانی بوده است. اما بعدها زندان امرالی را از یک زندان عمومی  به یک سیستم پیشرفته شکنجه اختصاصی تبدیل نمودند. در سال 1999 تحت یک توطئه‌ی بین‌المللی به سروری آمریکا، اسرائیل و ترکیه و بیشتر از 20 دولت و سازمان جاسوسی و خیانتکار دیگر ، رهبر عبدالله اوجلان را دستگیر کردند و ایشان را درون این سیستم پیشرفته شکنجه اختصاصی به اسارت درآوردند که در این مورد رهبر عبدالله اوجلان می‌گوید مدرنیته کاپیتالیستی چگونه می‌خواهد 50 میلیون کورد را در این زندان به اسارت درآورد! راه رهایی‌بخش ساخته شده توسط رهبر عبدالله اوجلان به اسارت در‌نمی‌آید و علی‌رغم تمامی تلاش‌های بیهوده‌ی دشمنان خلق، هنوز دارد بر روی یک اسب، آزادانه در تمامی کوردستان می‌تازد تا دشمنان را بتاراند…..

 

برگرفته از مجله ژیله مو