بسی شاماری
عضو شورای هماهنگی پلاتفرم دمکراتیک ایران
اگر مذهب راست می گفت، این همە زندان و پاسبان و بیمارستان و تیمارستان و قشون و کینە و جنگهای صلیبی و مذهبی وجود نداشت.
صادق هدایت
با وجود شیوع ویروس کرونا و اعمال محدودیتهایی شبیە بە قرنطینە، اعدامها در ایران همچنان ادامە دارد. این نشان میدهد کە مجازات اعدام برای بقای جمهوری اسلامی تا چه اندازه حیاتی است.
با مروری اجمالی بە کارنامە جمهوری جهل و جنایت حاکم در ایران، بە وضوح میتوان کشتار، اعدام و زندانی نمودن شهروندان این مرز و بوم را نظارە نمود. حکومتی کە برای تثبیت مشروعیتش در اولین ماههای بە قدرت رسیدنش نوک تیز پیکان اهداف غیرانسانیش را رو بە مردم کوردستان گرفتە و اولین هدیە نوروزی روزشمار عمر پرننگش برای ملت کورد، بمباران کوردستان و کشتار مردم بی دفاع بود. از کوردستان تا ترکمن صحرا در تاب کینە مزدوران حکومت بە خود میپیچید و با وصف تمامی فشارهای وارد آمدە، مردم تن بە قبول مشروعیت حکومت ندادە و هر روز صدها تن از ارزندەترین جوانانشان دستگیر و زندانی میشدند. حکومتی کە در همان آغازین روزهای تشکیل کابینە دولت، لبە تیز تیغە کشتار را بر گلوی نجواکنندگان آزادی نهاد و تا بە امروز ماشین کشتار خود را در تمامی سطوح و در میان همهی خلقهای ایران با سرعت وصف ناشدنی بکار گرفتە است.
کشتار دستگیرشدگان دهە شصت و گورهای دستە جمعی خاوران و لعنت آبادها، بە خاک و خون کشیدن تمامی اعتراضات صنفی و مدنی نمونەهای کوچکی از کشتار رژیم است کە میتوان بە آن چون نمودی از نحوەی دولتمداری حکومت نام برد، زخمهایی کە هیچگاه التیام نیافت و هر روز با جنایات مشابە دیگری از جانب رژیم روبرو میشویم. سال ١٣٩٨ آغازین روزهایش بە غرقابەی سیلابهایی ویرانگر و جانستان گذشت و پایانش گرفتار تب مرگزای کرونا. سالی پر فرازونشیبتر از پیش، هم برای مردم تحت ستم و فرودستان در ایران و هم برای حاکمان و عاملان حکومت اعدام و زندان. سالی کە سخن بیشتر از بیم و دغدغە رفت و داس مرگ و کشتار، خانوادەهای بسیاری را در سوگ و شیون نشاند. سال ١٣٩٨ سالی کە سفرە تهیدستان تهیتر و شمار بر خاک نشستگان کشور فزونی یافت. سیل و طوفان و زلزلە از یک سو و پیامدهای ماجراجوئیها و سرکوبگریهای حکومت از سوی دیگر، مردم بە ستوه آمدە از فقر و بیکاری را در درازای سال و پهنەی کشور زیر دروی خود برد.
کابوس هیولای جنگ ، کشتار بە پاخواستگان دادخواە در برابر بیدادگری جمهوری اسلامی بە آبان خونین، زیر پا لە شدن مردمان در جنازە گردانی کرمان و تیراندازی بە سوی هواپیمای مسافربری در تهران از برهەهای تلخ سال گذشتە بود. اما اگر بخواهیم بە مبحث آبانماە بپردازیم شاید بهتر باشد گذری اجمالی بە آنچە کە موجب اعتراضات وسیع تودەهای مردم در اکثر استانها گشت، بیاندازیم. از صبح جمعه ۲۴ آبان ماه ١٣٩٨، حدود یک هفته شهرهای مختلف ایران صحنه حملات وحشیانهی ماموران مسلح حکومت اسلامی به معترضین بود. درگیری و اعتراضات بسیار گسترده بود. تاریخ معاصر ایران پس از انقلاب ١٣٥٧ شاهد اعتراضات شدیدی بوده اما اعتراضات آبان ۹۸، بسیار متفاوتتر و شدیدتر از اعتراضات قبلی بود. دامنهی وسیع اعتراضات در استانها متفاوت بود، اما بیشترین درگیریها در شهرهای استان تهران، کردستان، خوزستان و شیراز بە ثبت رسید.
