بحرانها در ایران به سطح خطرناکتری رسیده. جامعه ایران و شرق کوردستان اسیر سرکوبگری گشته که به یک پدیده فراگیر با برنامهریزی از پیشتعیینشده مبدل گشته. نه اصلاحات ساختاری رادیکال صورت میگیرد و نه فروپاشی بهمیان میآید. هر اقدامی در سیاست خارجی و داخلی در قبال ایران تنها عواقبی خطرناکتر را متوجه خلقها نموده و هزینهها را سنگینتر ساخته. جامعه و نظام سیاسی ایران با یکدستسازی قدرت از سوی جریان موسوم به اصولگرا از میان رفته و «نظام قدرت» جای نظام سیاسی دمکراتیک را گرفته. جامعه ایران و همه تودههای آن به دنبال راهبرونرفتی از طریق خیزش و اعتراضات برحق مدنی هستند، اما نظام قدرت یکدستشده در مسیر قدرت مطلق، سرکوب را به متن اصلی برنامه چندساله خود مبدلنموده. «نظام قدرت»، «جامعه ناراضی سرکوبشده» و «مخالفان دگراندیش» سه لایه موجود در بطن ایران و شرق کردستان میباشند.
اگرچه در اوضاع آشفته کنونی، نظام یکدست استبدادیتر شده، اما جامعه ساکت ننشسته و «مطالبات مدنی، صنفی، حقوقبشری، سیاسی، زیستمحیطی و زنان» بیش از سابق مطرح میشوند زیرا همه اقشار مختلف اوضاع سرکوبگرانه کنونی را تحمل نمیکنند. بدترین سرکوبها در حوزههای «سیاسی و دگراندیشی» صورت میگیرد و تبعیضهای «ملی، جنسیتی، مذهبی و سیاسی» آستانه تحمل را به درجه خیزش دمکراتیک رسانده. اثباتگر آن مدعا نیز اعتراضات مدنی و صنفی همه روزه کارگران، معلمان، زنان، کارمندان و سایر اقشار میباشند. فشار فقر تحمیلشده بر مردم از سوی نظام قدرت مستبد، فشار ناشی از تخریب سیستماتیک محیطزیست و منع مطالبه سیاسی و ابراز وجود، جامعه را به حد انفجاری برای خیزش دمکراتیک رسانده. جامعه ناراضی امروز برای یکسرهکردن قضیه و انجام یک قیام گستردهتر با انجام اعتراضات و گردهماییهای مدنی و صنفی در حال هویتسازی سیاسی است. همین خواست و میل به اقدام دمکراتیک خلقی، صدها بار بهتر از مسایل ساختگی چون آمدن دولت جدید رئیسی، مذاکرات برجامی و برنامههای پوشالی نظام و دولت، در برساختن آینده کشور سازنده میباشد. جامعه متوجه شده که برای انجام تغییرات دمکراتیک ناچار است حتی هزینههایی چون بازداشت و زندان را نیز بهجان بخرد.
نمونه بارز این تشکلات مدنی، صنفی و خلقی، در اصفهان روی داد که کاملا اجتماعی و فراگیر شد. تجمع عظیم اصفهان به مدت سههفته و ادامه اعتراضات در جمعههای اعتراضی نشانگر عزم راسخ جامعه برای هزینهدادن حتی به قیمت جان نیز هست. تشکلهای صنفی کارگری و معلمان در روزهای اخیر پیشاهنگی میکنند. واقعیت این است که جامعه با انجام اعتراضات و خیزشها، قلب فاشیسم را نشانه رفته است و این هنوز اول راه میباشد. حتی حضور زنان آنقدر شکوهمند است که در همه اعتراضات مدنی و صنفی و حتی خیزش اصفهان حضور گسترده و تعیینکننده داشته و دارند. رژیم خودکامه با «مزدور» خواندن معترضان نمیتواند جامعه را دچار دودستگی و اختلاف نماید و سرکوبهای خود را نیز مشروعیتبخشد. خلقها متوجه شدهاند که ایران یا از راه جنگ با قدرتهای جهانی و در میدان رقابت قدرت جنونآمیز از میان میرود و سوریهدوم میشود و یا باید همه تودهها پیشدستیکرده و با ساختن تشکلهای مردمنهاد «مدنی، صنفی، سیاسی، حقوقبشری، زیستمحیطی و غیره» خویش جلوی فاجعه را گرفته و نظام فاشیسم را کنار بزنند. اعتراضات همه روزه تشکلات و نهادهای مدنی و صنفی هم نشان میدهد که اقشار خلقها امروز به قدرت خویش برای انجام تغییرات رادیکال ساختاری و مجبور ساختن نظام برای تندادن به آن را دارند. لذا عقیده «راهکار صرف جنگ» را باطل میدانند. واقعیت این است که به مجرد تشکلیترشدن نهادهای مدنی و قیاممحور، نظام فاشیست هم در تکاپوی بیشتر برای ضربهزدن به آن است اما غیر از سرکوبهای موقتی کاری از دستش برنمیآید. خیزش دمکراتیک خلقی اگرچه سیری زمانبر دارد اما شدنی است و مهمترین شاخص آن نیز میل شدید اقشار و تودههای امروز به انجام تغییر از راه اعمال فشار بر فاشیسم است.
