رامین گارا

در تاریخ هر ملت، آنچه به‌مثابه برآیند فرهنگ و تمدن یک ملت برآید، همچون یک ذهنیت غالب در جامعه تبلور عینی می‌یابد. این ذهنیت می‌تواند از حیث مادی و معنوی ملتی را بسازد، رشد دهد و به قله‌های رفیع موفقیت انسانی برساند. اما هر دوره و مقطع تاریخی یک ملت، نموی از این صبغه‌های پیشرفته ذهنیتی نیست زیرا شاید هم بسیار بحرانی، اسارت‌وار و رذالت‌بار باشد. در دوره‌هایی از تاریخ، اشاعه فرهنگ نوسنگی خلق کورد جهان  را تحت تأثیر قرار داد ولی امروزه شیوه‌های زندگی در تباین با آن سویه‌های معنایی فرهنگی است که در حافظه این جهان باقی‌مانده است. بنابراین احیای فرهنگی و موجودیت تاریخی در معاصر بر ریشه‌های همان تبار اصیل کاری بسیار دشواراست.

مبارزات معاصر خلق کورد در هر چهار بخش‌ کوردستان جهت احیای موجودیت تاریخی به مثابه رسالت انقلابات خودنمایی‌ کرد. ده‌ها حزب و جنبش آمدند و رفتند. آن‌ها اگرچه ردپایی بر‌جای گذاشتند اما تأثیری بسزا در احیای ذهنیت نداشتند. تأثیرات، بیشتر در حد نام و نشان‌های نمادینی که لحظه‌به‌لحظه بر روحیات یک فرد کورد تأثیر دارد از آنها برجای ماند. نباید از یاد برد که دشمن درون، برخاسته از نوع ذهنیت‌های مخرب نشأت ‌گرفته از مرام‌های ایدئولوژیک و سیاسی آن‌ها جنبه‌ای از زیانباری در حوزه‌ی رفتار یعنی «اندیشه، گفتار و کردار» را شکل‌ داده است. بنابراین یک ملت برای احیا باید شیوه‌ای خاص از انسان‌سازی خودویژه داشته‌ باشد که البته احزاب کلاسیک از آن محروم شدند و این قوی‌ترین دلیل شکست آن‌ها شد. پرسمان اصلی این است: جنبش آپوئیستی از لحاظ انسان‌سازی و لذا ترویج ذهنیت مدرن آن‌هم در ابعاد جهان‌شمول چه اثرات مفیدی بر شرق کوردستان داشته؟

کوردستان یک سرزمین بسیار منحصر‌به‌فرد در سطح جهان است از حیث جغرافیای تجزیه‌شده، مرکزیت تاریخی نوسنگی با اثرات جهانی، تجزیه و مسخ شخصیت فرد ـ جامعه و تعدد دشمنان با هویت‌های دیکتاتوری حامل فوق‌بحران عصر. پیداست که یک جنبش، رهبر و شخصیت ساده توان احیا و رشد کوردستان و شخصیت بغرج و فوق‌بحرانی کورد را ندارد. تاریخ معاصر اثبات ساخت که کوردستان با خون و شمشیر و اسلحه ؛ حزب و تبار صرف  و سیاست ساده‌لوحانه و مرام‌های پرهرج‌ومرج آزاد نخواهد شد. تنها راه، ایجاد ذهنیت، انسان ـ شخصیت و راهبرد عملیاتی این دو است. احزاب و رهبران زیادی آمدند، امتحان کردند ولی علی‌رغم دستاوردهای بسیار، سیمرغ حقیقت کوردی را به قله قاف آزادی واصل نگرداندند. هکذا سیمرغ را ققنوس‌وار از خاکستر فرهنگ کوردی نه بلکه از لجن دشمنان برآوردند. انسان‌سازی همانا برخاستنی شبیه برآمدن ققنوس از خاکستر خویش است. تقلید از فلسفه‌، اندیشه‌، مرام‌ و سیاست‌ها و تاکتیک‌های سیستم‌های حاکم جهانی که خاصتا در قرون معاصر کوردها از سرمایه‌داری، لیبرالیسم و سوسیالیسم رئال تقلید و اقتباس بی‌رویه کردند، خلق کورد را در محاق هزیمت تلخ فروبرده و خواهد برد. رهبری که نتواند با توجه به فرهنگ اصیل تاریخی ملت خود نوع ذهنیت غالب و رایج انقلاب خلق را برآورد و توان انسان‌سازی بر طبق یک پارادایم خودویژه محصول رنج‌های اندیشگی و عملی ملت‌ خویش را به‌کف نیاورد، عملیات انقلابی او محکوم به شکست خواهد شد.

