اهون چیاکو
آنچه در سیاست جهانی نمایان گشته، تمام رویدادها و تحولات منطقە، در راستای هدف طولانی مدت بازترسیم خاورمیانە در قرن بیست و یکم رخ میدهند. بدون تردید نە تنها رویدادها و تحولات منطقە، بلکە بسیاری از رویدادها و تحولات جهانی هم، بدلیل اهمیت ژئوپلوتیک و وضعیت پروبلماتیک خاورمیانە، در این راستا قرار میگیرند. پس باید تمام موارد و وقوعات خرد و مقطعی را در چارچوب این هدف کلان و مدت دار، مورد تحلیل و تفسیر قرار داد. در واقع برای نیروهای دخیل در این امر، دیگر روند معمول بە وضعیت استراژی و فوقالعادە تبدیل گشتە و تمام این نیروها با توجە بە این حساسیت گام برمیدارند.
همانطور کە میدانیم هر ساخت و سازی دارای دو مرحلە میباشد. مرحلە تخریب و مرحلە برساخت. باز ترسیم خاورمیانە نیز مستثنی از این قاعدە نیست. اساسا از ابتدای دهە ٩٠ قرن بیستم تا کنون ما در مرحلە نخست قرار گرفتەایم و در طی این چند دهە، هر دهە نسبت بە دهە قبل از خود، این روند تخریبی تشدید گشتە است. با بررسی وضعیت موجود، میتوان چنین استنباط نمود کە مرحلە نخست بازترسیم خاورمیانه، تا نیمە دوم این دهە و یا حداکثر تا پایان دهە ادامە خواهد یافت. یعنی تداوم وضعیت جنگی، امنیتی و بحرانی در خاورمیانە.
قطعا همانطور کە تمام روندها، مراحل آغازین و پایانی دارند، این مرحلە نیز خاتمه خواهد یافت و پروژە بازترسیم خاورمیانە وارد مرحلە دوم خود یعنی؛ دوره برساخت خواهد گشت. آنچە حائز اهمیت؛ نیروهایی کە در مرحلە نخست اگرچه حتی دچار صدماتی نیز شده باشند، در صورتی که نیروی خود را حفظ نموده و از فرصتها جهت افزایش نیروی خود استفاد نموده باشند، توان تاثیرگذاری بسیاری خواهند داشت. اگر در برابر تهدیدها، توطئەها و دامهای تنیدەی پیشروی خود آگاه بوده و با بینش، شم قوی و درست برخورد کنند، علاوه بر اینکه، بقای خود را حفظ خواهند نمود، در مرحلە دوم بازترسیم خاورمیانە مهر خود را بر آیندە منطقە و جهان خواهند زد.
بدون تردید این بیشتر از هر نیرویی برای نیروهای خلقی و انقلابی کە در معرز تهدید سودجویی نیروهای سرمایە جهانی و دولتهای سرکوبگر منطقە قرار دارند الزامی است. بی گمان موجودیت خلق کورد کە در چنگال نسلکشی فرهنگی – جسمانی استعمارگران کوردستان قرار دارد، بە مراتب بیشتر از هر خلق و نیرویی این سطح از هوشیاری را میطلبد. در واقع نیروهایی کە تهدیدهای این مرحلە را پشت سر گذاشته، نیرومند وارد مرحلە دوم بازترسیم خاورمیانە گشته، قویا در سرنوشت منطقە تاثیرگذار خواهند بود.