وضعیت ایران امروز نگرانکنندهتر از سابق است «جامعه و مخالفان فاشیسم» در قالب تودههای خلقی و تشکلات صنفی و اشخاص روشنفکر پیشاهنگ روبروی نظام خودکامه ایستادهاند و از طرح اعتراضات رادیکال خویش هم ابایی ندارند. همین ایستار خلقی به شاخص بزرگ برای سیر زوال نظام قدرت خودکامه مبدل شده و رژیم را ترسانده. روشن است که جامعه ایران و شرق کوردستان شبیه جوامع سوریه، عراق و یا افغانستان نیست و درصدد پایان دادن به «ستمها و تبعیضهای قومی، مذهب، جنسیتی و طبقاتی» هستند.
تنها راه، قدرتمندساختن تودههای خلقی از طریق سازمانیابی سیستماتیک در چارچوب همان تشکلات و نهادهای مدنی، صنفی و سیاسی است که اعتراضات اصفهان را برساخت. راهکارهای دیگر چون مذاکرات برجامی و یا رقابت سیاسی رژیم با قدرتهای غربی دردی از ملت دوانخواهد کرد. تورم، بیکاری، فقر شدیدتر و تحمیل برنامههای سرکوبگرانه امروز در اولویت برنامههای دولت رئیسی و نظام فاشیستی قرارگرفته. برجام و مذاکرات آن را به «یک بازی خطرناکتر برای جامعه ایران» مبدل ساختهاند. تقابلهای اخیر ایران با قدرتها، فاز و شکلی از یک جنگ است و ممکن است با بیشینهخواهی و هوسبازیهای طرفها به یک جنگ تمامعیارتر مبدلگردد و هزینههای سنگینتری را بر دوش خلقها بگذارد. وعده اصلاحات اقتصادی از سوی دولت رئیسی تنها ترفندی برای درانتظار نگهداشتن مردم و خرید زمان است.
در شرق کردستان امروز، شاخصهای ستم، سرکوبگری، فقر و فلاکت بیش از سابق جنبه سیاسی و امنیتی پیداکرده و نظام فاشیست با برنامه مدون سرکوب خلقکورد، قدرت را یکدست ساخته و دولت رئیسی را بعنوان منشی اجرای برنامههای نسلکشی بر مسند نشانده. به اندازهای که وضعیت فلاکت و فقر در شرق کردستان به مراتب بدتر از نقاط مختلف ایران است، میزان سرکوبها، بازداشتها، شکنجهها و اعدامها نیز بسیار دهشتناکتر میباشد. همه اینها نیز بهواسطه وجود مسئلهای به نام «مسئله کورد» است. آنچه در قالب بازداشتهای فلهای و گسترده فعالان مدنی، سیاسی و محیطزیستی و زنان انجام میشود، فراتر از فشار نظام بر جامعه کورد، اقدام مرحلهای برای تشدید سیاست نسلکشی است که دهههاست جریان دارد. نظام فاشیست با یکدستساختن قدرت و نشاندن مهرههای سپاهی در تمامی پستهای مدیریتی نهادها در شرق کوردستان، قصد رساندن امر ملیتاریزهکردن شهرها و مناطق به وضعیت مطلق و سرکوب کامل از طریق پاکسازی را دارد. تنها راه را تغییردادن وضعیت بحرانی اجتماعی به یک وضعیت امنیتی ملیتاریزهشدهتر برای اعمال مطلق حاکمیت اصولگرایانه خود میداند. اساسا از نابودی اصل نظام خود هراس دارد. از معیشت گرفته تا حوزههای روحی و روانی، درصدد اعمال فشارهای شدیدتر است و با بازداشت دهها فعال کورد درصدد است این پیام را بیمحابا به جامعه بدهد. حتی بکاربردن کلمات و اسامی «کوردی و لری» را ممنوع اعلام کرد درحالی که ممنوعیت علیه