اوین نژدت
یکی از نظام هایی که نسبت به سیستم های قبلی در مقابل جامعه با زره پوش های بسیاری خود را مجهز کرده و تا حد بسیار بالایی نیز بشکلی منفی و مخرب بر علیه موجودیت جامعه عمل می کند، نظام مدرنیته ی سرمایه داری است. خصوصیات منحصر به فرد این نظام بکارگیری علم، تکنیک-صنعت و اقتصاد بشکلی غیر محدود است. هیچ یک از نظام های پیشین بدین سطح نتوانستند این عرصه ها را محاصره کنند. عرصه های اسطوره، دین و فلسفه با اینکه روابط و پیوندهایی با نظام های حاکم داشتند، حتی خدمت های موثری نیز برای ایدئولوژی سلطه گرا به انجام رساندند، ولی هر یک از این عرصه ها در راه آزادی و یافتن حقیقت، شناخت انسان در مورد خویش و حتی حل مسائل زندگی یاری رسان بوده اند. می توان گفت که نقش دوطرفه اجرا کردند. وقتی علم بشکلی نهادینه وارد صحنه شد، ادعا کرد که از اسطوره، دین و فلسفه گذار کرده است. ولی مدرنیته ی سرمایه داری این عرصه را در اختیار سلطه قرار داد. فناوری، صنعت و اقتصاد هرچند بعلت دگماتیسم مطلق نظام های قبل، پیشرفت چندانی بخود نگرفته بودند، حداقل این همه در انحصار و خدمت نظام حاکم نبودند. حالا می توان بهتر درک کرد که چرا امروز بحران های عمیق و مسائل گوناگون زندگی را دربرگرفته است. زندگی بشر چه از لحاظ زیربنا و چه از لحاظ روبنا با مشکلات متنوعی مواجه است. عرصه ی های فکری، عاطفی، ذهنیتی، فرهنگی، روانی، اقتصادی، دفاعی، سیاسی و … همه زیر تسلط و استعمار سرمایه داران و نهادهای وابسته هستند. این نظام زندگی را طوری ترسیم می کند که زحمات، رنج و فشار %80 بشر صرف رفاه و ثروت %20 از بورژوا میشود. یعنی هر قطره از عرق کارگر، هر سفرهی خالی، هر خستگی تن مادر، هر محدودیتی که یک دانشجو با آن روبرو میشود، هر عقدهای که در دل کودک بوجود میآید برای نظام سرمایهداری سودآفرین است.
میتوان این را نیز بیان داشت، با اینکه نظامهای حاکم بسیار سعی کردند با اتخاذ سیاستهای گوناگون و بکارگرفتن ابزارهای مختلف ایدئولوژیکی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و … جامعه را کاملا زیر سیطرهی خود قرار دهند و با شکلدهی کامل به موجودی که فاقد هرگونه عکس العمل باشد در آورند، ولی با نگاهی کلی به تاریخ، بر ما آشکار می شود که در این خصوص چندان موفق نبوده اند. گرچه نمی توان منکر شد که جامعه به هیچ گونه تحت تاثیر قرار نگرفته، باز هم به نسبت تلاش هایی که به خرج رفته، نظام های حاکم به نتیجه ی دلخواه خود دست نیافتند. در این جدال و مبارزه هر دو طرف نیز نه کاملا بازنده هستند و نه پیروزمند.