بنابراین بایستی بر این مبنا گام برداریم. منطقە در موقعیت چنان حساسی قرار گرفته کە هر لحظە، ساعت و روزی کە میگذرد، حاوی تهدیدهای جدی تا سطح نسلکشی و همچنین در صورت درست عـمل کردن حاوی فرصتهای طلایی بسیاری میباشد. مسئلە فارغ از بحق بودن و جنبە اخلاقی، سیاسی میباشد. یعنی ناحق، بەحق، اخلاقی و بدور از اخلاق بودن نیست کە سبب فنا و ضامن بقا میشود. مسئلە بیشتر جنبە سیاسی داشته و این برداشتن گام صحیح است کە نتیجە مطلوب را عاید نیروهای بحق، اخلاقی و انقلابی میکند، نه صرفا بحق بودن و برخورداری از پایبندی ارزش اخلاقی آنها. بدون تردید باید اتکاء بە حق و اخلاق حفظ گردد. ولی تقدیر و نتیجە مطلوب و مشخصی وجود ندارد کە ما صرفا بدلیل بحق بودن و اخلاقی بودنمان بطور اجتنابناپذیر بە آن نائل شویم. در امر سیاسی و نظامی کە امروز در منطقە جو غالب است، تاکتیک و برخورد حساب شدە و درست است کە در نتیجە هوشیاری و شناخت منطقە و مرحلە اعمال میشود، نتیجە مطلوب را حاصل مینماید. همچنین در مقابل نیز تقدیر نیست کە نیروهای ناحق، فاشیست و عاری از اخلاق صرفا بە دلیل ماهیت نامطلوبشان شکست عایدشان گردد یا به دلیل امکاناتشان پیروز حتمی میدان باشند. تاریخ بارها شاهد موفقیت و غلبە نیروهای فاشیست و سرکوبگر بودە است ولو مقطعی نیز باشد. همچنین تاریخ شاهد پیروزی نیروهای داری امکانات محدود، اما دارای اراده قوی و عملکرد درست بوده است. پس تقدیری وجود ندارد و این عمل ماست که نتیجه را مشخص خواهد نمود.
بر مبنای تحلیل و تثبیت فوق؛ ناگذیریم تمام عملکردهای دولتها و نیروهای سودجو و قدرتطلب را رصد نمائیم و آنها را مورد واکاوی قرار دهیم. بویژە خلق کورد و نیروی انقلابی آن بایستی حرکات دولتهای استعمارگر کوردستان را و هر آنچە در مناسبات بینالمللی رخ داده و چه به صورت مستقیم و غیر مستقیم در آن حضور دارند، مورد بررسی قرار دهیم. در اینصورت توان کنترل اقدامات آنها را داشتە و از این طریق اهداف شوم و سرکوبگرانەشان را خنثی خواهیم ساخت.
در روزها و هفتەهای اخیر رخ دادهای مهمی در کنار موج جدید حملات اشغالگرانە دولت ترک بە جنوب کوردستان، اقدامات همسویانە حزب دمکرات کوردستان عراق، از قبیل انتخابت ریاست جمهوری و شوراها در ایران، نشست ناتو در بروکسل، نشستهای وین بر محور سرنوشت مسئلە هستەای ایران و اقداماتی از قبیل ژنوساید عنوان نمودن مسئلە ارمنیها در کنگرە آمریکا، کە در ابتدای قرن بیستم از سوی دولت ترکیە صورت گرفته بود، رخ دادند.
دولت اشغالگر ترکیە بعد از شکست وقیحی کە در سالهای اخیر، بویژە در حفتانین و گاره از سوی گریلا متحمل گشت، این بار در ۴ اردیبهشت حملات گستردەای را در آواشین، زاپ و متینا آغاذ نمود. برگزیدن این روز که در عین حال سالروز نسل کشی ارامنە توسط این دولت در ابتدای قرن بیستم میباشد، گویای واقعیتی واضح است. آن هم در صورت توان، اقدام به نسلکشی خلق کورد در قرن بیست و یکم میباشد. این واقعیت بر کسی پوشیده نمانده که دولت ترکیه در راستای تمامی عملکردهای خود، چراغ سبز دولت آمریکا و ناتو را دریافت کردە است.
