اگر تمامی سناریوهای موجود در جان‌باختن و ایستار قهرمانانه‌ی فریناز خسروانی از زمان رویداد مهاباد تا به امروز را کنار هم بچینیم، بسیاری واقعیات که از سوی رسانه‌های جیره‌خوار که از آبشخور همان نهادهای امنیتی و قضایی شکل گرفته‌اند، لاپوشانی می‌شود.انتشار اخبار و اظهارنظرات قضایی و حقوقی و یا اینکه چه کسی مقصر است و قاتل به کدام نهاد امنیتی ختم می‌شود، یا اینکه در پی انحراف اصل رویداد می‌خواهند که کشف روابط نمایند و اشخاص و افراد را در روند یک پرونده دخیل بدانند، همگی به یک آدرس ختم می‌گردد؛ آنهم معمولی جلوه دادن این رویداد است که سعی در جرم‌انگاری و حقوقی جلوه دادن آن دارند. حقوقی نمودن این حادثه مشروعیت به سرکوب‌نمودن ِ واکنش یک ملت است. خوانش جمهوری اسلامی از ملت کورد نه کمی، بلکه بسیار کهنه و تاریخ‌مصرف‌دار‌تر از هر زمانی شده است. شاید اگر این حادثه در هر جایی دیگر اتفاق می‌افتاد، تمامی واکنش‌ها به یک دادرسی قضایی و یا یک اطلاعیه و کمی شکوه و گلایه‌ی اداری و حادثه‌ای روزنامه‌ای‌ می‌رسید. اما کوردستان و شهر مهاباد هنوز زنده است.

بسیاری کسان و جریانات سیاسی که تمامی اندیشه و عمل‌شان، جان‌ ِ شیفته‌‌شدن و عاشق‌گشتن قاتلانشان است، و خوش‌رقصی برای جلادشان را نوعی نبرد می‌دانند، از خلق و ملت پویای کورد نیز این را به صورت بسیار عاجزانه‌ای طلب می‌کنند. اینکه کدام نماینده‌ی مجلس و یا کدام مقام قضایی و امنیتی به اظهار‌نظر می‌پردازد، اتفاقا عین این است که عامل و بانی این جنایت را خطایی عادی و یا یک ناهنجاری فردی تلقی نماییم. شهر مهاباد و ملت کورد در شرق کوردستان به این درک از واقعیت رسیده است که هتل تارای مهاباد همان‌جایی است که قرار بود‌ آبروی یک ملت ریخته شود، از این است که در آتش خشم یک ملت سیاسی که برای اخلاق و ارزش‌هایش جانش را نثار می‌کند، می‌سوزد. این ملت دیگر نه تقاص خون ‌ریخته‌ی فرزندان و دختران و پسرانش را از نهادهای قضایی می‌خواهد و نه ‌می‌خواهد احمد‌شهید‌های کراوات‌زده و خوش‌پوش‌های حقوق بشری مرکز‌نشین که اتفاقا در جبهه‌های پشت‌میزشان کوردستان را پیشکش جلادش می‌نماید، برایش کاغذبازی نموده و اشک تمساح بریزد. این ملت ملتی‌ست که آرین‌میرکان روژئاوا را در دامان پرورانده و خط مقاومت ‌اش هتل تارای مهاباد را در خود می‌سوزاند. ملتی که زنده است، دیگر نمی‌شود تنها بامعرفی یک قاتل و یا مقصر جلوه‌دادن یک نفر، سی‌و شش سال ‌حرمت و کرامت ‌انسانی یک ملت را که سرکوب شد، اعدام و شکنجه گردید جبران نمود. ملتی که امروز در مهاباد و سنه و سردشت به خیابان می‌ریزند، ملت قیام سال 1377 است، ملت انتقام خون شوانه‌سیدقادری‌است، خلق مقاومی است که نام فرزندانش را فرزاد و شیرین می‌گذارد و رهسپار کوبانی می‌کند. ملتی است که اظهارنظر محسنی اژه‌ای و کوردهای خودی جمهوری اسلامی را یکی می‌داند. آنکه مردم را به آرامش دعوت می‌کند و دیگری قیام آبرومندانه‌ی یک ملت را آشوب می‌خواند. دیگر به رسانه‌های خارجی و جاش رسانه‌ای و سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری نیز نیازی ندارد، کوبانی را ایمان یک ملت برای آزادی، آزاد ساخت، خیابان‌های مهاباد و شرق کوردستان را مردان و زنانی در آتش خشم خویش می‌سوزانند. در این آتش آنکه با این ملت مشت‌هایش را گره نکند و فریادش را ازگلوی زخمی‌اش برنیاورد، خواهد سوخت.

هیوا آرگش