اوضاع کلی ایران این روزها بهگونهای است که فراتر از بحران در هر حوزهای، موجب کائوسهای تمامعیاری گشته است. هر کائوس سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لاجرم انفجار اعتراضات و تحولات بزرگ را به همراه خواهد داشت. اما سیر تحولات بهطور مداوم از سوی نظام ولایی در ایران و با دخالت نهادهای پرتعدد آن بهویژه سپاهیان و روحانیون در جهت منافع قدرت خودکامه و استبدادی رهبریت نظام در رأس، شکل داده میشود. آنها برای بقا، بنا را بر دخالت کامل به صورت آشکارا و پنهان میگذارند تا از مشارکت گستردهی مردمی در تصمیمگیریها و البته انتخابات، جلوگیری نمایند. حسابوکتاب آنها این است که در صورت مشارکت بسیار کم مردم راحتتر و فراختر میتوانند به مهندسی انتخابات، رتقوفتق امور قدرت سیاسی و تمامی نهادهای قدرت دست بزنند. گو اینکه تنها تضمین تصدی قدرت و احراز پست ریاستجمهوری از سوی سپاهیان و روحانیون تندرو، اینبار، عدم مشارکت گستردهی مردمی و لذا صرفا حضور برخی طرفداران خود آنها در صفوف انتخابات برای تصویرسازی تصنعی نزد جهانیان است.
موضوع دیگر، پشتگوش انداختن مسائل بنیادین همچون مسئلهی کرد و دیگر خلقهای ایران و محول کردن آن به آینده در دورهی حساس کنونی است. بنبست و شکست کامل استراتژی جناحهای اصلاحطلب و میانهرو که بهشدت از سوی نظام کوبیده و نیمهجان گردانده شدهاند، در مقطع کنونی که انتخابات نزدیک است و سازش با غرب در برنامه قرار داده شده، راه را برای اصولگرایان افراطی گشوده است. هکذا اپوزیسیون ضعیف با قد کوتوله خود موجب شده که در تهران سازماندهی نظاممند جمعی صورت نگیرد و مبارزات بهصورت انفرادی از سوی برخی شخصیتهای زنان، روشنفکران، نویسندگان، کارگران و کارمندان انجام گیرد. حربه فشار و سرکوب رژیم هم، این اقشار پراکنده و بیتشکل را که مدام تنها میمانند و با زندان روبرو میشوند، با زندانی کردنهای مکرر و آزاد کردنهای موقتی و مهار عصیان آنها مواجه میگرداند. مسلما تمامی اعتراضاتی که در دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ به اوج رسید، امروزه همچنان بهصورت اعتراضات پراکنده اما متعدد از سوی اقشار مالباخته، کارگران، زنان و بازنشستگان ادامه دارد. روزی نیست که در چند شهر ایران چندین تجمع اعتراضی برگزار نگردد و شعارهای رادیکال علیه دولت روحانی و قدرت استبدادی خامنهای سرداده نشود. این اعتراضات اگرچه در اصولگرایان و نظام افراطی اثر نمیکند، اما قاطعانه میتوان گفت که امیدها به خیزش انفجاری را افزایش داده است. پس مسلما جامعه هم اکنون در حال مبارزه و جدال علیه رژیم به انحاء مختلف است.
بیکاری، گرسنگی، خودکشی، بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و ناهنجاریهایی که تاکنون در گروههای مختلف جامعه دیده نشده، حکایت از سرطانی شدن وضعیت فشار رژیم بر مردم است. خلقها و اقشار مختلف فعلا تحمل و اعتراض نیز مینمایند، اما در آن سو، در صورتی تلاش رژیم برای حل بحرانها قابلمشاهده است که استراتژی مشخصی برای کاهش فشارهای گرسنگی، بیکاری و مالباختگی و فراتر از آن، حل مسائل سیاسی بر روی میز باشد، اما چنین چیزی از سوی رأس نظام رد و انکار هم میشود. حتی در کمال ضلالت، در مماشات خود با غرب، بر میز مذاکرات برجامی، بر سر تمامی مسائل سرطانی اقتصادی، بیکاری، گرسنگی، خودکشی، مالباختگی، اعدام و ستم به خلقها، با غرب سازش میکند و این معامله شنیع چهرهی راستین نظام ولایی در قبال خلقها را نشان میدهد.