تصفیە و از میان برداشتن نیروهای نظامی غیر دولتی در قرن بیست و یکم از سوی سیستم مدرنیتەی سرمایداری از اهداف و برنامههای در حال اجرا میباشند. بر کسی پنهان نمانده که بعد از تصفیە نیروهای انقلابی تامیل و فارک، تنها سنگر و نیروی انقلابی خلقهای تحت ستم جهان، گریلاهای آزادی کوردستان میباشند. این نظام در صدد است تا با از میان بردن نیروی انقلابی خلق کورد و جنبش سازمانیافتهی آن که اکنون نمایندگی تمامی خلقها و جوامع آزادیخواه را بر عهده گرفته، در راستای منافع خود مطیع نماید. بدینگونه ماهیت انقلابی آن را بە سوی تسلیمیت و دنبالەروی اهداف سرمایهدارانهی خود متحول نماید. از دیگرسو نیز در ازای به ژنوساید شناساندن قتل عام ارمنیان، برای مهار کردن ترکیە و اردوغان بعنوان یکی از اعضای ناتو شرایط را فراهم نموده تا راه به روی حملات بیپروا بر کوردستان را گشودند.
میدانیم در نشست ناتو در بروکسل کە در تایخ ١٤. ٠٦. ٢٠٢١ برگزار شد، در دیدار بین اردوغان و بایدن، علیرغم اختلاف آنها در بسیاری از موارد، از سوی بایدین اشغالگری و سرکوب دولت فاشیست تورکیە در کوردستان امری عادی تلقی گشت. او همراهی و حمایت خود و دولتش را از اردوغان بطور صریح بە زبان آورد.
این در حالیست که با تمام توحش دولت فاشیست ترکیە در برابر جنبش آزادیخواهی و خلق کورد، در مقابل مقاومت گریلا زمین گیر شدە و از اینرو در صدد است تا با ابزار و راهکارهای جنگ ویژە در کوردستان، جنگ داخلی به راە بیندازد. با کمال تاسف حزب دمکرات کوردستان عراق نیز بە ابزار راە اندازی این جنگ تبدیل گشتە و در چارچوب منافع محدود و ضعفهایی کە در برابر دولت ترکیە گسترانیده، بر شیپور این جنگ میدمد. رژیم ترکیە کە توان تسخیر مواضع و استحکامات گریلا را در درون کوهستانهای مناطق حفاظت شدە میدیا ندارد، این بار بر تخریب جنگلها، تخلیە روستاها و اعمال جنگ روانی اصرار میورزد. در راستای همین اهداف نیز حضور مستقیم بارزانیها در رودرویی با گریلاهای آزادی کوردستان ضروری میباشد. تلاش ترکیه برای راهاندازی دشمنی کورد با کورد، علاوه بر اهداف نظامی، اهداف سیاسیای را نیز در بر دارد. بدین معنا که با ایجاد جنگ داخلی در کوردستان هم پتانسیل مقاومت ملی را تضعیف نموده، هم منزلت و حیثیت خلق کورد را کە در نتیجە مقاومت انقلابی و دمکراتیک خود، بویژە در مقاومت روژآوا در میان جهانیان کسب نمودە است، تدریجا از آن کاستە و از بین ببرد. از همینروست که تلاشهای زیادی در خلق رخدادهایی کە زمینە این جنگ را فراهم کند، بە خرج میدهد.
بدون تردید ما نمیتوانیم از دشمن تقاضا نمائیم کە از اقدامات خود منصرف گردد. حتی نمیتوانیم این انتظار را داشتە باشیم کە نیروهای حزب دمکرات کوردستان عراق، جهت عدم همراهی با اشغالگران کوردستان از ما حرف شنوی داشتە باشند. چرا کە همراهی آنها، نتیجە بیبصیرتیست که درچارچوب منافع محدود دچارش گشتەاند. بخشی دیگر نتیجە بیارادەگیست کە در نتیجە نقاط ضعفهای فراوانی کە زیر دست اشغالگران کوردستان دارند، بە آن مبتلا گشتەاند. آنچە بایستی در پیشگیری از جنگ داخلی و ممانعت از تحقق اهداف اشغالگران کوردستان عملی نمود؛ ارتقاء سطح بسیج عمومی است کە از سوی جنبش رهایی بخش خلق کورد اعلام گشتە است. گسترش سازماندهی و اقدامات وسیع ملی و اجتماعی کوردستان و دوستان کورد در این راستا اهمیتی حیاتی را دارا میباشد. بدونشک آنچە تا کنون نیز مانع وقوع رخدادهای ناگواری مانند جنگ داخلی گشتە فعالیتهای ملی، اجتماعی خلق کورد و دوستدارانشان میباشد. اما هنوز این خطر رفع نگشتە و در صورت توقف و یا کاهش این فعالیتها با حیلەهایی کە دولت فاشیست ترک بە کار میبندد و با اخلالگریهایی کە بارزانیها در عرصە جنگ گریلا با دولت ترک انجام میدهند، خطر وقوع جنگ داخلی در کوردستان وجود دارد.