از سده ی 19 به بعد در مکانی که سرمایه داری همچون نظام نهادینه شده بود، رشد یافته بود و بر نقاط دیگر جهان نیز نفوذ پیدا می کرد، یعنی اروپا مبارزات و عصیان های مخالف نیز آغاز یافتند. جنبش سال 1848 که از فرانسه آغاز شد و 50 کشور را نیز در برگرفت، همچنین به بخشی از آمریکای لاتین نیز رسید، از یک طرف درگیری بین بورژوا و فئودال ها، ولی از طرف دیگر شروع مبارزه ی کارگران بر علیه بورژوازی نشانگر مرحله ای نو بود. در سال 1871 نیز که هرچند عمر کوتاهی داشت، کمون پاریس اعلام شد. شکست حکومت دیکتاتوری بناپارت و تاسیس کمون با مبارزات وسیع همه ی اقشار صورت گرفت. فرانسه در آن مرحله هم درگیر جنگ های خارجی، هم از لحاظ اقتصادی در ناگوارترین وضعیت بسر می برد، جنبش های مردمی بخصوص با پیشاهنگی زنان، قیام رادیکال جامعه را آغاز کردند. کمون پاریس به الهام و تجربه ای برای همه ی آزادی خواهان و بخصوص مبارزات سوسیالیستی بدل شد. در سال 1917 با پیروزی انقلاب اکتبر، صفحه ی نوینی در مبارزات مساوات طلبی جامعه باز گشت. هرچند امروزه از بسیاری جهات نظام سوسیالیستی شوروی و پارادایم آن مورد انتقاد قرار می گیرد و نقض های زیادی دربر داشت، با این همه در تاریخ آزادی و مبارزاتی خلق ها نقش بسزایی ایفا کرد. در دیگر نقاط جهان نیز چه انقلاب های ملی و رستاخیزی و چه قیام های سوسیالیستی بیانگر و نشانگر این واقعیت بودند که جامعه هنوز کاملا زیر کنترل نیست.
سرمایه داری در کشورهای غربی پس از مبارزات مردمی مجبور به عقب نشینی شد و تا حدی چهره ی خشن خود را ملایم تر نشان داد. ولی ورود نظام سرمایه داری به مناطق دیگر جهان بسیار تخریب کننده ادامه پیدا کرد. در خاورمیانه نیز بین نظام های قدیمی، فرهنگ ریشه ای منطقه و تحول خواهان که اغلب خواهان تاسیس نظام سرمایه داری و دولت –ملت بودند، درگیری های شدیدی رخ دادند. هنوز هم سرمایه داری در خاورمیانه از این وضعیت خارج نشده است. در ایران سرمایه داری طبقه های جدیدی بمیان آورد، با ورود صعنت گرایی به ایران روستاییان به شهرها و کارخانه ها روی آوردند. فاصله ی بین طبقاتی بیشتر شد. امکان و شرایط بد اقتصادی زندگی را بر روستاییان، کارگران و زحمت کشان جامعه سخت تر کرد. نظام مستبد قاجار هم در مقابل تحولات مانع ایجاد می کرد و هم بر آن بود که سلطه ی خود را حفظ نماید. ایران زیر نفوذ کشورهای امپریال انگلستان و روسیه قرار داشت.
همانطور که مبارزات آزادی و برابری، قیام های ملی در خاورمیانه نیز دامن گستراند، در ایران نیز شاهد تحولات مهمی می شویم که جنبش مشروطه خوانده می شود. پرداختن به جزئیات جنبش مشروطه و یا بررسی جوانب مختلف آن خارج از مطلب این مقاله است، برای همین بشکلی کلی و مختصر می توان گفت ایران دوره ای پر از کشمکش، درگیری، تناقض و تحول، فشار، سرکوب و مبارزه را طی می کرد. افکار و اندیشه های روشنفکری در جهان، همچنین سوسیالیسم و مبارزات چپ گرایی رفته رفته در ایران نیز بازتاب یافت. تاسیس مراکز آموزشی در تعلیم و تدریس و پیشرفت فکری جوانان آن دوره تاثیرات بسزایی ایفا کرد. نشریات مهمی نیز چه در داخل و چه در خارج از کشور به چاپ رسیدند که در روند بیداری و اعتراض به استبداد نقش چشم گیری داشت. گفته می شود که گران شدن قیمت قند از اولین جرقه هایی بود که جامعه ی ایران، روشنفکران، اصناف و روحانیون را هم جبهه کرد که در مقابل نظام مستبد و آنتی دمکراتیک آن دوره شورش کنند. تحصن مردم در مساجد و سپس در سفارت انگلیس نیز یکی از اشکال اعتراض و مبارزات اولیه در آن دوره بود. در دوره ی مشروطه ی اول کانون اصلی مبارزات اجتماعی تبریز می باشد. شایان ذکر است 10 ماه کامل این شهر زیر محاصره و در شرایط بسیار سخت بسر