بیستون مختاری

در ماەهای اخیر شاهد قیام منجر بە انقلابی هستیم که سرتاسر ایران را فراگرفته و خشم و اعتراض تمام خلق‌های ساکن بر این سرزمین بر ضد نظام مستبد، مرتجع و خودکامه ولایی، به اوج خود رسیده است. خلق‌های ایران با توجه به پیشینه‌ی فرهنگی و تاریخی خود، بار دیگر در اواخر تابستان امسال علیە استبداد خروشیدە، سیاست را بە خیابان کشاندە و در کنار آن اقدام به اعتراض و اعتصابات سراسری نیز نمودند. در نقطە مقابل رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی بنابر ذهنیت و سنت دیرینه‌ی خود این بار نیز، اقدام به سرکوب وحشیانه اعتراضات مسالمت‌آمیز و دموکراتیک مردم نمود. مردمی کە اینبار حیات آزاد را در گرو انقلابی دیدند کە زنان پیشاهنگ آن بودە و آزادی جامعە را در وجود زن آزاد جستجو کردند.

در جریان این چهار ماە انقلاب کە از باب زمان و هم مکان گستردەترین اعتراض مردمی پس از انقلاب ٥۷ است، رژیم متوحش و سرکوب‌گر ولایی دەها هزار نفر از شهروندان را شهید، مجروح و بازداشت کردە و چندین معترض را نیز بە دار آویختە است. سران رژیم و در رٲس آنها دیکتاتور فرتوت نه ‌تنها به مطالبات برحق هیچ وقعی ننهاده، مردم را نیز «اغتشاشگر» خطاب می‌کنند؛ و با تشدید فضای سرکوب و ارعاب، زندان و شکنجە و اعدام سعی در سرپوش نهادن بر اقدامات ضد‌انسانی خود دارند. از تحویل دادن جنازه‌ی جان‌فدایان و سربەداران به خانواده‌هایشان امتناع ورزیده و از برگزاری مراسم بزرگداشت آنها ممانعت می‌کنند. کما اینکە این بحران‌های عمیقِ کنونی ایران کە منجر بە خروش فراگیر خلق‌ها شدەاست، نشات گرفته از ذهنیت تمامیت‌خواه و سیاست‌های غلط و ناکارآمد حکومت و دولت ایران است.

هیچ نکته‌ی روشنی در این پرونده‌های منجر بە زندان و اعدام وجود ندارد. همه چیز در هاله‌ای از ابهام و رد و نقض است و این خیلی هم عجیب نیست؛ زیرا از یک سیستم دادرسی غیرشفاف، ناعادلانه و وابستە نتیجه‌ای جز این حاصل نمی‌شود.

در سیستم دادرسی که دور از چشم و گوش و وجدان جامعه انجام می‌گیرد، جز عدالت، هر چیز ممکن می‌شود؛ حتی ساختن چهره‌‌ی یک مجرم خطرناک از متهم ساده، یا برعکس.

در چنین سیستمی تبدیل زندانی به گروگان ممکن می‌شود؛ تبدیل فرد بی‌گناە به بازیگرِ ناگزیرِ سناریوهای گوناگون ممکن می‌شود؛ می‌توان بی‌گناە را واداشت علیه خود سخن بگوید و به وقت نیاز از مجازات او ابزار رعب و وحشت ساخت و مردم را از ابراز وجود ترساند.

نکته اینجاست کە در این مدت رژیم برای پراکندن رعب و وحشت و با هدف سیاسی همە اینها را بە انجام رساندە است. اعدام به‌خودی خود و به هر دلیل و در مورد هر کس که اجرا شود، عملی غیر انسانی و محکوم است؛ خاصه اگر به منظور ایجاد وحشت و قفل زدن بر دهان مردم انجام شود. اعدام در نظام ولایی فقط یک روش غیر انسانی برای مجازات نیست بلکه در عین حال ابزاری است برای جلوگیری از آزادی بیان و دیگر آزادی‌های اجتماعی و سیاسی. به این معنا مخالفت با اعدام و بیرون راندنش از جامعه نه تنها انسانیت را به آدمی بازمی‌گرداند بلکه دفاع از آزادی نیز هست.

