«سربرز کرماشان»
کوردها در عرصه ی نظامی، جنگجویان ماهری هستند. آنها بارها در راستای تعیین سرنوشت و حقوق خویش، دست به قیامها و عصیان های خونینی نموده اند. به طوریکه میتوان گفت: هیچ ملتی به اندازه ی کوردها در راه آزادی بدل نداده است. اما چرا این انقلابها با همه ی فداکاریها و رشادتها با شکست روبه رو شده اند؟ در پاسخ این پرسش باید زمینه و بستر قیامها را مورد کنکاش قرار دهیم. در واقع این تحرکات اجتماعی در بستری به دور از برنامه ریزی و مدیریتی حساب شده انجام می پذیرفتند. انقلابها با تکیه بر امید به آینده و احساسات و عواطفی مانند کین و نفرت، شکل میگیرند. در این راستا میتوان گفت: انقلابها و جنبشهای اجتماعی-سیاسی، نیازمند کسانی هستند که نیرو و احساسات مردم را درراستای نیل به اهداف والای انسانی، مدیریت و سازماندهی کنند. به چنین اشخاصی راهبر یا رهبر میگویند. رهبران، اشخاصی هستند که روح جوامع،‎ اراده و امیدهای آنان را در شخصیت خود برجسته می‎سازند. بی شک نقش رهبران در انقلابها بسیار کلیدی و مهم است. به نظر میرسد که اگر جوامع و خلقها خواستار پیشرفت هستند باید پیشاهنگانی برگزیده و نیرومند داشته باشند. این مقاله به طور موجز به بررسی نهاد رهبری در کوردستان و آسیبها آن می پردازیم .
خواستگاه اجتماعی و ویژگی رهبران کورد
برای شناخت و تحلیل رهبری در کوردستان ابتدا باید خواستگاه اجتماعی رهبران کورد را مورد پژوهش قرار داد. از آنجاکه کوردستان دارای موقعیت ژئواستراتژیک و منابع غنی ست،‎ همواره میدان لشکرکشی ها و جنگهای بسیاری بوده است. کوردها برای حفاظت از خود در برابر یورش دشمنان مجبور به پناه بردن به کوه‎ها و زندگی به شکل گروههای عشیره‎ای و نیمه کوچ رو شدند. برای هدایت این گروهها و اجتماعات افرادی لازم است. این رهبران با گذر زمان با سوءاستفاده از جایگاه و نفوذ خود در میان مردم برای خویش قدرت و ثروت فراوانی کسب کردند. امروزه آنها را به نام خانها یا بیگ ها می شناسیم. بیشک خوانین و بیگها که بهتر است از آنها به عنوان طبقه ی فرادست کورد نام برد، یکی از ریشه های توسعه نیافتگی جنبشهای کوردی هستند. عناصر طبقه ی فرادست مزدور، همیشه قدرت و منافع کوردها را قربانی منافع و کینه جویی های شخصی یا خانوادگی خود کرده اند. ریشه ی این برخورد را میتوان در باقیماندن جامعه ی کورد در چارچوب فُرم های قبیله ای و خانوادگی دید که باعث غرق شدن هرچه بیشتر کوردها در مسائل شخصی، خانوادگی و درگیریهای ناشی از آن است. به طوری که نگرش یک فرد کورد، به مسئله ی ناموس (ناموس= نوموس = قانون یا مقررات) معنایی فراتر از حفظ خانواده و منافع خودخواهانه ی خویش ندارد. حتی به ذهنش هم خطور نمیکند که میان ناموس او و ناموس جامعه(اخلاق جامعه که مقررات آن را تعیین میکند) پیوند مستحکمی وجود دارد! همین سبب میشود که در برساخت و دفاع از جامعهی خویش منفعل بماند و فقط به فکر حفظ منافع شخصی خود باشد.