جنبش آپویی در کارنامهی مبارزاتی خود، بویژه در یکی – دو ماه گذشته نە تنها تمایلی بە آغاز جنگی داخلی ندارد، بلکە با در نظر گرفتن تمامی حساسیتها در تمامی زمینهها، حتی گریلایی – سنگربندی، تمام توان سیاسی، دیپلوماتیک، اجتماعی و ملی خود را جهت جلوگیری از وقوع جنگ داخلی بکار بستە است. بدون تردید این عدم تمایل و حذر از جنگ با بارزانی، نە از روی ضعف، بلکە یک برخورد مدبرانه در برابر تاریخِ اجتماعی، نظامی، سیاسی و ملی خلق کورد و در واقع تمامی خلقهای منطقه در برابر نظام سرمایهداری میباشد. از لحاظ نظامی میخواهد تمام نیروی خود را صرف جنگ با دشمن کند و بازکردن جبهە جنگ داخلی خارج از حسیاست های سیاست و اخلاق ملی، بەهیچ وجهە اقدامی منطقی و درست نخواهد بود. از لحاظ سیاست، اخلاق و منفعت ملی نیز، جنبش ما واقف است کە چە تبعات مرگباری را میتواند بدنبال داشتە باشد. لذا باتمام توان جنبش ما در تلاش است تا از این دشمنی دوری گزیند. زیرا دود آتش آن بە چشم خلق کورد و حتی خلقهای منطقە خواهد رفت و به طور کامل منافع بسیاری را عاید دولت های استعمارگر کوردستان خواهد نمود.
حزب دمکرات کوردستان عراق نە تنها اقداماتی را کە نشانگر جلوگیری از بالاگرفتن تنش و کاهش احتمال جنگ داخلی باشد را انجام نمیدهد، بلکه اقداماتی را کە توسط خلق کورد و دوستانشان از دیگر ملتهای جهان انجام میگیرد را با موانع، تهدید و برخوردهای غیر مسئولانە موجە مینماید. به عنوان مثال برخورد غیراخلاقی و غیردمکراتیک حزب دمکراتیک کوردستان عراق با هیئت اعزامی آزادیخواهان، اشخاص و سازمانهای انترناسیونالیست که از اقصی نقاط جهان جهت جلوگیری از جنگ بە کوردستان راهی شدند، اشاره نمود.
همانطور کە پیشتر نیزاشارە شد این جنگ افروزی حزب دمکرات کوردستان عراق کە با یک عکسالعمل ملی و عدم همراهی سایر نیروهای جنوب کوردستان مواجهه گشتە است. باید یادآور گشت کە در درون حزب دمکرات کوردستان عراق نیز بر سر این موضوع، همصدایی میان اعضا و لایههای قدرت وجود ندارد. این خانوادە مسعود بارزانی و اطرافیانشان کە در نتیجە موارد ذکر شدە بر طبل جنگ میکوبند. بدون تردید در صورت ادامە این رویکرد خلق کورد، عاقبت بر طبل رسواییشان خواهد کوبید و شعور و درک ملی کوردها والاتر از آن است کە آنها بتوانند همچون گذشته خود را از سزای جنایات و خیانتهایشان تبرئە نمایند.