برد. قیام در رشت که حاکم آن شهر به قتل رسید، تمام گیلان را دربر می گیرد. در اصفهان نیز جنبش فعالانه ای بمیان می آید. یکی پس از دیگری قیام و مبارزات مردمی ادامه پیدا می کنند. عشایر بختیاری و قشقایی نیز نقش بسیار مهمی در این دوره داشتند. پیروان آیین، مذاهب و اقوام مختلف ایرانی اعم از کرد، فارس، عرب، بلوچ، آذری، ارمنی و … در مبارزات مشارکت کردند. بخصوص زنان ایرانی نقش بسیار فعالی داشتند. زنان نه تنها همقدم با مردان در میدان مبارزه حاضر بودند، آنها پیشتازان همه ی اعتراضات بودند. در درگیری های تبریز 30 زن که لباس مردانه به تن کرده اند و در مقابل محاصره مبارزه می کردند، کشته شدند. زن ها مدارس، انجمن و نهادهای ویژه ی خود را تاسیس کرده، با نشر مجله ها نیز سعی داشتند که زنان و جامعه را آگاه سازند. باید دید که جنبش زنان در این مقطع تاریخی در ایران جنبه ای بسیار سیاسی و اجتماعی داشت، رویدادها و تحولات کشور را با دقت و مسئولیت بررسی و پی گیری می کردند، در صورتیکه نیاز می دیدند نیز با تحصن، تحریم و راهپیمایی نظر و واکنش خود را صراحتا بیان می کردند. آنچه که جالب توجه است و زنان ایرانی نیز باید این آزمون مهم را سرمشق قرار دهند، جامعه و زنان در مقابل مشکلات سیاسی-اجتماعی کشور بسیار مسئولانه برخورد می کنند. مشکلات اقتصادی را بخشی نامجزا از مسئله ی سلطه ی آنتی دمکراتیک ارزیابی می کنند. یعنی فقط به مسائل و مطالبات ویژه ی خود نمی رسند. آنها در روند تحول سیاست ایران ایفای نقش می کنند.
بشکلی مختصر وقتی تابلوی جنبش مشروطه و تحولات آن دوره را می نگریم، آنچه که سبب موفقیت خلق ایران گشت اتحاد و هبستگی بین اقشار، طبقات و محافل گوناگون، در ضمن شرکت برجسته ی اقوام متنوع و بخصوص شرکت زنان است. این هم ناگفته نماند که عدم آلترناتیو و مدل نظام دمکراتیک بر پایه ی مطالبات کل جامعه، موجب شد که نظامی برگرفته از سرمایه داری در ایران تشکیل شود. بدین گونه جامعه ی ایرانی به خواست های آزادی، برابری، عدالت، رستاخیزی و حقوق انسانی اش دست نیافت.
پایان یافتن سلطنت قاجار و سپس پیروزی انقلاب مردمی سال 1357 که سلطنت پهلوی را از بین برد، در نتیجه ی مقاومت های گران بهایی بوقوع پیوستند که لازم به ذکر است طی 42 سال اخیر یعنی تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران تا حالا، هنوز جامعه ی ایران، خلق های ایرانی، اقشار مختلف جامعه از بسیار لحاظ زیر فشار و سرکوب نظام سلطه گر قرار دارند. نه تنها مسائل عدالت، برابری و یا استبداد حل نشده است، بلکه مسائل سخت تری از قبیل بحران اقتصادی، بحران سیاست گذاری، بحران دیپلماسی، بحران اجتماعی، بحران فرهنگی، آلودگی آب و هوا، بحران بیکاری، تبعیض شدید جنسیت گرایی هر کدام عمیقتر و ریشهتر از گذشته شدهاند. در مناطقی از ایران دسترسی به آب آشامیدنی، حتی هوای پاک، امکانات معمولی زندگی بسیار کم است. در این مناطق که معمولا شامل بلوچستان، اهواز، شرق کردستان می شود، مردمی که ساکن هستند، از قومیت فارس و یا مذهب تشیع نیستند. این نیز چهرهی نژادپرستانهی نظام را بوضوح به نمایش می گذارد. در این مناطق امکان تحصیل، اشتغال نیز کم است. جوانان یا به کلان شهرها مهاجرت می کنند، یا اینکه کشور را ترک می گویند. آنها آینده ای روشن برای خویش نمی یابند. زنان در سخترین شرایط بار سنگین زندگی را بدوش می گیرند. کودکان از امکانات اولیه برای یادگیری و پیشرفت بی بهره هستند. نظام در این مناطق با دیدگاهی امنیتی برخورد می کند، کوچکترین نارضایتی با سرکوب شدید نیروهای نظامی روبرو می شود. اعدام، زندان، شکنجه و تبعید از دیگر راهکارهایی هستند که نظام در مناطق مذکور بشکلی بسیار رایج انجام می دهد.