رهبر آپو (عبدالله اوجالان) هرچند به این واقعیت پی برد که کوردستان یک موجودیت منحصربه‌فرد در سطح جهان است و مسئله آن سنگین‌تر و تلخ‌تر از فلسطین و امثال آن می‌باشد، اما چاره کار را در یافتن «حقیقت ناب موجودیت خود ملت‌» یافت و آن را در سرزمین بیگانه جستجو نکرد. هرچند از تجارب، دستاوردها و رنج‌های بی‌پایان دیگر انقلاب‌های تاریخی جهان و ملت‌های آن بهره‌ جست، اما تقلید و اقتباس کورکورانه نکرد. رنج‌های بسیاری متحمل شد تا درخت انقلاب کوردی خود محصول دهد نه اینکه مصنوعات مجعول قدرت‌های مسلط جهانی را به شاخه‌های آن گره ‌زند و ادعا کند که محصول طبیعی است.

به‌ویژه رهبری در گام نخست بنیان‌های فکری فلسفه کوردی را بنیان نهاد؛ سپس بنیان‌های عملی آن را در حوزه انسان‌سازی و تحزب انقلابی به حقیقت واصل گرداند و ورای تمامی انقلابات معاصر، جنبش آزادیخواهی کوردی را به الگویی جهانی مبدل ساخت. اکنون دیگر نوع «فلسفه، ذهنیت و شیوه‌های انسان‌سازی آپویی» حقیقتی انکارناپذیر در سطح جهان است و این جهان‌شمولیت به‌صورت پشتیبانی جهانی انرژی‌های مضافی را بسوی ملت‌مان بازگردانده است. نمونه‌های بارز آن هم خلق «روز جهانی کوبانی، روز جهانی روژآوا و کنفرانس‌های بین‌المللی درخصوص فلسفه آپویی و تأثیرات جهانشمول ایدئولوژی آزادی زن» است.

فلسفه رهبر آپو دستاوردی داشت که سایر انقلابات تاریخی کوردها علی‌رغم رنج‌های زیاد، به آن دست نیافتند و آن، خلق «فلسفه، ذهنیت، شیوه انسان‌سازی و استراتژی‌های عملی» است. خلق کورد با همین‌ها احیا شدند و از همین‌ها نیرومندترین سلاح‌ها را ساخته‌اند. چهارگانه مذکور توانست در سایه رنج‌های رهبریت کاریزماتیک رهبر اوجالان چند محصول معنوی دربرداشته‌ باشد۱. خلق رهبر کاریزما و توانا با فلسفه رهبریت استراتژی ـ تاکتیک. ۲. خلق سیاستمدار حقیقی برای نخستین بار در تاریخ خلق کورد. ۳. خلق ذهنیت حقیقت‌جو و لذا انسان‌سازی که محصول آن، شخصیت مدرن کورد آزاد است. ۴. خلق شخصیت روشنفکر یا «نیروی انتلکتوئل مدرن» برای پیشبرد انقلاب و رنسانس کورد در معاصر.