بار دیگر همهی سران و مقامات و جناحها و نهادهای حکومت اسلامی ایران، نشان دادند که جز زبان جهل، جنایت، ترور و غارت زبان دیگری سرشان نمی شود. مردم در اعتراض به گرانی بنزین و فقر ،بیکاری و فلاکت به خیابانها ریختند اما ماموران تا دندان مسلح این حکومت، مستقیما به سر و قلب آنها شلیک کردند و خون جوانان را بر سنگ فرش شهرهای بزرگ و کوچک ایران جاری کردند! در چنین وضعیتی، تنها سرنگونی کلیت این حکومت جانی میتواند مرهمی بر زخمهای مادران و پدران و خانوادههای داغ دیده و همهی شهروندان آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجوی ایران باشد. در این حرکت، سلاح مردم فریاد بود و سنگ، سلاح حکومت تانک و تفنگ. یکی از بربریتهای بیسابقهی سران و مقامات سیاسی، قضایی و نظامی حکومت اسلامی در سرکوب اعتراضات سال ۹۸، کشته شدن حداقل ۱۳ کودک در این اعتراضات است. کودکانی که بین ۱۴ تا ۱۸ سال سن داشتند. در این زمینه پروانه سلحشوری، نماینده تهران در مجلس، روز ۱۱ آذر بدون ارائه آمار دقیق، اقرار کرد تعدادی از نوجوانان در این اعتراضات کشته شدهاند. گزارشهای منتشر شده توسط فعالین و نهادهای حقوق بشری، حاکی از کشته شدن حدود ۲۰ نفر از افراد زیر ۱۸ سال در اعتراضات است و این نهادها توانستهاند دربارهی هویت ۱۳ نفر به نتیجه قطعی برسند.
یکی از مهم ترین ویژگیهای اعتراضات آبان ماه، حضور پررنگ زنان بود. این حضور پر شور بە حکومت اسلامی ایران نشان داد که زنان پرچمدار اعتراضات هستند. البته مقامها و رسانههای حکومتی، با تاکید به رهبری و هدایت اعتراضات اخیر از سوی زنان هدف دیگری دارند. حکومت اسلامی، معمولا هر دهه با یک اعتراض همگانی رو به رو بوده است. مبارزهی سازمانهای سیاسی چپ و مجاهدین خلق در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب، به خصوص تا خرداد ١٣٦٠ طول کشید. پس از آن، درگیریها و اعتراضات به سیاست تعدیل اقتصادی اوایل دههی هفتاد در اسلام شهر، مشهد، اراک و …، حمله به کوی دانشگاه و اعتراضات گسترده خیابانی پس از آن در سال ۱۳۷۸، اعتراضهای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ به عنوان بحرانهای حکومت اسلامی در سه دههی اول حیات آن روی دادهاند. اما حال بین دو اعتراض، یعنی سالهای ۹۶ و ۹۸ که سراسر کشور را در برگرفت، کمتر از دو سال فاصله است. در حد فاصل این دو سال، رژیم ایران با انبوهی از اعتراضها و اعتصابات کوچک و بزرگ به وضعیت معیشتی و آزادیهای اجتماعی مانند کارگران هفت تپه، هپکو، معلمان، بازنشستهها، کامیونداران، اعتراضهای زنان و دانشجویان مواجه بوده است.