علی‌رغم تمامی این کشتار وحشیانە در خیابان، زندان، شکنجە و اعدام حکومت، در کنار ادبیات تهاجمی دیکتاتور فقیە، سران و نمایندگان دولت، مجلس و قوە وابستەی قضایی در برابر مردم معترض، انقلابیون، آزادیخواهان خارج از ایران و بعضا کشورهایی کە از انقلاب در ایران حمایت می‌کنند نشان از شکست ضعف‌های عمیق این نظام دربرابر انقلاب زن، زندگی، آزادی می‌باشد؛ همراهی مردم در شهرها و استان‌های مذهبی ایران با انقلاب مردمی نیز از سویی دیگر باعث شکست‌ ایدئولوژیک و عقیدتی حکومت‌ استعمارگر ایران و فروپاشی پایه‌های آن حتا در داخل شهرهای استراتژیک مذهبی نیز گردیدە و مشروعیت خود را در میان آنان نیز از دست داده است و تمام خلق‌های ایران همچنان مصمم بر مبارزه و مقاومت در خیابان اصرار می‌ورزند، فراخوان و پیام‌های دادخواهی می‌دهند.  مراسمات ختم، هفتم و چهلم قربانیان انقلاب ژن، ژیان، ئازادی را با شکوە هرچە تمامتر برگزار می‌کنند و این بیانگر اصرار در مسیر آزادی است.

اما کوته‌فکران دیکتاتور در این حال و هوا چارە را همچنان در ارعاب با چاشنی حکم محاربە دیدە و با دروغ‌های خود و اعترافات اجباری انقلابیون را به قتلگاه چوبە دار می‌برند و راه نفسشان را می‌بندند، غافل از آنکە در تمام این ماەها و با اجرای سیاست همیشگی سرکوب و شکنجە حتی لحظه‌ای مردم را متزلزل ندیدند. در مقابل چشمان خود ثابت قدمی و استواری این مردم بی آنکه سر خم کنند را دیدند کە برای رسیدن بە آرمان‌هایشان جان می‌دهند و سپس پرچم انقلاب را بە دیگری می‌سپارند.

رژیم نمی‌داند کە با این اعمال فقط خود را منفورتر از پیش کردە، در واقع در حال خودکشی و گور خود کندن است. آنها با توهم بر اینکە تمام مردم ایران تروریست‌اند، با وحشیانەترین حالات ممکن فریاد آزادی‌خواهی را سرکوب کردە و ماشین آدم‌کشی‌شان را متوقف نمی‌کنند. این رسم دیکتاتورهای تاریخ است اما در نهایت خود نیز نیک می‌دانند کە در آیندە فقط زبالەدان تاریخ است کە انتظارشان را می‌کشد!

در این میان مسئلەای کە بسیار بارز می‌نماید، اتحاد، هم‌بستگی و هم‌زادپنداری تمامی خلق‌های ایران با یکدیگر است کە اصلی‌ترین ویژگی انقلاب زن، زندگی و آزادی‌ست.

امروز سران این قیام همە آن‌هایی هستند که در جای‌جای ایران حقیقت رژیم دیکتاتور را درک کرده‌اند، به‌ویژه زنان و جوانان که نیروی اساسی و دینامیک جامعه‌ هستند که پیشاهنگی جنبش را برعهده دارند و برای زندگی شکوهمندانه و استانداردهای آزادی آماده هستند تا باج دمکراسی را پرداخت کنند. آن‌ها سالها شاهد شکنجه، دستگیری، کشتار و مجروح نمودن بودند، اما اینک دیگر به‌هیچ‌وجه این وحشیگری و بی‌عدالتی و زندگی همراه با بردگی را نمی‌پذیرند.

این مردم دیگر بە آن درجە از فهم والا رسیدەاند کە اعدام، سرکوب و فشار نظام‌مند با ماهیت وجودی حکومت جمهوری اسلامی و شرایط بحرانی‌ای که این رژیم در آن به سر می‌برد، ارتباط تنگاتنگی دارد. پروژه‌ی دادگاهی، اعدام و تبلیغات شرکت‌های رسانه‌ای وابسته رژیم در این شرایط نشان از در پیش گرفتن رویکرد ارعاب و هراس‌افکنی در جامعە توسط حاکمیت مستبدانه‌ی جمهوری اسلامی ایران است. پروژه‌ی با سرعت صادر کردن احکام محاربە نشان از چارچوب تفکر دیگری‌ساز، دشمن‌ساز و از میان بردن فیزیکی غیریت‌پندارانه‌ای که رژیم سالهاست بدان دامن می‌زند‌ است.

اکنون بر همگان واضح و مبرهن است که سیاست‌های جزم‌اندیشانه و متحجرانه‌ی حکومت فاشیست که این‌همانی شدیدی با تفتیش عقاید قرون وسطایی دارد، به لحاظ کارکردی و اثربخشی تاثیر خود را از دست داده‌اند. خودآگاهی و اعتراضات دامن‌گستر و مستمر خلق‌های ایران در این چند ماە نشان از آن دارد که سیاست‌های مبتنی بر ایجاد رعب و ترس و حکمرانی بر این اساس رنگ باخته‌اند.