خیانت
خیانت به رهبران یکی از عوامل اصلی نابودی و انحطاط رهبریت در کوردستان است. خیانت موضوعی است که به درازای تاریخ شاهد آن هستیم. خیانت ذهنیتی است که بر خودخواهی شخصی و خانوادگی اتکا دارد. بااینکه در برهه هایی از تاریخ، کوردها چنان قدرتمند بودند که توانایی تأسیس یک حکومت مستقل را داشتند، اما به دلیل رقابتهای میان قبایل و خانوادههای فرادست راه بهجایی نبردند. به عنوان مثال: مسموم نمودن «ذوالفقار خان کلهر» بنیانگذار حکومت کلهرستان (حکومت کورد عراق) توسط بردرانش که به تحریک«شاه طهماسب صفوی»،صورت گرفت یکی از تراژیک ترین خیانتهای تاریخ کوردها است. لازم به ذکر است حکومت کلهرستان در قرن 16 با تسلط بر بخشی از استانهای کوردستان، لرستان، کرماشان و سپس تمامی عراق عرب به فرماندهی ذوالفقار خان کلهر تاسیس شد1. در سدهی 19 میلادی نیز این «یزدانشیر» برادرزادهی «بدر خان بیگ» است که در مقابل وعده ی حکومت عثمانی جهت رسیدن به امارت و بیگی به بدر خان خیانت کرد و سبب شکست وی گردید.
گذار نکردن رهبران از گرایشهای کلاسیک (عشیره ای و مذهبی)
کوردها بسیار دیر به موجودیت خویش به عنوان یک ملت پی بردند. رهبران مذهبی و عشیرهای، کوردگرایی را در قالب تعصبات مذهبی و عشیرهای محصور می کردند. این گرایشهای کلاسیک با جداسازی و تفرقه میان کوردها بیشترین ضربه را به عصیان های کوردی زد. در «قیام علیقلیخان ابوقداره» که به منظوره تشکیل حکومت در ایلام صورت گرفت. در جنگ «رنو» که میان قوای رضاخان و ابو قداره صورت میگیرد. به دلیل حمایت نیروهای ایل کلهر (به فرماندهی علی آقاخان اعظمی) از رضاخان که قیام و جنگ «رنو» دچار شکست میگردد. در مورد علی آقاخان اعظمی لازم است بدانید که وقتی سلیمان خان (پسر داود خان کلهر) با همکاری بقیه ی سران ایل کلهر قصد دارند، رضاخان را که از مرز خسروی (قصر شیرین) به سمت کرماشان می آید را بکشند، این «علی آقاخان اعظمی » است که با خیانت خود، رضاخان را از مهلکه فراری میدهد. بعدها به سبب این خوشخدمتی به ریاست ایل کلهر میرسد و در جنگ «رنو» نیز به خوشخدمتی های خود به رضاخان ادامه میدهد. قیام شیخ سعید پیران در سال 1925 به علت محصور ماندن در مذهب از حمایت علویان بازماند. قیام علویان درسیم در سال 1937 نیز با عدم حمایت کوردهای سنی مذهب روبه رو شد. جای تاسف است که در بعضی از قیامها، کوردهای گرفتار در دام گرایش های کلاسیک با دشمنان کوردها هم پیمان شده و به سرکوبی قیام و قتل عام کوردها پرداختند.
از طرف دیگر این گرایش های کلاسیک باعث شد قیام تنها مختص به یک منطقه ی خاص بماند. رهبران کورد حوزهی فکری و نظامی قیام را تنها در چارچوب ایل و عشیره ی خود میدیدند. حتی هنگامیکه قصد مبارزه با حکومت مرکزی را داشتند قدرت و قوای سایر عشایر و ایلات کورد را نادیده میگرفتند و با خودخواهی خواستار آن بودند که قیام را به نام خود تمام کنند. از این موارد در تاریخ کوردها بسیار یافت میشود، مانند: «قیام داود خان کلهر» که برای تصرف تهران بدون حمایت والیان اردلان و پشتکوه (استان ایلام) به شکست بدل گردید یا «قیام سمکو شکاک» که نتواست از پتانسیل و نیروی بقیه ی ایلات به خوبی استفاده کند.
نبود رهبر سیاسی و با استراتژیک
رهبران قیامها اکثرا از روسای عشایر و اشخاصی بودند که به خاطر جایگاهی که در میان مردم داشتند، به رهبری قیام رسیدند. این افراد از تجربه ی سیاسی، برنامه و راهبرد خاصی برای قیام برخوردار نبودند. آنها توانایی این را نداشتند که قیام را با شرایط و مسائل روز دنیا تطبیق دهند، برای همین ضربات سختی به قیامها وارد شد. برای نمونه: شیخ سعید پیران به سبب وجهه ی اجتماعی خویش به رهبری جنبش برگزیده شد. دولت ترکیه که متوجه شکل گیری قیام شده بود با اخلالگری آنان را وادار به عملکرد زودهنگام کرد. بدین ترتیب جنبش که سازماندهی و تدارکات لازم را ندیده بود و دارای معضلاتی درونی بود، درنهایت پس از سه ماه مقاومت سرکوب گردید.