برجام که تنها یک سازش است نه پیمان، برای سرپوش گذاشتن دورهای و موقتی بحرانها و کائوسهاست و چون حل ریشهای و بنیادین مسائل ایران در عرصه جهانی نیست، قطعا پس از مدتی کوتاه باز همه چیز فروخواهد پاشید. معامله، معامله بر سر حقوق بشر است. معامله بر سر سفرههای مردم، نان، آزادی و کرامت خلقهای ایران است. همه شرافت و عظمت خلقها در میز مذاکره برجام در معرض فروش گذاشته میشود.
این اوضاع، یعنی معامله بر سر حقوق خلقها جدای از ایران در سراسر خاورمیانه در حق تمامی ملتها از سوی ابرقدرتهای جهانی و منطقهای اعمال میشود. هدف، مهار بر ریل قدرت است. چون یک جنگ پراکنده در منطقه دهههاست ادامه دارد و از جنگ سوریه تاکنون ایران بهصورت آشکار در آن درگیر است و طبعا تمامی سمتوسوهای آن بهشدت بر ایران و آینده آن تأثیر میگذارد. رقابت بر سر قدرت، همه نیروهای درگیر در جنگ کنونی خاورمیانه را بهسوی اوضاعی شدیدا تنازعی کشانده که گاهی سازش و گاهی هدفگیری نظامی یکدیگر و گاهی تشکیل همپیمانیهای منطقهای و جهانی علیه همدیگر، همه برای ناتوانی از برونرفت از بنبستها است.
همه این قدرتها چه منطقهای و چه جهانی در معاملات خود از کارت کُرد بیرحمانه استفاده میکنند. معامله بزرگ هر ساله بر سر کردها صورت میگیرد. از قضا کردها هم در وضعیت مبارزاتی قوی قرار گرفتهاند. این مبارزه بهخاطر ستم بزرگ منطقهای و جهانی زاده شده است. ایران بخش بزرگی از همپیمانیها و جنگ علیه کردها میباشد. هر چهار بخش کردستان را درگیر جنگ ناتمام ساختهاند. جنگ، جنگ دولتها بر سر قدرت است و هیچ ربطی به حقوق ملتها و آزادی و دموکراسی ندارد. بهطور کاملا شفاف مشخص است که ایران و ترکیه که خود را دو قدرت اول منطقه قلمداد میکنند، در کشتار ملتهای منطقه در صدر قرار دارند.
صدها برجام هم امضا شود، باز هم اوضاع ایران فرقی نخواهد کرد. همهی طرفها از غارت ملتها سهم میخواهند و این، مسئله اساسی آنها است. تمامی این رقابتهای بیرحمانه قدرتطلبانه را تحت نام آزادی و دموکراسی انجام میدهند. بنابراین برجام و ادعاهای هریک از طرفین برای تحقق مطالبات خلقها به همان اندازه دروغ است که بیکاری، گرسنگی، فقر اکثریت جامعه و فشارهای نابودگر بر اقشار ایران و شرق کردستان واقعیت تام دارد. برای احقاق حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، ابزار مناسب، سلاح و قدرتطلبی منطقهای برایشان اصل اساسی گشته تا همه را فریب دهند و تمامی ملتها را نیز برده ساختهاند.
نظام مستبد ایران همهروزه در شرق کردستان و دیگر مناطق ایران به بازداشت، شکنجه، اعدام، گرسنه گذاشتن، رواج بیکاریهای عامدانه و محروم گذاشتن عمدی خلقکرد از حقوق طبیعی، اقدام کرده و آن را به مشیت الهی و دینی ربط میدهد تا در خفقان کامل، هیچ اعتراضی شکل نگیرد.