اکنون به نظر میرسد کل حاکمیت از آیتالله علی خامنهای، سپاه و بسیج تا دولت شیخ حسن روحانی و وزارت کشور آن، نیروهای انتظامی و امنیتی، شورای عالی امنیت ملی و شورای امنیت کشور با هماهنگی از قبل در ضرورت سرکوبها توافق و آمادگی داشتهاند و این بەمثابە تائید آن میباشد کە برای جناحهای حکومت مبرهن و عیان گشتە کە مردم در دیماە ١٣٩٦با سر دادن شعار ” اصلاحطلب اصولگرا دیگە تمامە ماجرا ” آخرین میخ را بە تابوت پوسیدەی حکومت زدە و نشان دادند کە از حربە اصلاحات و استفادە از چهرەهای جوانتر با آرایش و پوشش متضاد دیگر نمیتوانند خاک در چشمان پر انتظار مردم ریختە و بە امید بهبود شرایط برای خود زمان بیشتری خریداری کنند.
سیدعلی خامنه ای، اعتراضات به افزایش قیمت بنزین را «کار اشرار، کینه ورزان و انسانهای ناباب» دانست و شیخ حسن روحانی نیز روز چهارشنبه ۲۹ آبان، گفت: «آشوبطلبان سازمان یافته، برنامهریزی شده و مسلح بودند که کاملا بر اساس برنامه طراحی شده از سوی ارتجاع منطقه، صهیونیستها و آمریکاییها اقدام کردند». او در سخنانی در هیات دولت گفت که دولتش اجازه «اغتشاش» و «ناامنی» به هیچ کس را نخواهد داد و از وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و بسیج برای برخورد با ناآرامیها تشکر کرد و با وجود اختلافاتی که با قوهی قضاییه و رییس آن دارد، گفت: «خواهش میکنم قوه قضائیه طبق قانون با آشوبگران برخورد نماید».
هرچند خشونت نیروهای امنیتی در برابر معترضان در ایران، بە اندازه عمر حکومت اسلامی سابقه دارد اما نخستین بار است که شاهد گزارشهایی مبنی بر آوردن تانک، تیربار و کاتیوشا به خیابانها و شلیک مستقیم و گستردهی نیروهای امنیتی و تک تیراندازان به معترضان بودیم.
فیلمها و کلیپهای کوتاە وهولناکی از کشتار معترضین آبان ٩٨، در شبکههای اجتماعی منتشر شد. کشتار معترضین توسط نیروهای نظامی و امنیتی حکومت اسلامی ایران، با تانک و تیربار و دوشکا، تکاندهنده بود و از منظر حقوق بینالملل «جنایت علیه بشریت» محسوب میگردد. فعالین سیاسی و وکلای ساکن خارج از کشور مجموعە کامل اسناد و مدارک را برای سازمانهای دفاع از بشر همراە دادخواست ارسال نمودند، اما کجاست آن دادگاههای بینالمللی که باید به این جنایات و تروریسم دولتی رسیدگی نمایند؟ داد این بیداد را بە کدامین سازمان دفاع از حقوق بشر باید برد و گفت کە در ایران حکم اعدام برادر درمقابل دیدگان و حضور برادر دیگر اجرا میگردد، زندانیان سیاسی کم سن و سال بە زندانهای عمومی انتقال یافتە و هم سلولی بزهکاران اجتماعی و افرادی کە بە جرم فساد اخلاقی دربندند، گشتە تا مورد سوءاستفادە جنسی و روحی قرار گیرند، تهیە اقلام بهداشتی و گاها غذا و پوشاک در برخی از زندانهای ایران بە عهدەی خود زندانی میباشد. زندانیانی کە بە جرم اعتراض بە گرانی دستگیر شدە و انگ سیاسی بودن و مخالف نظام بە آنان زدە شدە، اکثرا ازطبقات فقیر هستند. در دورانی کە تمام جهان اصول قرنطینە، فاصلەگذاری و رعایت موارد بهداشتی از اصول اولیە مبارزە با ویروس همەگیر کرونا دانستە، در زندانهای ایران سایەی مرگ در اثر کرونا چون بختک بر سر زندانیان سیاسی میباشد کە رژیم از آنان چون سپری انسانی و اهرم فشاری استفادە نمودە و سلامتیشان بە هیچ وجە مورد نظر نیست.