موضوع دیگری کە بایستی اینجا بدان پرداخت موضوع ایران است. نخست؛ در تمام حملات و توطئەهایی کە در منطقە در برابر ملت کورد اعمال میشود، ایران یکی از شرکا و یاریدهندگان دولت ترکیە میباشد. اینکه رژیم ایران نیز همسو با حملات دولت ترکیە بە مناطق گریلا، بە تجمع نیرو، ارتقاء فعالیتهای جاسوسی، کمین گذاریها و توپباران مناطق گریلا را افزایش داد، دیگربار نشان دهندهی واقعیت دردناک استعمارگران کوردستان است. اینکه علیرغم تمامی اختلافات بینشی در شدیدترین وضعیت بحران داخلی در حملە بە خلق کورد و جنبش رهاییبخش آنها، همسو و هماهنگ میباشند، دیگر بر کسی پوشیده نمانده است. در کنار این موضوعات پرداختن به مسئلهی مضحکهای که رژیم ایران در پروسهی انتصاباتِ به ظاهر انتخاباتی خود براه انداخت، خالی از لطف نخواهد بود.
در واقع رژیم ایران بر این واقعیت اشراف دارد کە بایدن اگرچه مانند ترامپ دارای مواضع تندی در برابر نظام او نبوده، طبق نرمش اوباما هم رفتار نخواهد کرد و در برابر مسئلە هستەایی، موشکهای بالستیک، توسعەطلبی جمهوری اسلامی در منطقە و…، شدیدا تلاش را بر مبنای مهار رژیم قرار خواهد داد. شش نشست وین برای احیای برجام نیز تاکنون نتوانستە انعطافی را در رویکرد هردو دولت آمریکا و ایران صورت دهد.
چنین پیداست که تا کنون هم آمریکا و هم خود ایران در انتظار تشکیل دولت جدید در ایران ماندەاند تا رویکردهای خود را در برابر مسائل داخلی و خارجی ایران آشکار نمایند. چرا کە با دولت روحانی کە در ماههای پایانی عمر خودش قرار داشت، آمریکا نمیتوانست با اطمینان خاطر عمل نماید. ایران نیز باید برای تعیین نحوهی برخورد خود با دولت بایدن، ابتدا رئیس جمهور و دولت منطبق با آن را مشخص میکرد. قطعا در ماههای آینده وضعیت تعامل ایران با دولت بایدن و نشستهای وین کە هدفشان برگشت بە برجام است، کاملا واضح خواهد گشت.
بغیر از مشکلاتی کە جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالمللی با آنها گریبانگیر است، مشکلات عدیدهی دیگر در کنار بحرانهای سطح منطقە و داخل ایران نیز رژیم حاکم بر ایران را از نا انداخته است. این آشکارا پیداست کە پیش از بروز اپیدمی کرونا، در منطقە، بویژە در عراق، لبنان و بحرین، همچنین در داخل خود ایران، خلقهای تحت ستم دولت ـ ملت ایران، خیزشهای رادیکال و گستردەای بر علیە سیاستهای سرکوبگرانە رژیم در داخل و سیاستهای توسعە طلبانە و اخلالگرایانەش در منطقە، در حال روی دادن بود. دولت سرکوبگر ایران از وضعیتی کە کرونا بە وجود آورد بهرە برد و این خیزشها فرصت تداوم خود در خیابان را از دست دادند. اما این نفرت از جمهوری اسلامی کماکان بە قوت خود باقی ماند و همچون آتش زیر خاکستر سر هر فرصتی، فروزان خواهد گشت. البته روند فزایندە سرکوبگریهای جمهوری اسلامی و ناتوانایی و بیکفایتیش در مدیریت بحران، عمیقتر و گستردەتر گشتە است و رژیم میداند کە مرحلە پسا کرونایی مرحلە حسابخواهی خلقها از نظام اوست.
