اگر چه واکنش جامعهی کورد در رویداد سیاسی مهاباد را میتوان از منظر سیاسی و اجتماعی، واکنش ملتی پویا و کنشگر برای محکومیت و عدم پذیرش سیاست نظام جمهوری اسلامی خواند، اما قیام برای تحقق مطالبات مشروع یک ملت که حاضر به تسلیمگشتگی در یک تکرر و تقدیر تاریخی نیست، بیش از هر چیز دیگری مطرح است. بیگمان قیام برای تحقق مطالبات مشروع در جامعهی امروز ایران که سالهاست سرخوردگی سیاسی و فرهنگی، از وی جامعهای بیمار و ناتوان را تولید نموده است، از جنبهی فرهنگی دارای اهمیت بوده و همزمان آفرینش آن بسیار دشوار مینمایاند.
روزها و سالهای ابتدایی انقلاب سال 1357 آرمانخواهی ملتهای انقلابی ایران آنچنان از کنش و پویایی سیاسیای برخوردار بود که سبب تحولی بنیادین گردید؛ حامل فرهنگ انقلاب و آفریدن شخصیت انقلابی بود، اما پس از سپری شدن سالهایی نه چندان دور، بیماری سرخوردگی سیاسی حاصل از سیاستهای جامعهستیزانه نظام ولایت فقیه، ملتهایی را پدید آورد که تقدیر تاریخی محکومشدن در مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک، شخصیت و جامعهای ایزولهشده در خویش را پروراند. در این میان شاید متفاوتتر از هر ملتی که هم بیشترین آسیب را از این سیاستها بر پیکر خویش دید و بیشتر از هر ملتی نیز مقاومت نمود و حاضر به تعیینگشتگی در قرائت ایدئولوژیک و سیاسی اقتدارگرایانهی نظام نشد، ملت کورد و جامعهی کوردستان بود. همین امر سبب گردید تا این ملت حامل فرهنگی گردد که امروز مدل و الگوی یک انقلاباند. هم رویداد مهاباد و هم ایستار انقلابی جامعهی کوردستان را بایستی از منظر فرهنگی بررسی نمود. به ویژه اینکه اگر حوادث سالهای اخیر در کوردستان و به ویژه مهاباد را مرور نماییم، به این واقعیت پی میبریم که بروز بسیاری از رویدادها اتفاقی نیست، همچنان که واکنشهای مردمی نیز به آن نمیتواند تنها نوعی از تحریک احساسات و یا اعتراضی خیابانی تلقی گردد. فرهنگ انقلاب در هر جامعهای نیازمند خاستگاهی از یک دانش سیاسی و شعوری اجتماعی است. از این روست که واکنش مردمی به رویداد مهاباد، محدود به محکومیت عمل یا معرفی عاملان نیست. هم خلق مهاباد و هم ملت ایران، پس از سیوشش سال زیستن در نظامی که جامعهستیز بودن و عدم پایبندی به اخلاق و ارزشهای اجتماعی آن بر همگان عیان است، به روشنی میدانند که اطلاعاتی و یا غیر اطلاعاتی بودن عامل این رویداد اولویت و اهمیت نخستین نیست، بلکه آن را حاصل نگرش و رویکرد نظامی میدانند که سردمداران حاکمِ آن حامل این پیغام به جامعهاند؛ نظام ولایت فقیه مشروعیت دارد که هویت، ارزش اجتماعی و موجودیت سیاسی و اخلاقی فرد و جامعه را مورد تعرض قرار دهد، میتواند پس از تعرض، عامل و یا عاملان نیز از سوی نظام محافظت گشته، هر نوع واکنش و مطالبهی جامعه در این زمینه نیز حاصل تحریک رسانههای معاند با نظام تلقی گردیده و به شدیدترین وجه ممکن سرکوب خواهد شد.
ادراک سیاسی خلق کورد در مقاطع مختلف سیاسی و اجتماعی، این موضوع را به اثبات رسانیده که خوانش این ملت از نظام ولایت فقیه و مقابله با سیاستهای آن در شرق کوردستان، نه محکوم شدن به تقدیر است نه دیگر مطالبهی خویش را به زمان ِموعود موکولنمودن را ترجیح میدهند. همزمان که از ارزشهای هویتی و فرهنگیاش پاسداری میکند، در پی آفرینش جامعهایست که سرخوردگی سیاسی تلقینشده از سوی حاکمیت را به مشارکت انقلابی و سیاسی مبدل مینماید. فرهنگ انقلاب را نه فقط از رهگذر نگرشی فردمحورانه و تئوریک بلکه حضور در بطن حادثه میداند. تمامی آنهایی که مطالبهی مشروع و به حق خویش را در مقابل هتل تارای مهاباد فریاد زدند و تمامی آنهایی که در دیگر شهرهای کوردستان فریاد آزادی و حمایت از مهاباد سر میزنند، انقلابیونی هستند که ملتشدن را فریاد میزنند. حامل این پیغام تاریخیاند که خود، هویتاند، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی خویش را پاس میدارند، و هر گونه تعرضی را با ایستاری انقلابی پاسخ میگویند. امروزه خلق کورد در شرق کوردستان در میدان مبارزه، حریف میطلبد، هژمونی ولایت فقیه و میداندار آشوبگر سوریه و یمن و عراق و تهدید هستهای نوین خاورمیانه، زیر پاهای ملتی که ایستاده فریاد میزند، حقیر گردید. آفرینش انقلابی که دیگر دشوار نمینمایاند.
هیوا آرگش