در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچکی که طی اندک زمانی پس از گرانی بنزین صحنه اعتراضات شدند، نیروهای امنیتی به روی معترضان غیرمسلح آتش گشودند: «تنها در شهر ماهشهر، شاهدان و مقامهای امدادگر، از کشته شدن ۴۰ تا ۱۰۰ نفر به دست نیروهای سپاه، خبر دادند، که بسیاری از آنها جوانان زیر ١٨ سال بودند. بحث و اطلاعرسانی درباره ماجرای سرکوب اعتراضات در یکی از جادههای شهرستان ماهشهر، کنار یک نیزار، یکی دیگراز مسائل مهم وقایع اعتراضات آبانماە در شبکههای اجتماعی و به ویژه توییترمحسوب میشود. بر اساس روایتهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد، پس از حضورماموران امنیتی برای سرکوب معترضان، برخی از آنها به نیزارهای اطراف شهرک جراحی یا چمران ماهشهر پناه میبرند ولی با تیراندازی ماموران کشته میشوند. با این حال مقامات و قوه قضائیه هنوز آماری از جزئیات نقاط درگیر در اعتراضات و تعداد کشته و بازداشت شدگان ارائه نکردهاند. اما برپایه گزارشهای منتشر شده در جریان اعتراضات به گرانی بنزین ۱۴۶ تا ۳۶۰ نفر در مناطق مختلف ایران کشته و ۸ تا ١٠ هزار تن دستگیر شدند. البتە درچند ماە گذشتە سندی از سوی ادارە کل پزشکی قانونی در سطح وسیعی در کانالهای خبری منتشر شد کە در آن اشارە بە ٤٨١١ جسد در ١٤ سردخانە شدە کە طبق مصوبەی شورای عالی امنیت ملی کشور، پزشکی قانونی مجاز بە تحویل این اجساد بە خانوادەهایشان نمیباشند! بسیاری از کسانی که جان باختند، گلوله به مغزشان اصابت کرده بود که نشان میدهد هدف مامورین مسلح حکومت، نه برای ترساندن و زخمی کردن معترضین، بلکه مستقیما کشتن آنها بوده است. حتی افراد زخمی در بیمارستانها را دستگیر و به مکانهای نامعلومی انتقال دادند.
اعتراضات آبانماه ادامهی اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ بود که حدود یک هفته ادامه داشت و با سرکوب وحشیانه و بیرحمانه و دستگیری وسیع معترضان ختم شد. بیشتر شرکت کنندگان در آن اعتراضها کارگران، بیکاران، شهروندان طبقات فرودست و لایههای پایینی طبقه متوسط بودند که مطالبات اقتصادی آنان به اعتراضهای ضد حکومتی تبدیل شد و این بە مثابە جرقەای آتش بر تلی از باروت بود، خشمی کە با کشتار و زندان فروکش نخواهد کرد.
در هر دو دوره (دیماە ١٣٩٦ و آبانماە ١٣٩٨) و به فاصله تقریبا دو سال، اعتراضها ریشه در نارضایتی عمیق از انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داشت. شمار معترضان این بار بە مراتب بیشتر و تعداد استانهای درگیر در اعتراضات، ٣٢ اعلام گشت. اعتراضات البتە با واکنش بسیار خشن و وحشیانە سران و مقامات حکومت، نیروهای امنیتی و ضد شورش و ارتش قرار گرفت و در این میان حتی شهروندانی که در اعتراضها شرکت نداشتند از سرکوب شدید معترضان متاثر شدند. کشتار و دستگیر نمودن معترضان در پشت درهای بستە کانالهای خبررسانی با استفادە از قطع اینترنت و در سکوت مطلق خبری اتفاق افتاد، حرکتی نادر در قطع اینترنت همزمان در سطح کشور و متقبل شدن هزینە روزانە ٦١ میلیون دلار.