وقتی نظام، استراتژی شفافی برای حل مسئله کرد و دیگر خلقهای ایران ندارد، دیگر غیرممکن است یک کاندید انتخابات ریاستجمهوری جرأت کند با عدول از قوانین خشن ولایی، برنامهای مشخص تدوین کند. بنابراین، برخورد با مسئله کرد، بلوچ، عرب و… کوچکترین تفاوتی با دهههای گذشته نکرده هیچ، حتی سرکوبگریها به حد وحشیگری مهارناپذیر رسیده است. شکنجه و دستگیریهای گستردهی فعالان کرد و برخورد وحشیانه با آحاد جامعهی ما، دیگر به یک عادت دیرینه دیکتاتورانه در تمامی نهادهای نظامی و اطلاعاتی رژیم مبدل شده است. به همین دلیل، جنبش آزادیخواهی همانند جامعهی ناراضی شرق کردستان با رصد تمامی این افعال ظالمانه، تنها راه را مبارزه بر مبنای اتحاد جنبش و خلق میداند. تاریخ چند دهه نظام ولایی ایران اثبات کرده که بازداشت، شکنجه، اعدام و هرگونه سرکوب در شرایط میلیتاریستی حاکم، ذرهای از جسارت و تلاش خلق کرد برای کسب آزادی و دموکراسی نکاسته و امروزه که سازماندهی کردها در خاورمیانه و جهان بهمثابه خطسوم ریشه دوانده، نابودی آن ناممکن است. بنابراین قویتر شدن کردها در زمینه سازماندهی و افزایش ستمگریهای دول حاکم بر کردستان، به نقطه درگیری بزرگتر و گستردهتری رسیدهاند. لذا اگر ایران متوجه عمق این قضیه جدی نیست، اشتباه استراتژیک او میباشد. جهانیان از ستم ایران به کردها مطلع هستند؛ بنابراین هرگونه سرپوش گذاشتن بر مسئله و سرکوبگری، فایدهای نخواهد داشت. اینکه برنامهای برای حل مسئله کرد ندارد، بدان معناست که راهکار جنگ بیپایان و فاقد پیروزی را انتخاب کردهاند. تندروی در ایران میتواند این جنگ را تشدید نماید و جریانی نرمتر میتواند آن را همچنان در وضعیت لاینحلی نگاه دارد. لذا تنها راه تعیینکننده، مبارزات خلق شرق کردستان به شرط اتحاد با سایر ملتهای ایران علیه نظام مستبد است. اتحاد برای دموکراسی بزرگترین استراتژی ملتهای ایران است که در مطالبات تمامی آحاد و اقشار نیز بهخوبی مشاهده میشود. از کارگران هفتتپه گرفته تا زندانیان و فعالان سیاسی کرد، زنان و مالباختگان، از ملت کرد گرفته تا بلوچ و آذری، همه قطعا مطالبات مشترکی دارند که میتواند آنها را در یک اتحاد سراسری به هم وصل نماید. همانطور که در انقلاب ۵۷ وصل شد. این خیزش اتحادگرایانه بخشی از فرهنگ ملتهای ایران علیه دولت و قدرتهای آن بوده و امروزه هم ادامه خواهد یافت.
جنبش آزادیخواهی کرد با پیشاهنگی پژاک و کودار مسلما راه را در حد توان خویش هموار ساختهاند. تلاشهایمان را افزایش دادهایم و کلید مبارزه را نیز اتحاد خلقها قرار دادهایم. این صمیمیت، اصل پیروزی در آینده نزدیک میباشد و این توان و نیرو را نیز در خلقمان بهوضوح مشاهده مینماییم.
حزب حیات آزاد کردستان(پژاک )