شرق کوردستان و قطع‌یقین ایالات اورمیه، سنه، کرماشان، خراسان و لرستانات در زمینه‌های مذکور اثرپذیری از فلسفه رهبر آپو را آغاز و به نقطه‌ای مفیدبه‌واقع رسانده‌اند. این روند اگرچه در سرآغاز کار است اما همچنان به‌صورت پویا ادامه دارد. ملتی که در چنگال نسل‌کشی فرهنگی و فیزیکی قرار دارد، و سطح توطئه‌ها علیه او ابعاد و گستره بین‌المللی دارد و می‌توان گفت که دهها دولت ظالم و هژمون درگیر آن هستند، ناچار است از رویه‌های کلاسیک، سطحی و ساده‌لوحانه که صرفا بر مسلح‌ شدن به ابزارهای جنگی و تحزب کلاسیکی تکیه ‌دارد، دست‌ بشوید و نه تنها در مسیر مدرن‌سازی کوانتومی و دیالکتیک گام بردارد و محصولات فکری و عملی بیافریند، بلکه ارمغانی برای جهانیان هم داشته باشد. بدون‌شک این مهم برای شخصیت کوردی که روزی هزار بار برده گردانده، فروخته شده و تحقیر می‌گردد، غریب می‌نماید، اما امری شدنی است. پژاک در شرق کوردستان نمونه عملی بارز تحقق همان آرمانی است که آرزوی تاریخی خلق کورد بوده است. دیگر ملت کورد هم رهبر دارد، هم مدیریت خودی، سیاستمدار حقیقی و روشنفکر اصیل  و در سطح جهان درسایه این رنج‌ها حرفی برای گفتن دارد. مقوله‌های «رهبریت، فلسفه، ذهنیت و شیوه‌های انسان‌سازی» جنبش آپوئیستی پژاک بر جامعه شرق کوردستان تأثیر مستقیم برجای می‌گذارد و تلاش می‌کند ابتدا در صفوف درونی خود انقلابیون، روشنفکران و سیاستمداران حقیقی بسازد، سپس با ایجاد پیوند با جامعه خویش، شخصیتی روشنفکر که همانا پیشاهنگ سالم در شهر ـ روستا است را برسازد. امروزه دیگر این آرزو که روزگارانی صرفا حکم وجودی یک فکت را داشت به حالت یک وضعیت عینی درآمده و این یعنی اینکه شخصیتی که مطلوب‌نظر فلسفه آپوئیستی است را پژاک هم در شرق کوردستان در شهرها خلق می‌کند و همین اقدام آزادی‌خواهانه موجب هراس دشمن است. نظام ایران صراحتا در مکاتبات محرمانه خود مکررا اقرار کرده که «پژاک همانند دیگر احزاب کوردی نیست و متفاوت است، زیرا دارای فعالیت‌های فرهنگی است». قدرمسلم نظام ایران به‌خوبی به ماهیت پژاک که جنبش مدرن ملت کورد است پی برده و می‌داند طرف‌حساب او کیست فقط دیالکتیک او را درنمی‌یابد! بدون‌شک کار فرهنگی یک حزب برای ملتش بدون مقولات «فلسفه، ذهنیت خاص، شیوه‌های انسان‌سازی مدرن و شیوه‌های روشنگری» امکان‌ناپذیر است. هر حزبی اگر از اینها محروم باشد، یعنی اینکه زیرپایش خالی و روزی سقوط خواهد کرد و به زباله‌دان تاریخ فروخواهد افتاد. پژاک بر این‌ها واقف و بر رسالت تاریخی خویش آشناست. دیگر ملت کورد دارای سیاستمدار که همان رهبر، مدیر(پیشاهنگ)، روشنفکر و انقلابی راستین است، می‌باشد. تاکنون کورد به معنای خاص کلمه فاقد «سیاستمدار» بوده است. هر جنبش تازمانی که استقلال وجودی نداشته باشد و خود را از دنباله‌روی قدرت‌های بیگانه نرهاند، نمی‌تواند رهبر و سیاستمدار واقعی داشته باشد و جامعه او هم از روشنفکر حقیقی برخوردار نخواهد شد.