حکومت ایران که حاضر نیست اساسیترین نیازهای شهروندان را برآورده سازد، خود عامل مهمی برای بروز اعتراضهای بزرگ دیگری است. مجموعه حوادثی که در ماههای گذشته- از خیزش مردمی آبان ماه تا کشته شدن قاسم سلیمانی، جان باختن شماری از مردم کرمان در جریان تشییع جنازه او، موشک پرتاکنی به پایگاههای آمریکایی در عراق و سرانجام سقوط هواپیمای مسافری اوکراین با آتش پدافند سپاه و اعتراض دانشجویان و به خیابان آمدن دوباره مردم ، قیام در زندانها و شکستن دربهای آن در چندین شهر و فرار از زندانهای سقز، عادلآباد شیراز، همگی بیانگر آنند کە که جامعه ایران، وارد مرحله نوینی شده است، صدای پای انقلاب از اقصی نقاط ایران و در میان طبقات معترض بە گوش میرسد.
شعارهایی که این بار به مراتب بیش از گذشته علیه شخص خامنهای، سپاه و مهمتر از همه «جمهوری اسلامی نابود باید گردد» داده شد، حاکی از وضعیتی تازه است. وضعیتی که رنگ و بوی انقلابی دارد. اکنون این فضا همهی لایەهای جامعه را فرا گرفته است. حاکمیت هم به نوبه خود در حال از دست دادن ظرفیتهای مقابله با مردم است. حکومت همه ظرفیتهای سانسور و سرکوب، کشتار و زندان را به کار گرفته است. دیگر مردم مرعوب سرکوب و کشتار نیستند و شعار و مطالبات خود را با صدائی بلند و مملو از خشم انقلابی فریاد میزنند.
اعتراضات سراسری آبان ماه ۹۸، نقطه عطفی در تحولات سیاسی جامعه غرق در بحران ایران است که جهت کنشهای سیاسی تغییرخواهانه در ایران را با شیب زیادی دگرگون ساخت، اما در عین حال حاوی ویژگیهای متمایزی بود که باید مورد توجه قرارگیرد تا بە تحلیل صحیحتری از آن دست یافت. اعتراضات ۹۸ نشان داد کە خواستهها و مطالبات دیگر در حوزه اقتصاد سیاسی نمیگنجند، بلکه کاملا سیاسی شدهاند. سیاسی شدن آنها به منزله تعقیب خواست تغییرات گسترده سیاسی است که نه تنها بر مطالبات اقتصادی، بلکه بر خواست تغییر حاکمیت و برقراری یک جامعه نوین مبتنی است. اکنون گذار انقلابی و حرکت به سمت تغییر کلیت ساختار قدرت حکومت اسلامی چه بسا دیگر برگشتناپذیر شده باشد.
نه حکومت هم چون گذشته توان حکومت کردن دارد و نه مردم این حکومت را میپذیرند. از این رو، هیچکس نمیتواند به طور قطع پیشبینی کند که این وضع آبستن چه شرایط و چه حوادثی خواهد شد، اما آنچه مسلم است وضعیت کنونی دوام زیادی نخواهد یافت. جامعه به سوی یک انفجار بزرگ اجتماعی در حرکت است. قیام و یا انقلابی که پیشقراولان و رهبران واقعی آن، جوانان بیشمار دختران و پسران آگاه و پرانرژی است که در مبارزه با حکومت اسلامی از هر نظر آبدیده شدهاند. آنها، جامعهای میخواهند که به شکل شورایی و جمعی اداره کنند و به همین دلیل در اعتراضهای اخیر خود، از جمله شعارهای جدیدی مثل «سقف و کتاب و گندم / قدرت به دست مردم»؛ «مردم چرا نشستید / منجی، خودِ تو هستی» سر داده بودند.
در اعتراضات آبان ۹۸، سه نماد حاکمیت یعنی نماد ایدئولوژیکی مذهبی، مراکز سرکوب و بانکها به عنوان نمادهای حکومت سرمایهداری، مورد هدف معترضین قرار گرفتند:
۱- مراکز مذهبی همچون دفاتر ائمهی جمعه و حوزههای علمیه که نمادهای حکومت مذهبی هستند.