فهذا داستان کشتار و قتل‌عام در مرحله پایانی همه دیکتاتورها همیشه قابل پیش‌بینی و در تقدیر بوده و هست و وای بر مردمی که از کشتار هم‌نوعانشان بترسند و عقب بکشند. آن‌جاست که جنایت‌کاران را بر جنایت‌هایشان مصمم‌تر کرده‌اند و فرمان سرکوب و جنایت بیشتر را داده‌اند. و خوشا به حال مردمانی که جوانان و فرزندانشان مثال مجید رضاها و محسن‌ها کە در اوج عشق به زندگی بودند، سرفرازانه «سربەدار شدن» را می‌پذیرند. تا ریشه‌های این چوبەهای دار را که بر فراز آسمان خلق‌های‌مان برافراشته‌اند را برکنند!

مردم دیگر بە آن درک از ادامە زندگی و مبارزە رسیدەاند کە نەتنها برای رسیدن بە آزادی از اعدام، شکنجە و زندان هراسی ندارند بلکە کمربندها را محکم کرده و آماده موج بعدی و شاید آخرین اعدام‌ها باشند. و چه افتخاری بالاتر از این که خود آخرین اعدامی‌ها باشند و پس از آن دیگر هرگز جوانان‌مان با چوبه‌های دار مواجه نخواهند بود. مردم اینک دیگر معتقدند که خون آن‌ها راه‌گشای طلوع آزادی و عدالت و برابری برای خلق‌های در زنجیر خواهد بود.

از گیلان و مازندران تا بوشهر و هرمزگان، از خراسان تا آذربایجان و از کوردستان تا بلوچستان، همه گروه‌های اجتماعی با الگوی اصلی «زن، زندگی، آزادی» صدای آزادی و دمکراسی را بلند می‌کنند. الگویی کە توانستە پیشاهنگ وضعیت کنونی باشد و تغییرات اجتماعی اساسی ایجاد کند. تلاش برای برساخت جامعەای دموکراتیک تغییرات پایه‌ای در نهاد جوامع ایجاد کردە تا نه‌فقط در ایران، بلکه در خاورمیانه و حتی پیشاهنگ آزادی و دمکراسی در جهان باشند. بدون‌شک نمونه‌های بسیاری دیگر از اتحاد خلق‌ها وجود دارد و حقیقتا در منطقه نمونه‌های عملی مشخصی هستند. این اتحاد و همزیستی خلق‌ها چنان شرایطی ایجاد کردە که همه گروه‌های اجتماعی ایران و حتی خلق‌های دیگر منطقه و خارج منطقه برای آزادی بپا خواسته‌اند. اگر امروز خلق‌ها در ایران و در منطقه و در خارج از منطقه در قالب سمبل زن، زندگی، آزادی مطالباتی داشته باشند، صدای خود را برای آزادی و دمکراسی بلند می کنند. این مسئله مشروعیت مطالبات را نشان داده و همزمان به‌صورت طبیعی غیرمشروع بودن طرف مقابل یعنی رژیم دیکتاتور ولایت فقیه (رژیم ایران) را نشان می‌دهد.

و در پایان با اشارە بە اینکە زن، زندگی، آزادی کە شعار و فلسفەای‌ست کە برساخت جامعەای دموکراتیک، آزادی زنان و جامعە اکولوژیک را هدف قرار داده، پاسخ همه مسائل و اهدافی از جملە ارعاب، زندان، شکنجە و اعدام است کە از طرف نظام مستبد حاکم بر ایران بە آزادی‌خواهان تحمیل شدە و تلاش می‌کنند تا موازی با سیاست‌های ذکر شدە انقلاب را نیز از مسیر خود خارج کرده و آن را محدود بە چند مکان مشخص نمایند. لیکن پرچمی که مردم اقصی‌نقاط ایران با رمز «هم‌زیستی مسالمت‌آمیز خلق‌ها» برافراشته‌اند، صدای آزادی و دمکراسی است و این آزادی و دمکراسی در یک منطقه‌ی مشخص یا فرهنگ و زبان محدود نمی‌شود و دارایی همه آزادی‌خواهان بودە و اما فراموش نمی‌کنیم کە در این نقطە از تاریخ، خروارها امید هست، برای ما و برای آیندەای درخشان کە خواهیم ساخت!