قیامی که در سوم اسفند سال ۱۳۷۷ در شهرهای شرق کوردستان و ایران صورت گرفت، بالاخره در هیأت پریمن پژاک شکوفا شده و چون با ابزارهای معنوی آپویی به جنگ با قدرت‌طلبی، ستم و امراض نفسانی انسان برخاسته، موفق گشته در مسیر انسان‌سازی در خارج از حزب خود یعنی در جامعه هم دستاوردهایی بی‌بدیل حصول نماید. پارادایم نوین آپویی که همانا «کنفدرالیسم و ملت دموکراتیک» را با مضمون معنوی یعنی «جامعه دموکراتیک ـ اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن» را نوید می‌دهد، تا حدود زیادی موفق شده خلق کورد را در هر چهار بخش کوردستان در مناسبت‌های ملی به‌هم پیوند دهد. مسلما برای پیوند احزاب نیز می‌کوشد. اگر امروزه خلق‌کورد در زمینه تحقق «اتحاد ملی» جلوتر از احزاب موجود هستند، همانا ثمره تأثیرات فلسفی و ذهنیتی جنبش آپوئیستی است و شرق کوردستان مکانی خواهد شد که آفتاب کامل آزادی چهاربخش از آن برخواهد آمد. برآمدن این آفتاب هم بدون پاکی فلسفه، ذهنیت و عمل ناممکن و این در تاریخ اثبات گشته است. حضور نیروی گریلا در مناطق مختلف شرق کوردستان حضور عملی برای احیای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیک و حتی هنری ملتمان است. این برنامه احیا بدون اندیشیدن به مقوله آزادی ملت‌های داخل ایران نیز ناممکن است. به همین دلیل پژاک «ملت دموکراتیک» را به مثابه موجودیتی پایدار در برابر موجودیت‌های ستمگرانه «دولت و قدرت» پیشبرد می‌دهد و با پیشبرد آن از «جامعه، زن و محیط‌زیست» به‌مثابه «طبیعت‌های سه‌گانه» دفاع خواهد کرد.

اینکه تاکنون این سویه‌های معنوی پژاک چه تأثیراتی بر جامعه شرق کوردستان داشته، جای بسی تأمل و شایان تفسیرات ژرف است. علی‌رغم تقدیم شهدای بسیار، نمی‌توان گفت که پژاک در رشد انقلابی و روشنگرانه جامعه به حد مطلوب رسیده، زیرا صادقانه باید گفت که در گام اول یعنی بیداری ملت موفق شده اما هنوز در گام‌های بعدی یعنی رشد سطح روشنگری و انقلابی که همانا متکی بر سازماندهی و عملیات‌های مدنی است، در سرآغاز راه است. تا اینجای کار دستاوردها بسیار زیاد است، اما ملتمان و فلسفه آپویی هنوز انتظاراتی از پژاک دارند که بطور کامل برآورده ننموده است. خلقمان در سوم اسفند سال ۷۷ قیام کرد، جوانان و انقلابیون هم پژاک را به‌مثابه جنبش مدرن خلق تأسیس و پارادایم و ایدئولوژی مدرن را نیز رهبر آپو برای پژاک و خلق وضع نمود و ارزانی داشت. از این پس رهبر، روشنفکر و انقلابی از حیث «رهبریت استراتژی ـ تاکتیک» خلقمان و پژاک هستند. پژاک وظیفه پیشاهنگی را برعهده دارد و از سال۲۰۰۴  تاکنون حقیقت عینی «جنگ انقلابی خلق» را به سطحی رسانده و اقشاری از ملت را در آن سهیم ساخته، اما هنوز به سطحی نرسیده که «مشارکت دموکراتیک» خلق را کاملا از حالت بالقوه به بالفعل برساند. مهم این است که پژاک پتانسیل آن را داراست و تاکنون هم با بکارگیری بخش‌هایی از این پتانسیل، اقشاری از جامعه را به‌حرکت درآورده است. تأثیرات پژاک در حدی بوده که نظام ایران را به هراس انداخت که بازخورد این هراس به‌صورت جنگ قندیل عینیت یافت. همچنین ملتمان را بیدار ساخته و اگرچه به سطح سازماندهی همه‌جانبه نرسانده، ولی توانسته قسمی از کل بدنه جامعه را به کوهستان وصل کند. این واقعیت‌ها نه تنها نظام ایران بلکه دیگر احزاب کورد را به وسوسه و لذا رقابت تحریک نمود. پس پژاک به یک واقعیت انکارناپذیر شرق کوردستان مبدل گشته و چون خیابان و صفوف توده‌ها در زمینه مشارکت در عرض فعالیت‌های پژاک قرارگرفته‌اند، نشانه‌های «جنگ انقلابی خلق» ظاهر گشته است. بازخورد این رنج خلق را هم به‌صورت محسوس در حمایت از قندیل و انقلاب روژآوا می‌بینیم.