۲- مراکز نظامی و شبه نظامی که هر روز به سرکوب جوانان و زنان اشتغال دارند.
۳- مراکز مالی که مردم عادی از آنها بهرهای نداشتە و عمدتا با وامهای کم بهره، در خدمت سرمایهداران و حاکمین غیرمردمی هستند.
نمونه دیگر، عدم حضور صدها هنرمند و کارگردان در جشنواره فیلم دهه فجر، خروج ورزشکاران دارای مدالهای جهانی، استعفا از صدا و سیمای حکومت اسلامی و خروج خانوادههای نزدیک به حاکمیت از ایران با سرمایههای خود به ویژه به ترکیه، نشانههایی از ریزش در حکومت اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل حکومت با ایجاد فضای ترس و ارعاب، کشتار، شکنجە و زندان سعی در کنترل جامعە نمودە است و امروز در بدترین شرایط درون و برون مرزی خود بهسر میبرد. شرایط بسیار نامساعدی بر زندانیان عقیدتی- سیاسی حاکم است و از این سپرهای انسانی برای رسیدن بە اهداف پلید بهرە گرفتە شدە است. اقدام بە شکستن در زندانها و آتشسوزی و فرار از ندامتگاههای حکومت کە در واقع سلاخیهای قرونوسطی را به یاد میآورد، دال بر وضعیت غیرقابل تحمل در این مکانها است. حکومت در سراشیبی سقوطی غیرقابل انکار قرار گرفتە و جان آزادیخواهان و دگراندیشان بیش از پیش در معرض خطر بودە و بیم تکرار قتلعام دهەی شصت و تشکیل هیئت مرگ و تراژدی خاورانها و لعنت آبادهای دیگر.
آمار مبهم و غیرقابل اعتماد کشتەشدگان اعتراضات آبانماە، عدم تائید تعداد دستگیرشدگان، درگیر بودن کل جهان بە تب جانگیر کرونا، بحران اقتصادی افسار گسیختە و کمبود قابل تعمق بودجە دولت و از همە مهمتر معاملە قرن از جانب سیستم ضدبشری پول و سرمایە در منطقە خاورمیانە ضرورت حضور پررنگتر و رادیکالتر تودەهای مردم را در دفاع از زندانیان سیاسی صد چندان مینماید.
جای جای ایران داغدار فجایعی است که از رویارویی مردم با مجریان دستگاه سانسور برجای مانده است. هیولایی که تا پیش از آن چنگالهای حذف، ارعاب و سرکوب را ریاکارانه بر دهان و گلوی مردم میفشرد و با موازین خودساخته افراد و گروهها را به سیاهچالههای بازجویی، بازداشتهای طولانی، دادگاههای غیرعلنی، حبسهای تعزیری و تعلیقی و اعترافگیریهای اجباری میفرستاد و با احکام واهی، هر آزاداندیش و کنشگری را به زندانی سیاسی، ممنوع از کار و ممنوع از خروج تبدیل میکرد، دیگربار دروازه مکانهای نامعلومش را به دست نهادهای نامعلومش گشود، به نفسهای اعتراض مردم زنده هجوم آورد و بغضهای به فریاد آمده را آشکارا به گلوله بست. متاسفانە با توجە بە مسئلە ویروس کووید ١٩و احتمال قتلعام زندانیان سیاسی و ابلاغ مرگشان بە علت کرونا، انتقال تعداد بسیار زیادی از زندانیان بە زندانهای شهرهای دیگر و ادغامشان با زندانیان با جرائم جنائی مخصوصا در زندان بزرگ تهران فشاویە، و همچنین حضور رئیسی در راس قوە قضائیە کە خود یکی از عاملین فعال هیئت مرگ در کشتار دهەی ١٣٦٠ بودە و تجارب ارزندەای در صدور حکم اعدام بدون دادگاهی و با مطرح کردن فقط چند سوال از مجرم را دارا میباشد، ترس از فاجعە انسانی و کشتار در زندانها را بیش از پیش نمودە است. در این برهەی حساس تاریخی و دوران گذر از جمهوری شکنجە و اعدام، تمامی احزاب و تشکلهای سیاسی و مدنی، دفاع از زندانیان سیاسی را باید از اهم امور و فعالیتهای خود دانستە و در سطح وسیعی اقدام بە مطرح نمودن درخواست آزادی آنان بە خاطر عدم امکان رعایت امور بهداشتی و بیم از دست دادن جانشان، از زندان نمایند. طیف وسیعی از بازداشتشدگان از طبقە کارگر و تهیدستان بودە کە امکان و توانایی رسانەای نمودن خبر عزیزان دستگیر شدە را نداشتە و تا بە امروز از آمار بازداشتشدگان اطلاعی موثقی در دست نیست. بە همین جهت با رسانەای نمودن و بازتاب مجدد خبر کشتار و دستگیری معترضان آبانماە کە متاسفانە در سایە دیگر اتفاقات کمرنگتر گشتە میتوان صدای آنان شد.