در نتیجه سیاست یکدستسازی مبتنی بر تحت امر کامل مطلق ولایت فقیه بودن، در دستور کار رژیم قرار گرفت. این در انتخابات ریاستجمهوری اخیر به صورتی کاملا علنی اعمال گشت. البته ابراهیم رئیسی مناسبترین کاراکتر و گزینه برای حکومت ولایی بود. چرا که هم برای برخورد با بحرانهای منطقهایی و داخلی، همچنین برای کنترل رابطه خود با امریکا و اروپا که طرف ایران در مذاکرات هستەایی میباشند، نیاز بە کاراکتری امنیتی و دارای تجربه سرکوب، ایدئولوژیک و دگماتیکی که مورد اعتماد خامنهایی باشد. همچنین او میبایست بتواند ژستهایی از متانت را جهت فریب جامعه داشته باشد. رئیسی سعی در ادای تمامی این این ویژگیها بود. چرا که نه مانند رفسنجانی، خاتمی و روحانی که گاها با گرفتن ژستهای اصلاحطلبانه، اعتدالگرا، لیبرالیستی، نئولیبرالیستی و… خطر خارج گشتن از کنترل خامنهایی را داشت و نه مانند احمدینژاد دارای شیوه و طرز جنجالی بود که کنترل آن نیز برای خامنهایی مشکل ساز باشد.
از انتصاب گزینه ابراهیم رئیسی بعنوان رئیس جمهور، توسط رژیم این گمانهزنی را نیز میتوان نمود که شاید هدف رژیم افزایش تنش با امریکا و فرورفتن بیشتر رژیم به آغوش روسیه و چین میباشد. چرا که رئیسی با سابقهایی که در پیشینهی سیاه کاری خود دارد و پیگردهای بینالمللی که با آنها مواجه است، نمیتواند گزینه مناسبی برای عادیسازی رابطه جمهوری اسلامی با آمریکا و حتی اروپا باشد. همیشه بدلیل نقض حقوق بشر، با وجود مصامحههایی هم که اروپا با این رژیم داشته است، بطور نسبی ایران را به چالش میکشد، باشد. اما برای رابطه با چین و روسیه که هم قراردادهایی با ایران منعقد کردهاند، سیاستهای اخلالگرانه، نقض حقوق بشر و فعالیتهای موشکی و هستهای ایران را به چالش نمیکشند و بیشتر سعی میکنند از ضعفها و شکافهای درون ساختاری نظام جهت تحت نفوذ خود در آوردنش استفاده کنند. رژیم نیز برای بقای خود تن به هر ذلتی میدهد. البته برای روشنتر شدن موضوع باید تا تحلیف ابراهیم رئیسی و عملکردهای اولیهاش منتظر ماند.
آنچه که همه بر آن اشراف داریم؛ در ایران انتخابات و رای مردم هیچ مفهومی ندارد و رئیسجمهور قبل از اینکه به پروسه انتخابات عمومی وارد شود، توسط ولایت فقیه انتخاب شده است و نمایش انتخابات عمومی صرفا با دو هدف انجام گرفته است. اول اینکه برای جامعه بینالمللی ژست دمکراسی و رعایت معیارهای دمکراسی که یکی از معیارهایش انتخابات است، را گرفتند. دوم اینکه؛ میخواهند با کشاندن حضور مردم، پای صندوقها به موجودیت خودش مشروعیت بخشیده و بقای خود را مبتنی بر خواست اجتماعی جلوه دهد. اما همانطور که آشکار است، انتخابات اخیر نظام، بیش از هر زمانی با تحریم گسترده مواجهه گشت و دیگربار، عدم مشروعیت این رژیم در میان خلقهای تحت ستم دولت ـ ملت ایرانی مشخص شد. در نتیجه آنچه که اهمیت دارد و ما مبارزان باید آن را مبنای کارمان قرار دهیم، این نیروی وسیع اجتماعی بود که بار دیگر با رویکرد تحریم و بایکوت خویش، عدم مشروعیت این رژیم را فریاد زد. همبستگی سازمانیافتهی این رویکرد، نیروی حقیقی گذار از ساختار فاسد و پوسیدهی نامدیریتی رژیم بوده ونه انتظار نیرویی رهائیبخش خارجی ماندن.