تأثیرات پژاک بر حوزه سیاست و روشنفکری در شرق کوردستان هم به‌دلیل فلسفه عمیق آپویی یک حقیقت بارز است. مسلما فلسفه‌ای که جهانی شده و در آمریکای لاتین، اروپا، آسیا و در میان ملت‌های تحت ستم و شخصیت‌ها و جریان‌های آزادیخواه جهان طرفداران زیادی یافت و سالانه سمینارها و کنفرانس‌های بین‌المللی درخصوص آن برگزار می‌گردد، دیگر باید انتظار داشت که در شرق کوردستان بر توده‌های خلق تأثیر برجای گذاشته است. خیل پیوستن جوانان، زنان و روشنفکران به گریلا معیار بارز سنجش این تأثیرپذیری است که انقلاب روژآوا آن را تسریع نموده است. آگاهی اجتماعی در عصری که ارتباطات در سایه فناوری‌های پیشرفته سریعتر و آنی گشته با محوریت ایران در حساسیت‌های بین‌المللی پس از سوریه، به سطح عملی قدم گذاشته که قیام‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان‌ماه ۱۳۹۸ که خلق ‌کورد به‌طور گسترده در آن مشارکت نمود، صورت عملی و عینی سازماندهی‌ پژاک نیز هست. پژاک توان پاسخ‌گویی به خواست جامعه که جستجوی مدرنیته است را دارد و مدرنیته دموکراتیک که آلترناتیوی برای مدرنیته مخرب سرمایه‌داری است، از هم‌اکنون طالبان بسیاری یافته است.

اکنون دیگر تأثیرات فلسفه، ذهنیت، روشنگری و انسان‌سازی آپویی در شرق کوردستان به مرحله‌ای رسیده که فراتر از مرحله بیداری خلقی، خیزش خلقی را تحقق می‌بخشد. گذار از مرحله بیداری به خیزش نتیجه مبارزات عملی گریلا و سازماندهی‌های پژاک در کنار رنج‌های خلقمان است. اگر تأثیرگذاری جنبش آپویی جهانی، منطقه‌ای و کوردستانی است، پس مستقیما و عملا بر شرق کوردستان نیز تأثیرگذار شده است. مناطق اورمیه، موکریان، مریوان، شاهو ـ دالاهو به شاهراه پیوند «گریلا و مشارکت انقلابی خلق» مبدل شده‌اند. رژیم ایران با وقوف بر این پیوند، احساس‌خطر می‌کند و مدام می‌کوشد گریلا از خاک شرق کوردستان به خارج از مرزها برود. بلایی که بر سر احزاب پیشین آورد. اما دیگر در مرحله‌ای قرارداریم که نه پژاک از آن سنخ احزاب و نه گریلا از آن دست نیروها، زیرا مجهز به فلسفه است. پس گریز تهران از این واقعیت شاید گاه‌گدار به‌صورت خشونت‌های فیزیکی‌ـ نظامی بروز کند، اما در زمینه تأثیرگذاری فکری و ذهنیتی توان پیشگیری و مقابله را ندارد و این همان پویایی فکری ـ فلسفی نیروی گریلا در حوزه حافظه ذهنیتی جامعه است که تاکنون شرق کوردستان را به تحرک واداشته است. این تحرکات یک ارزش بزرگ برای ملتمان است که باید خلقمان همگام با پژاک برای حفظ و رشد بیشتر آن مبارزه کند. بدون‌شک، تأثیرگذاری‌ها غالبا بصورت تأثیرگذاری ذهنیتی ـ فلسفی است. یک فکر بزرگ ملتی را بیدار می‌کند و این عادت تاریخ است.

منبع: آلترناتیو شمارە ٨٢