در پایان و بە منظور بە قلم کشیدن بعد بیمرز جنایت در حق زندانیان عقیدتی خالی از لطف نمیبینم اعدام مصطفی سلیمی را یاد آور گردم. زندانی کە ١٧ سال پیش بە وی حکم اعدام بە جرم محاربە کە منظور همکاری با احزاب ضدرژیم است، ابلاغ گشت. ایشان در شورش زندان سقز موفق بە گریختن از زندان گشتە و پس از چند روز دوبارە دستگیر شدە و بلافاصلە پس از دستگیری بە جوخە اعدام سپردە میشود اما نە با حکم ابلاغ شدە ١٧ سال پیش بلکە بە جرم کشتن دو تن از ماموران دولت و شرکت در سرقت مسلحانە.
زندانی کردن زنان سیاسی در زندانهائی چون قرچک کە هر روز داستانهای وحشتناکی از شرایط بهداشتی و آسیبهای روحی- روانی زندانیانی کە جرم قریب بە اتفاقشان جرائم جنائی بودە و همین هم بند نمودن این دو کاراکتر متفاوت حکمی بدتر از اعدام برای مبارزین زن در زندانها است.
در این جهان وارونە کە هزاران زندانی و فعالین سیاسی ماهها دست بە اعتصاب غذا زدند تا بتوانند مجوز دیدار با رهبر خویش را بگیرند کە بیش از بیست و یک سال است در زندان بسر میبرد، در قرن بیست و یکم ته ماندەی اخلاق بە شنیعترین وجە ممکن توسط حکومتهای فاشیستی و توتالیتر زیر پا نهادە شدە و باقیماندەی پیکر مبارز شهیدی را پس از سە سال از طریق پست برای مادرش میفرستند، در زمانی کە کشورهای همجوار با حکومتهای دست نشاندە و سرسپردە بە خود اجازەی استرداد پناهندەای کە از زندان فرار نمودە و حکم اعدامش سالهاست اعلام گشتە میدهند و خبر جانکاە مرگ هنرمندانی کە در اعتراض بە خفقان و عدم آزادی بیان دست بە روزەی مرگ زدە تا در سکوت مطلق و مرگ خویش باعث بیداری وجدانهای مسخ گشتە گردند و همزمان شکستن در زندانها از ایتالیا و شیلی و ایران وعدم کارایی از جانب سازمانهای حقوق بشر کە در واقع کاری جز دفاع از کشورهای دیکتاتوری را انجام نمیدهند، همگی بستری در جهت تغییر را بوجود آوردەاند. موجی از اعتراض را باید بوجود آورد تا صخرەهای جهل و استثمار را در هم نوردد، انقلابی در سطح جهان، جهانی کە ملتهب است و پذیرای تغییر.
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر
بە مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
بە ساحلی دیگر
بە دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی، خوشا اگر نە رها زیستن، مردن بە رهایی!
منبع: آلترناتیو ژماره ۸۳