زبان مادری دهههاست چهره فاشیستی نظام را افشانموده و خلقمان تابع آن قاعدههای سیستماتیک نیز نشده. نظام خودکامه به هر ترفندی ممکن است متوسل شود. حتی بخاطر گستردهشدن مطالبات و مبارزات خلقکورد، برای جذب و فریب خلقمان طرح ناچیز «آموزش به زبانهای محلی و قومی در پایههای هفتم و دهم» را در مجلس به تصویب رسانده. مبارزات خلقمان قطعا طرح آزادانهای بیش از این را در خودمدیریتی دمکراتیک حاصل خواهدساخت. رژیم برای سرکوب و فریب بیشتر، استانداران پاسدار و نظامی را در استانهای مختلف شرق کوردستان منصوب نموده. با کمی دقت در هویت فعالان بازداشتشده، مشخص میشود که نظام فاشیست همه اقشار و تودههای مدنی، ملی، مذهبی، زنان، اصناف، فعالان سیاسی، محیطزیستی و غیره را مورد هدف قرارداده تا از راه ارعاب، و طی یک توهم سندرومی اتوریته فاشیستی خود را برقرار سازد. اینکه به بازداشت دهها تن و قلعوقمع فعالان کورد اقدام نموده، اثبات میکند که از سازمانیابی و فعالیت گسترده جامعه معترض و رادیکال شرق کوردستان هراس دارد. برنامه امنیتی نظام مبنی بر «کنترل و نظارت کامل بر شرق کردستان» علیرغم اعمال خشونت و سرکوب شدیدتر اما همانند اقدامات سیستماتیک سابق شکستخورده است و خلق رادیکال و دمکراسیخواه کورد با اینگونه ارعابها مهار نخواهدشد.
مسئله کورد و مبارزات نیروی گریلای همچو پیشاهنگ فدایی خلق امروز در صدر موضوعات خاورمیانه قرارگرفته و تمامی کشورهای مربوطه و قدرتهای جهانی را نیز درگیر خود ساخته است. در صدر این مقاومت و مبارزه، مقاومت رهبر آپو در امرالی قرار دارد که اخیرا به سرفصل تمامی پشتیبانیهای آزادیخواهان، آکادمیسینها و روشنفکران جهان از رهبری قرارگرفته. کمپین «آزادی برای رهبر آپو و نابودی فاشیسم» در سراسر اروپا و قاره آمریکا به پدیدهای گریزناپذیر جهانی مبدل شده. تصمیمات و گزارش «کمیته وزیران شورای اروپا» مبنی بر پاسخ ترکیه در خصوص وضعیت رهبر اوجالان نشاندهنده نتیجهدادن مبارزات خلقمان و حضور همهروزه آنها در راهپیماییها میباشد. بدون مبارزات خلقمان این تصمیمها گرفته نمیشد و این، دستاورد خلق کورد بویژه تودههای مقیم در اروپا است. مسئله آزادی رهبر آپو در سایه مبارزات نیروی گریلای هرچهاربخش کوردستان امروز به محور اصلی «آزادی و پایان جنگ در خاورمیانه» مبدل شده. شکست ارتش ترکیه در مناطق زاب، آواشین و زاگرس و نیز تزلزل بنیانهای اقتصادی نظام فاشیستی اردوغانی و تقابل آن با رقبای هژمونی منطقهای و جهانی، نشانههای پایان یک دوره نسلکشی و سرکوب و جنگ خلقستیز در آن کشور میباشد. ایران نیز در روند این تحولات گسترده کوردستانی و خاورمیانهای ناچار به انجام تحولات ساختاری است و تنها راه، عدم ممانعت از سرکوب نهادمندیها و سازمانیابیهای دمکراسیمحور خلقها میباشد.
حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک)
۰۷-۱۲-۲۰۲۱