از آبان ماه سال 1396 مردم ایران در این مناطق و دیگر نقاط کشور به گرانی اعتراض کردند و اعتراضات سرتاسری همه ی کشور را دربر گرفت. تصویرهایی بود یادآورد جنبش مشروطه و انقلاب مردمی سال 1357. کارگران، معلمان، زنان، هنرمندان، جوانان، دانشجویان، اصناف، روستاییان، خرده بورژواها و قومیت های مختلف با مطالبات خاص خود ولی یک صدا بر علیه نظام بپا خواستند. این اعتراضات پس از دورانی دراز خفقان، سرکوب و سکوت، همه را مجبور می کرد که اقرار کنند این جامعه هنوز زنده و پابرجا است. به هیچ وجه شعله ی آزادی در نهانشان خاموش نشده است. دی ماه سال 1398 نیز مبارزات مردمی ادامه داشت. عواقب بسیاری از تظاهرات کنندگان نامعلوم است، هزاران نفر زخمی و کشته شدند. تعداد زیادی از آنها به خارج از وطن گریختند. بسیاری نیز هنوز در زندان بسر می برند، تعدادی نیز اعدام شدند و می شوند.
در سالهای اخیر اعتراضات کارگران بخصوص کارگران قهرمان هفت تپه، معلمین، بازنشتگان، رانندگان، زنان و … از یک طرف طلسم سکوت را شکست، از طرف دیگر روندی را آغاز کرده است که از این پس نظام حاکم و سلطه گر موجود با سیاست های تحمیلی و تکراری قبل نمی تواند حاکمیتش را ادامه دهد. امروز نیز 10 روز است که مردم اهواز بر علیه سیاست های تبعیض آمیز نظام قیام می کنند. کردها، بلوچ ها، هنرمندان و تشکل های صنفی کشور و همه ی آزادی خواهان ایرانی پشتیبانی خود را نشان دادند.
ایران دورهی انتخاباتی را بشکلی بحرانی و حساس سپری کرد. مردم ایران با بایکوت گستردهی انتخابات نمایشی عدم حمایت و همزمان نارضایتی وسیع خود را ابراز کردند. این یک پیام بسیار واضع و قاطعانه به نظام حاکم ایران بود. سرکار آمدن دولت رئیسی به معنی ادامه ی همان نظام دیکتاتور و اعمال برخوردهای خشونت آمیزتر خواهد بود. از این رو خلق های ایرانی چاره و گزینه ای جز این ندارند که بسان دوره ی مشروطه و انقلاب 1357 بشکلی متحدانه و فراگیر، همگی در یک جبهه مبارزه کنند. اگر بین معترضان هماهنگی، همکاری و همفکری لازمه ایجاد نشود، مبارزه نیز به همان اندازه یکپارچه و ثمربخش نخواهد بود. این را بدانیم که نظام های سلطه گر در مقابل جامعه متحد هستند، درایران نیز همه ی نهاد و تشکل های حاکمیت چه قضایی، چه مقننه و چه اجرایی و نهادهای نظامی همگی یک دست و کاملا متحدانه بر علیه جامعه سازماندهی شده هستند. در مقابل با این وضعیت ما جامعه ی ایرانی نیز نیاز است اتحادی بسیار منسجم و مستحکم ایجاد کنیم که به موفقیت دست یابیم. البته مبارزه ای که فاقد طرح و پروژه ای آلترناتیو باشد، یا به شکست میانجامد یا اینکه نظام سلطه گر دیگری را برسرکار می آورد. ما ایرانیان با عشق به آزادی و برابری و تجربه هایی که از انقلاب و جنبش های تاریخمان به دست آورده ایم، خطاهایمان را نه تنها تکرار نخواهیم کرد، بلکه برای جبران آن اشتباهات، با فکر و ذهنیتی دمکراتیک در مقابل هرگونه استعمار، استبداد، تبعیض و نابرابری مبارزه خواهیم کرد.