متاسفانه ضعف های سیاسی و استراتژی رهبران کورد تا آنجا پبش رفت که کوردها را به بازیچه ای در دست کشورهای دیگر تبدیل کرد. در «قیام ملامصطفی بارزانی» عدم سیاست کارآمد و استراتژی ضعیف رهبران کورد به خوبی قابل رویت است. سال ۱۹۷۴ ملامصطفی بارزانی با حمایت محمدرضا پهلوی، شاه ایران و آمریکا جنگ جدیدی علیه حکومت وقت عراق را آغاز کرد که با پیروزی هایی همراه بود. اما در اوایل سال ۱۹۷۵ توافقنامه ای در الجزایر بین شاه ایران و صدام حسین بر سر اروندرود امضا شد و نتیجتا ایران کمکهای خود را به شورشیان متوقف کرد که باعث شکست شورش شد. البته اینچنین بازیها سیاسی در تاریخ معاصر از جانب دولتهای منطقه ای و فرا منطقه ای وجود داشت. جمهوری کوردستان در مهاباد به رهبری «قاضی محمد» عینی ترین نمونه ی است. روسیه(شوروی) که از پشتیبانان جمهوری بود با گرفتن امتیازاتی از ایران به محمدرضا شاه، چراغ سبز برای نابودی جمهوری کوردستان و جمهوری آذربایجان نشان داد.
نبود رهبران رهبر ساز
یکی از وظایف رهبران دوراندیش، پرورش کادرهایی است که در صورت ترور یا مرگ رهبر وقت توانایی رهبری نمودن قیام را داشته باشند. به علت ضعف در این مورد شاهدیم که پس ترور رهبران کورد قیامها رو به ضعف میگذارد یا نابود میشود. از طرفی دشمنان کوردها که این ضعف را به خوبی شناسایی کرده اند، همیشه درصدد ترور رهبران کورد میباشند. بعد از ترور «اسماعیل آقا سمکو» به دلیل نداشتن جانشینی قوی، قیام به نابودی انجامید. ترور «عبدالرحمن قاسملو» و «صادق شرفکندی» از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران به ضعف حزب و قدرتش منجر شد.
محرومیت از رهبری ایدئولوژیک
متاسفانه به دلیل اهمیت ندادن رهبران کلاسیک کورد به ایجاد ایدئولوژی که تمامیت جغرافیا و ساختارهای فرهنگی کوردها را در برگیرد. جنبشِهای کلاسیک درزمینه ی نمایندگی تمامیت کوردستان ناموفق بوده اند. که این خود باعث شده که این جنبشها نتوانند از تمامیت پتانسیل کوردها جهت انقلاب بهره گیرند.
فرجام سخن اینکه، خلق کورد نیز بسان تمام ملتها و جوامع معاصر، نیازمند یک رهبری است. ما به نهاد رهبریی نیازمندیم که علاوه بر مسائل نظامی، ازلحاظ سیاسی،‎ ایدئولوژیک،‎ اقتصادی،‎ هنری و … را نظم بخشیده و طی یک برنامه ریزی آنها را سازماندهی نماید.رهبر موفق رهبریست که پیوندی ناگسستنی با مردم داشته و رابطه‎ای تنگاتنگ با ویژگیهای آن مرحله از انقلاب داشته باشد. به خوبی باید گذشته‎ی خویش و عصری را که در آن زندگی می‎کند مورد تحلیل قرار داده و آن را درک نماید، ‎همچنین باید شناخت بسیاری از مبانی تاریخی داشته باشد. رهبر واقعی، شخصی است که قیام و مردم را از حملات دشمنان و دوستان نادان مصون‎ دارد. شخصیتهای بانفوذ، مهارت و شجاع ایجاد ‎کند که عدم مهارتشان باعث خطر نشود،‎ پرتوان و با امید به آینده بنگرند و درراه رسیدن به آرمانها از هیچ فداکاری دریغ نورزد.
1_ تاریخ الدول الفارسیه فی العراق، مولف علی ظریف الاعظمی